نسبت صحیح دین و دنیا در زندگی
آسیب های اجتماع امروز:آنچنان «بسیار»و «درهم تنیده»است که یافتن راه حل های اساسی مجال امکان ندارد.اندیشه وران و صاحب نظران بیشماری در سراسر جغرافیا و تاریخ، با دیده بانی و رصد دائمی جریانات فرهنگی اجتماعی در پی ارائه نسخه های بکر و دست یافتنی برای بشر بوده و هستند تا دردها را بکاهند و خوشبختی و سعادت بیفزایند.یکی از زیربنایی ترین راه حل های اجتماعی «بررسی علل و عوامل رخداد»این آسیب هاست.اطبا بر دو نوعند:دسته ای در مشاهده بیماری ها به «علامت درمانی»می پردازند،تب را می بینند و فارغ از علت تب، دارویی تجویز می کنند تا تب فروکش کند-حال چه علت برطرف شده باشد چه بعداً دوباره سر برآورد-و دسته ای دیگر به «علت درمانی»اهتمام می کنند.علت را می شناسند و سعی در برطرف کردن آن می کنند.در برخورد با آسیب های اجتماعی هم روش اخیر بیشتر به کار می آید و کارآمدی خود را به وفور ثابت کرده است.
امروزه یکی از اصلی ترین و اصیل ترین علل آسیب های اجتماعی جامعه ما عدم بینش صحیح مردمان به پیوند دین و دنیاست.اینکه کدام یک از این دو، اصل است و کدام یک فرع؟ کدام، مقدمه است و کدام هدف؟ کدام پایه است و کدام تبع؟ از این منظر می توان آسیب های امروز را -به ویژه در میان جوانان -یکی یکی مرور و بازشناسی کرد.توجه به یک نمونه مثالی خالی از لطف نیست:
یکی از مشکلات امروز-که بسیاری از آن می نالند-دشواری های امر ازدواج و بالا رفتن سن ازدواج دختران و پسران است.اخیراًمحققی ضمن انجام یک پژوهش(1)و ارائه گزارش،چند عامل بالا رفتن سن ازدواج را معرفی کرده است.بعضی موارد و ادله به این شرح است:«گرایش جوانان به جامعه گریزی»،«تنوع طلبی جوانان»،«مسئولیت گریزی »،«مشکلات تهیه وسایل زندگی»،«مهریه سنگین»،«رفاه زدگی بعضی از جوانان»،«هزینه های سنگین عقد و عروسی».
تمامی این عوامل و بسیاری از عوامل دیگر ریشه در یک بینش غلط به زندگی در دنیا و نگاه به آخرت دارد.فراراز مسئوولیت های اجتماعی، غوطه ور خوردن در رفاه و حرص بسیار برای شروع یک ازدواج آرمانی به لحاظ مادی و بهره گیری از امکانات و مواردی از این دست، تماما ریشه در نگاه نادرست به دنیا دارد.اینجاست که پرسش اساسی شکل می گیرد:نسبت صحیح دین و دنیا چیست؟ و زندگی دنیوی و اخروی چه نسبتی با هم دارند؟
فارغ از طبقه بندی ها و دسته بندی های معمول؛ به اجمال می توان اشاره کرد که بعضی نگاه ها به دنیا و آخرت، نگاه های «تک جانبه نگر» است؛ نگاهی که تنها هنرش این است که فقط یک سوی ماجرا را می بیند و از سوی دیگر غافل است.
بعضی نگاهشان فقط به آخرت است و هیچ اعتقادی به دنیا ندارند.فقط آن را می کوبند و از آن فاصله می گیرند.عزلت پیشه می کنند و در هیچ اجتماع و فعالیتی حاضر نمی شوند.سخت می پوشند و کم می نوشند، ریاضت می کشند و بر خود تنگ می گیرند.«مدعی هستند که از نعمتهای دنیا باید دوری جست، مؤمن نباید جامه خوب بپوشد، یا غذای مطبوع بخورد، یا در مسکن عالی بنشیند.اینها اگر دیگران را ببینند که احیاناً این مواهب را مورد استفاده قرار می دهند، سخت تحقیر و ملامت می کنند و آنان را اهل دنیا و دور از خدا می دانند»(2).متصوفه از این دسته اند.
ماجرای سفیان ثوری(از متصوفه)بهترین گواه بر این معناست.آن هنگام که بر امام صادق(ع)وارد شد و امام(ع)را در حالی مشاهده کرد که جامه ای سفید و نرم و لطیف به تن کرده.امام(ع)را سرزنش کرد که «از شما بعید است؛این جامه سزاوار شما نیست،شما نمی بایست خود رابه زیورهای دنیا آلوده کنید، از شما انتظار می رود که زهد بورزید،تقوی داشته باشید و خود را از دنیا دور نگه دارید.»و صادق آل محمد(ص)با عمیق ترین استدلال ها و ظریف ترین بیانات پاسخ هایی اقامه کردند که بر پیشانی تاریخ همواره خواهد درخشید.
ایشان در تصحیح این خطا و کج فهمی، از دنیا می گویند و از دین.از اینکه وضع زمان ما را با زمان رسول اعظم(ص)قیاس مکنید که آن هنگام،مردمان به حوائج اولیه زندگی شان محتاج و نیازمند بودند و اما امروز نه.از مراقبت در اموال فرمودند و از حق مردم.از صدقه سخن به میان آوردند و از خیرات.از ملک سلیمان(ع)گفتند و از مشی سلمان.از ابوذر گفتند و از درخواست یوسف(ع).این را فرمودند که «عجیب ترین چیزها حالی است که مؤمن پیدا می کند که اگر بدنش با مقراض قطعه قطعه بشود برایش خیر و سعادت خواهد بود و اگر هم ملک شرق و غرب به او داده شود باز برایش خیر و سعادت است.آیا خیر مؤمن در گرو این است که حتماً فقیر و تهیدست باشد؟ خیر مؤمن ناشی از روح ایمان وعقیده اوست، زیرا در هر حالی از فقرو تهیدستی یا ثروت وبی نیازی واقع شود، می داند در این حال وظیفه ای دارد و آن وظیفه را به خوبی انجام می دهد.این است که عجیب ترین چیزها حالتی است که مؤمن به خود می گیرد که همه پیشامدها و سختی و سستی ها برایش خیر و سعادت می شود »(3)-وچنین داستانی شنیدنی توسط مؤمنین سزاوار است که حتماً یکبار و چندبارخوانده و شنیده شود-این، رد آن نگاه تک جانبه نگر به آخرت است.
اما نگاه دوم نگاه تک جانبه نگر به دنیاست.اینکه دنیا را اصل بدانی و آخرتی را تصور نکنی، اینکه یقین کنی هر آنچه هست دنیاست و دیگر هیچ.اینکه باور کنی مرگ، آخر است و پایان و هرچه هست همین جاست و جای دیگر خبری نیست.این همان بلایی است که غرب را در خود گرفتار کرده؛ این همان نگاهی است که «اصالت فایده»را فریاد می کشد،و«اصالت لذت»در آن ریشه دارد.اینکه هر کس می تواند از تمتعات این دنیا به هر نحو بهره مند شود و از لذائذ انسانی و حیوانی ذره ای را واننهد.
چنین می شود که شیطان پرستی هم در این عالم مباح می شود،همجنس گرایی هم از افتخارات بشری محسوب می شود و چنین نگاه تک جانبه نگری است که می تواند فرصت دهد تظاهراتی چند ده هزار نفری در«تل آویو رژیم غاصب»شکل گیرد از همجنس گرایان-مرد و زن-در حمایت ازحق انسانی هویتی خویش برای همجنس خواهی.ساعت ها در خیابان های شهر شعار می دهند و وزیرخارجه سابق رژیم غاصب-تزیپی لیونی-به عنوان سخنران اصلی مراسم می گوید:«به دلیل اینکه تمایلات جنسی افراد، سیاسی نیست،حفاظت از جامعه همجنس بازان در حوزه هیچ کدام از گروه های سیاسی دیده نشده است، و ما باید این مسأله را تغییر دهیم.هنوز اقدامات بسیاری باقی مانده که اسرائیل در راه مبارزه برای آزادی عمل همجنس بازان انجام دهد»(4).و حرف ها و اعمال بسیاری از این دست.
بی تردید و بی قطع این نگاه نیز فرسوده و فسخ شده است؛ نگاهی که در آن قدرت اصل می شود، ثروت مبنا می شود، رفاه و تجمل، کعبه آمال بسیاری می شود،تفاخر و تکبر شیوه زیستن می شود و اسراف و تبذیر همگانی می شود.هم درمصرف بیشتر می کوشند،مسابقه مصرف تا اعلا درجه در جامعه پیگیری می شود.از لحظه تولد یک نوزاد تا لحظه مرگ یک انسان همه را دربر می گیرد.هرکه بیشتر و جدیدتر مصرف کند از تمدن بهره بیشتری برده است و قس علیهذا.
و اما تکلیف چیست؟ نگاه برگزیده و آرمانی چیست؟ اگر این دو نگاه تک جانبه نگر اصل و راهگشا نیست، مؤمن چگونه در دنیا زندگی کند که آخرتش تأمین شود.چه سطحی از زندگی را برگزیند که خیر دنیا و آخرت را برایش به ارمغان آورد.راه سوم کدام است؟
راه سوم همان پیام الله است در قرآن، همان روش زیستن انبیاست، همان شیوه پیامبر(ص)،و اهل بیت(ع)است.همان است که «دنیا را پلی می داند برای آخرت».همان نگاهی است که نظم را می پذیرد و پشتکار و جدیت را سفارش می کند تأمین معاش خانواده را جهاد می داند.همان که می گوید:ربّنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه و قنا عذاب النّار(5)(پروردگارا!در این دنیا به ما نیکی و در آخرت [نیز]نیکی عطا کن و ما را از عذاب آتش[دور]نگه دار).همان نگاهی که می گوید عطر بزن، شانه کن، مسواک بزن، آراسته باش و نظافت را رعایت کن.
همان نگاهی که می گوید:«إعمل لدنیاک کأنّک تعیش ابداً و اعمل لآخرتک تموت غداً(برای دنیایت چنان کار کن که گویی همیشه زنده ای و برای آخرت چنان تلاش نما مثل اینکه فردا مرگ فرا می رسد)(6).
همان نگاهی که می گوید:دنیا برای کسی که آن را نخواهد خوب جایگاهی است و برای آن کس که آن را بخواهد بد جایگاهی است.
همان نگاهی که دنیا را می پذیرد اما به شرط آخرت.همان که نعمت دنیا را در حد حوائج و نیازمندی ها می پذیرد؛ همان که تمتعات را در چهارچوب عقل و وحی و فطرت می پذیرد.
این و هزاران مورد دیگر تفسیر آن نگاه وحیانی است که انسان خردمند جویای سعادت و خوشبختی جز از طریق آن به منزل مقصود نائل نمی شود و این همان است که خواجه شیراز فرمود:
یار مفروش به دنیا که بسی سود نکرد
آن که یوسف به زر ناسره بفروخته بود
و نیز فرمود:
نقد عمرت ببرت قصه دنیا به گزاف
گر شب و روز در این قصه مشکل باشی
نکته:
دنیا مصلای فرشتگان
حضرت علی(ع)در بخش هایی از کلام خویش با بهترین شیوه از دنیا می گوید وتمجید می کند:«دنیا خانه راستی است،دنیا مسجد خدا دوستان است، دنیا مصلای فرشتگان است، دنیا محل تجارت اولیاست، دنیا پایگاه وحی است»و این تعاریف از لسان امیرمؤمنان(ع)چندان شگفت و تعجب برانگیز نیست چون آنچه از دنیا در اینجا مراد می کند مقدمه زندگی جاویدان انسان است.چندان که می دانیم او دنیا را وقتی اصل قرار گرفته نکوهیده و از بدی ها و مضراتش گفته:«دنیا زندان است، دنیا محنت کده است، دنیا چون سایه ابر ناپایدار است، دنیا کمتر از استخوان خوک در دست انسان جزامی است، دنیا مرادی گندیده است».و این بیانگر رد نگاه تک جانبه نگر به دنیا و آخرت است.چرا که از نگاه و طبق فرموده پیامبر(ص)و حضرت امیر(ع)، دنیا مزرعه آخرت است و برای آبادانی چنین مزرعه ای باید تلاش کرد.
پی نوشت ها :
1-خبرگزاری فارس-دکتر حسین باهر-11 تیر 1389.
2و 3-جلد اول از کتاب داستان و راستان شهید مرتضی مطهری-داستان 15.
4-شبکه ایران-22 خرداد 1389.
5-آیه 201 سوره بقره.
6-نقل از امام حسن(ع)الحیاه -جلد 4-صفحه 62.
منبع:نشریه آیه، ویژه نامه دین و فرهنگ.
انتخاب های اشتباه!
«هوس» یکی از مهم ترین و در عین حال خطرناک ترین پایه های ازدواج است.
«هوس» را نباید با لذت های مشروع جنسی که انگیزه ی فطری ازدواج است اشتباه کرد، چون شکی نیست بسیاری از جوانان در ازدواج «لذت جنسی» می جویند و به حکم فطرت و آفرینش که چنین غریزه ی نیرومندی در آنها آفریده، چنان حقی را هم دارند، اما هوس چیزی بالاتر از این است. «هوس» یک سلسله خیالات خام و محاسبات غلط و غیرعاقلانه است که با کامجویی های شیطنت آمیز و حیوانی آمیخته است.
تکیه گاه هوس، ارزش های زودگذر و ناپایدار کودکانه است وبرای همین ازدواج هایی که براساس هوس چیده می شود غالباً به جدایی می انجامد، زیرا ضامن بقای آن چیزهایی به ناپایداری یک حباب روی آب یا یک برق آسمان است!
ازدواج های هوسی نشانه های فراوانی دارد.
الگوی این ازدواج ها گاهی فیلم های سینما و گاهی ازدواج ها و طلاق های خواننده ها و هنرپیشه هاست. غافل از این که چهره های سینمایی جز یک مشت صحنه های ساختگی و چهره های گریم کرده چیز دیگری نیست و در آن سوی سکه چهره های دیگری وجود دارد.
اما هوسبازان بی مطالعه، همه ی اینها را جدی گرفته و شالوده ی زندگی خود را روی این «سراب ها» می نهند و به دنبال آن هزار گونه ناراحتی خود و دیگران را این هوس های زودگذر فراهم می سازند.
نمونه ی دیگری از این ازدواج های هوسی آن است که به خاطر ابراز احساس به موقع در هنگام مشاهده ی فلان مسابقه ی ورزشی و مانند آن صورت می گیرد. مثلاً ازدواج با فوتبال!
ازدواج های کاغذی!
از نمونه های دیگر ازدواج های هوسی ازدواج هایی است که از صفحات مجلات و جراید شروع می شود. مثلاً فلان آقا در صفحه ی مخصوص آگهی های ازدواج می خواند:
«دوشیزه یی هستم 29 ساله؛ قد.... سانتیمتر، درآمد... تومان در ماه، علاقمند به موسیقی وگردش و تفریح و پیک نیک! خواهان ازدواج با مردی سبزه و گندم گون که طول قامتش... سی سانتی متر و خوش تیپ، خوش آهنگ و خوش برخورد، خوش رو و خوش حرف باشد. درآمد مطرح نیست. هر چه آید خوش آید...!»
این آگهی جالب، توجه او را به خود جلب می کند و چون هم خود را واجد شرایط می بیند و هم طرف را از طریق دفتر همان مثلاً نشریه با او تماس می گیرد و طرح این ازدواج میمون صورت می گیرد.
ولی همین که آب ها از آسیاب فرو ریخت! و کمی به خود آمدند در فکر فرو می روند که مگر می خواستند تیرآهن و الوار خریداری کنند که تنها به طول، عرض و قامت قناعت و صفات انسانی که ضامن اصلی وفاداری و بقای ازدواج است همه را فراموش کردند.
چون هیچ یک از این صفات در متن عقد شرط نشده و نه جزو شرایط خارج عقد بوده و فقدان آن ها لطمه یی به صحت ازدواج نمی زند، ناچار با اندازه گیری دقیق طول قامت، دور کمر و... به اندازه دستاویز مناسبی برای جدایی پیدا می کنند و سند این ازدواج کاغذی را از هم پاره کرده و دور می ریزند و تا مدت ها در زیر بار عواقب و گرفتاری ها و بدهکاری های آن خواهند بود. بعضی از ازدواج ها مخلوطی از «هوس» و «تجارت» است و طبعاً جامع عیوب و بدبختی های هر دو نفر خواهد بود. پیشوایان بزرگ ما بیش از هر چیز روی مزایای روحی، فکری و اخلاقی دو همسرتکیه کرده اند، به همین دلیل توجه به تربیت خانوادگی، اصالت، روح فداکاری، محبت؛ صمیمیت، پاکدامنی و نجابت، ایمان و تقوا را از هر چیز لازم تر شمرده اند.
روزی پیامبر گرامی(ص) به یاران خود فرمودند: «از گیاهان خوش آب و رنگی که در نقاط متعفن وآلوده می رویند، بپرهیزید.!»
یاران عرض کردند: «منظور شما از چنین گیاهان چیست؟»
فرمود: «منظورم زنان خوش آب و رنگی است که در محیط های ناپاک و خانواده های آلوده پرورش یافته اند و فاقد امتیازات اخلاقی هستند.»
منبع: 7 روز زندگی شماره 123
با این آدم ها ازدواج نکنیم...
چگونه ازدواج کنیم؟ چه افرادی در فهرست کسانی که نباید با آنها ازدواج کرد، قرار می گیرند؟ این سؤالات نسل جوان و در آستانه ازدواج هستند. تحقیقات نشان داده است که اگر شخصی بیش از حد افسرده، کمرو، مضطرب، متخاصم، تکانشی (کسی که بدون فکر کردن عمل می کند) یا در برابر فشارهای روحی آسیب پذیر باشد، برای ازدواج شخص مناسبی به نظر نمی رسد، ضمن این که در چنین مواردی این فرد باید روان درمانی شود.
در فهرست زیر به چند موقعیت و چند نوع از افرادی که دارای ویژگی های نه چندان مثبت هستند، اشاره شده و البته بهترین توصیه در چنین شرایطی، ازدواج نکردن است!
اگر یکی از شما به طور خستگی ناپذیری چنین سئوالاتی را مطرح می کند: «مطمئنی که دوستم داری؟» یا «واقعاً برایت اهمیت دارم؟» (تیپ تاییدخواه) اگر زمانی که با هم هستید، بیشتر وقت شما به جر و بحث و مخالفت می گذرد. (رابطه عشق - تنفر)
اگر با وجود این که زمان بسیاری را با هم می گذرانید، واقعاً یکدیگر را به عنوان یک فرد نمی شناسید یا با افکار یکدیگر ارتباط برقرار نمی کنید.
اگر با پدر و مادر خود رابطه خوبی ندارید و همسر آینده شما درست شبیه این والد نامطلوب شما است.
اگر دلیل ازدواج شما، یافتن کسی است که برای تان مادری یا پدری کند. اگر احساس می کنید که تصمیم به ازدواج از طرف پدر، مادر یا همسر آینده تان به شما تحمیل شده است.
اگر مدام جملاتی مانند این در سرتان می چرخد: «شاید همه چیز بعد از ازدواج درست شود.»
اگر فرد مورد نظرتان می خواهد که همه دوستان قدیمی خود را ترک کنید و یک زندگی اجتماعی تازه بر پا کنید. (تیپ مالکیت طلب)
اگر او همه تصمیم های مهم در رابطه با شما را به تنهایی اتخاذ می کند و شما از این کار او بسیار ناخشنودید (تیپ فرمانده)
اگر او بارها از کوره در می رود و در کنترل خلق و خوی خود ناموفق است.
اگر احساس می کنید برای ازدواج، توسط فرد مورد نظرتان تحت فشار قرار گرفته اید. اگر این فرد شما را از نظر روحی و عاطفی آزار می دهد.
در نهایت سه توصیه برای شما دارم که می توانند در جلوگیری از ازدواج با چنین ویژگی هایی مفید باشند:
1- بیاموزید که این ویژگی ها را در خود و دیگران تشخیص دهید و تا حد امکان قبل از ازدواج، در پی درمان آن باشید. به خاطر داشته باشید که ازدواج مشکلات شخصیتی را حل نمی کند که هیچ، در بسیاری از موارد آن ها را شدیدتر هم می کند.
2- در سن پایین ازدواج نکنید.
3- قبل از ازدواج، به خوبی با شخص مرد نظرخود آشنا شوید.
منبع: نشریه راه موفقیت، ش 22.
با احتیاط پای سفره عقد بنشینید!
نظر شما نسبت به همکاری با همسر خود در محیط زندگی و امور خصوصی یکدیگر چیست؟
با علاقه تمام معتقد هستم در زمانی که استراحت لازم را در محیط خانواده انجام داده ام و همسرم هیچ گونه سستی در انجام وظایف خود نکرده است و امور مربوط به خود را کاملاً انجام داده ام با کمال علاقه به آن کمک می کنم.
آیا با کلیه شرایط مندرج در قباله های ازدواج جدید موافقند؟ در غیر این صورت با کدام یک و به چه علت مخالفید؟
علاوه بر اینکه با کلیه آن ها موافق هستم، بر این اصل هستم که به عنوان تعهد کلیه مطالب این پرسشنامه قبل از ازدواج با حقیقت و صداقت کامل تکمیل و به ضمیمه قباله ازدواج در اختیار همسرم قرار گیرد تا مادام العمر به آن وفادار بمانم و هیچ گاه فراموش نکنم و تغییر رویه نادرستی انجام ندهم و در این رابطه احساسات و مقایسه با دیگران و اصطلاحاً چشم و هم چشمی را منطقی نمی دانم و توان و آینده نگری خود را ملاک قرار می دهم.
تحصیلات شما در چه رشته و تا چه پایه ایست؟ و بعد از ازدواج علاقه مندید به آن ادامه دهید؟
من دارای مدرک فوق دیپلم ساختمان در رشته تأسیسات ساختمانی هستم و بی علاه نیستم که اگر امکانات تحصیل برایم فراهم باشد بعد از ازدواج با نظر همسرم به آن ادامه دهم و در رشته های جدید جهانی مطابق با سن و علاقه ام پیشرفت کنم.
نظر خود را در مورد حجاب و واژه بدحجابی بنویسید؟
حجاب را به چادر نمی دانم و در تمام زمینه ها حجب و حیا را مایه افتخار خود می دانم و از بی بند و باری و مواردی که پایه های زندگی را متزلزل نماید متنفرم.
لطفاً به نکات مثبت و منفی فرهنگ غربی اشاره کنید و در صورت امکان به ذکر علت آن بپردازید.
به پیشرفت و ترقی و تعالی در کلیه زمینه های علمی و آزادی های فردی و اجتماعی آنها معتقد هستم ولی از هر نوع دیدگاه های مخرب و فحشا و بی بند و باری های جاری در جامعه غربی متنفر و بیزارم.
نظر شما نسبت به مهریه و تعهدات قبل از ازدواج چیست؟
در صورتی که همسرم به مواردی که در این پرسشنامه جواب داده عمل نماید و واقعاً معتقد باشد اهمیتش بیشتر از هر نوع مهریه است ولی مهریه یک سنت و ضابطه می دانم و مقدار آن را در حد توان و توافق که مطابق با حقیقت باشد در راستای یک زندگی سازنده صلاح می دانم و از مهریه هایی که فقط به منظور فخر فروشی و برتری تعیین می گردد متنفرم.
در بدو ازدواج میزان وابستگی شما نسبت به خانواده ی خود تا چه حدی است؟ و کلاً در روابط خانوادگی نظریه کدام یک شرط اساسی است. همسر یا خانواده خود؟
بدیهی است که در بدو شروع زندگی وابستگی نسبی به خانواده خود دارم ولی معتقد هستم زمانی که احساس و اطمینان کامل در زندگی مشترک خود پیدا کنم باید در کلیه زمینه ها مشورت نمایم و به مرور خود را مستقل کنم و مزاحمتی برای دیگران در این رابطه به وجود نیاورم و بیشتر از ضرب المثل دوری و دوستی استفاده کنم.
حاصل مطالعات و نظر خود را نسبت به مسائل جنسی ذکر کنید.
این موضوع خود یک نیاز فطری است و انکار آن عدم نیاز به زندگی مشترک است و به نظر من قبل از انجام ازدواج باید با همسر انتخابی خود دقیقاً و بدون حیا و شرم در این مورد گفت و گو شود و اضافه می نمایم عشق مظاهر مختلف دارد و یکی از آن ها تمایل است.
آیا اگر قبل از ازدواج زن و مرد همدیگر را ندیده باشند برودت معنوی خواهد داشت؟
بهترین و شایسته ترین نوع ازدواج باید با مطالعه قبلی صورت پذیرد و به نظر من با توجه به پاسخ منطقی و وجدانی به سؤالات مذکور اقدام شود و ازدواجی که بدون رؤیت و مصاحبت زوجین صورت پذیرد، به هر طریق ممکن غلط به نظر می رسد.
در نظر مردم عادی ازدواج نامناسب ازدواجی است که زن و مرد از لحاظ رتبه اجتماعی با هم شبیه نباشند آیا تصور شما نیز همین است؟
به نظر من رتبه های اجتماعی هم در رابطه با انتخاب همسر باید در نظر گرفته شود ولی تمایل و احساسات و اصطلاحاً درک خواسته های منطقی اولیه اساس کلی را تشکیل می دهد.
منبع:نشریه راه کمال- شماره 30
دختران و پسران بخوانند
زوج مناسب برای دختر خانم ها
با شخصیت واقعی او در جمع آشنا می شوی. جوان های امروزی عادت کرده اند وقتی با کسی خلوت می کنند فقط از ایده آل های خودشان صحبت کنند. ولی هنگام معاشرت با دیگران، شخصیت واقعی آن ها پدیدار می شود؛
در عین حال او را در کارهایش آزاد بگذار! و ایرادهایش را به او متذکر شو! ولی سعی نکن آن کس را که خودت می خواهی از او بسازی. مطمئن باش که اگر او هم با تو احساس اسارت نکند، خود به خود و کم کم طبق میل تو عمل می کند.
حالا که حسابی شروع به نصیحت کردم: وقتی با کسی نامزد شدی هر چه بیشتر دوستش بداری، نباید اجازه بدهی او طوری به تو دست بزند که بعداً پشیمان بشوی.
اگر به هر علتی هم این اجازه را دادی، مطمئن باش: از چشمش خواهی افتاد. حالا هر چه قدر هم یکدیگر را دوست داشته باشید.
خلاصه که می خواهم بگویم اگر از پسری خوشت آمد:
لطفاً همان اول ببین که آیا تصورش را می کنی، روزی با این مرد زندگی کنی؟ و گرنه تکلیفت را سریع با او مشخص کن و سرِ کارش نگذار چون که زن ها و مردهای زیادی در این دنیا هستند که همیشه فکر می کنند اگر آن زمان آن اشتباه را نمی کردیم، امروز سرنوشتمان این نمی شد که داریم.
زوج مناسب برای آقا پسرها
از لحاظِ تحصیلات باید حداقل هم سطح او باشی. نه اینکه به قابلیت های تو اعتماد ندارم. این اوست، که پایین تر از خودش را قبول نداره. اگر هم داشت و تو را به همسریش پذیرفت، کافی است که یک بار تیکه ای در این مورد بیاندازد. مطمئن باش که هیچ وقت این تیکه از یادت نمیره.
اگر اعتقادات مذهبی متفاوتی با تو دارد:
اوایل از روی مهر و محبت، خیلی از روابط را نادیده گرفته، کوتاه خواهید آمد.
ولی روزی خواهد رسید:
که هر دو احساس خواهی کرد، به ریشه های خود خیانت کرده اید. دوست ندارم بدبین باشم ولی: جنگ اول بهتر از صلح آخر است.
می دانی چرا پدر و مادرها آنقدر اصرار دارند: که زنِ آینده ات باید از نظر مالی هم سطح خودت باشه؟
نه اینکه به تو شک دارند که قادر نیستی در سطوح متفاوت اجتماعی زندگی کنی؛ آن ها خودشان را می شناسند که نمی توانند دست از زخم زبان و سرزنش بردارند؛
مرورِ زمان هم در این مورد کمکی که نمی کنه هیچ، بلکه همه چیز را تشدید می کنه.
منبع:نشریه راه کمال- شماره 30
خواستگاری و عقد کنان و نامزدی در قدیم
چند روز قبل از عقد کنان، خانواده ی عروس و داماد شروع به دعوت دوستان و آشنایان و قوم و خویش ها می کردند. آن وقت ها، کارت دعوت رسم نبود. دعوت های زنانه این طور صورت می گرفت که خانواده ی عروس و داماد چند دانه نقل و هل توی نعلبکی بلور می گذاشتند و نعلبکی را در دستمال کوچک ابریشمی می پیچیدند و توسط یک زن گیس سفید یا دده سیاه، برای دوستان و آشناهای زنانه می فرستادند و دعوت های مردانه هم این طور بود که یک مرد خوش خط، به قول معروف چندین«رقعه ی فدایت شوم» برای دوست و آشناها می نوشت و«غلام بچه ها» این دعوتنامه ها را می رسانیدند.
روز پیش از عقدکنان در خانه ی داماد رخت های نبریده و چادر و چاقچور و روبنده و قلابه و کفش زر دوزی عروس را توی«خونچه» می گذاشتند. این خونچه ی اول بود. اما در خونچه ی دوم کیسه های حنا و رنگ سدر قرار می دادند. در خونچه ی سوم ده بیست جفت کفش زنانه بود که باید میان کارکنان حمام زنانه ی خانواده ی عروس-زن اوستا، جامه دار، آبگیر، دلاک، حجامتچی، بند انداز، و امثال آن- تقسیم شود. خونچه ی چهارم، خونچه ی اسفندِ پای عقد بود که هنوز هم معمول است. بعد از آن، خونچه های شیرینی و میوه و طبق های آجیل و کاسه نبات بود. در یک خونچه هم چندین کله قند، چند بسته چایی، چند شیشه شربت های جور به جور می گذاردند.
بعضی خانواده ها یک دسته مطرب مردانه همپای این خونچه ها راه می انداختند. اما بیشتر خانواده ها به جای مطرب، یک مداح خوش صدا حرکت می دادند که با صدای بلند شرح عروسی حضرت فاطمه سلام علیها، را می خواند و زن و مرد تماشاچی از بالای پشت بام و توی کوچه دست می زدند و هلهله می کردند.
در خانه ی عروس، یک گوسفند حاضر کرده بودند که تا خونچه ها می رسیدند، سر گوسفند را می بریدند، اسفند دود می کردند و خونچه ها را تحویل می گرفتند. صبح آن روز، عروس را حمام می بردند؛ سرش را حنا می بستند، صورتش را بند می انداختند، سفیداب و سرخاب می مالیدند، ابروانش را وسمه می کشیدند و لباس هایی را که داماد فرستاده بود، به او می پوشاندند.
بعد از ظهر عروس را پای جا نماز می نشاندند تا خطبه ی عقد جاری شود. اتاقی که در آن آداب عقد را به جا می آوردند، باید زیرش پر باشد و زن هایی که موقع عقد در آن اتاق بودند، باید همه«یک بخته» و«سفید بخت» باشند. رو به قبله، سفره ی سفیدی پهن می کردند؛ آینه ای را که داماد فرستاده،«آینه ی بخت» بالای سفره می گذاشتند. دو«جار» یا«لاله» در دو طرف آینه قرار می دادند که در آنها یک شمع به اسم عروس و یک شمع به اسم داماد روشن می کردند. جلوی آینه، مشتی گندم پاشیده، رویش«سوزنی ترمه» می انداختند. بعد، «پیه سوزی» از عسل و روغن روشن کرده، رویش یک تشت واژگون می نمودند. روی تشت، یک زین اسب قرار می دادند که عروس روی این زین می نشست. عروس موقع عقد توی آینه نگاه می کرد و رسم بود که در لباس های او نباید گره باشد. همچنین بندهای لباس او باید باز باشد تا گره در کارش نخورد.
سر سفره عقد، لازم بود حتماً این چند قلم حاضر باشد: قرآن، جا نماز، قدح شربت، خونچه ی اسفند، نان و پنیر و سبزی، گردو، جیوه، کاسه ی آب که روی برگ سبز باشد، دو کله قند که در موقع خواندن خطبه ی«آدم»، یک زن سفید بخت بالای سر عروس می سایید تا خرده های آن روی سر و صورت عروس بریزد- معنی این کار این بود که«زندگی ات پر از شیرینی باشد»-؛ علاوه بر اینها میوه و شیرینی،«هفت جواهر»، یعنی هفت ادویه ی گیاهی که در هاون می ساییدند و در یک قهوه جوش، قلیاب سرکه و فلفل سفید می جوشاندند و در قهوه جوش دیگر روی منقل دو تخم مرغ در هفت ادویه به نیت اولاد می جوشاندند که یکی از آنها را عروس می خورد و دیگری را داماد.
عقد که تمام می شد، مغز یک فندق را در آورده و در آن جیوه می ریختند و سوراخ آن را با موم می گرفتند و به عروس می دادند تا همان طور که جیوه در فندق می لغزد، دل داماد نیز برای عروس مدام بتپد و سر او هوو نیاورد!
پس از انجام مراسم عقد، کاسه آب را می ریختند به سر عروس و با کفش های او شمع ها را خاموش می کردند. هفت جواهر و جیوه که در عقد حاضر می کردند، به عقیده ی قدیمی ها برای سفید بختی بود. آب نشانه ی روشنایی و برگ نماد سبز، نماد خرمی بود. روی زین نشستن عروس نیز به این معنی بود که به سر شوهر مسلط باشد. عسل و روغن برای این بود که روزگارشان شیرین و خوشگوار باشد. اسفند برای شگون و نان و پنیر و سبزی هم زندگی عروس و داماد را پر برکت می کرد.
منبع: خاطرات مونس الدوله ندیمه حرمسرای ناصرالدین شاه
منبع:نشریه راه کمال- شماره 30
نتایج عکسبرداری از مغز عاشقان
شور عشق یعنی همان احساساتی که اوایل آشنایی با یک نفر، ما را مشغول می کند و خواب و خوراک مان را می گیرد مبنای درستی برای زندگی مشترک نیست؛ یعنی این قبیل عواطف مثل استارت ماشین عمل می کنند. خداوند این عواطف را در وجود انسان قرار داده که آدم را به حرکت در آورد. ولی ما نمی توانیم فقط با استارت زدن و باک بدون بنزین حرکت کنیم. شواهد زیادی هم برای اثبات این نکته وجود دارد؛ مثلا پژوهشگری به نام «آرون»تعداد زیادی از افرادی را که دچار عشق حاد و آتشین بودند زیر دستگاه (F.MRI)که از کارکرد مغز عکس می گیرد گذاشت و از آنها خواست به معشوق خود فکر کنند. یا عکس آنها را نشان شان داد. کارکرد مغزی این افراد نشان داد که هنگام فکر کردن به معشوق، فقط آن قسمت هایی از مغز فعال می شود که مربوط به «پاداش فوری»است همان قسمت هایی که اگر گرسنه باشیم و غذا بخوریم فعال می شود یا در افراد معتاد به کوکایین، همان قسمتی که بعد از مصرف ماده ی مخدر به فعالیت می افتد. این قسمت های مغز، تشکر فوری را اعلام می کنند و یک چیز فوری قطعا دوام زیادی هم ندارد؛ در حالی که مغز قسمت های دیگری هم دارد که مربوط به پاداش های طولانی مدت است
دو پژوهشگر دیگر به نام های «بارتل»و«زیکی» هم همین آزمایش را روی کسانی پیاده کردند که عشق شان تداوم پیدا کرده بود و به اصطلاح«عشق رفیقانه»داشتند؛ همان نوع عشقی که شور و هیجانش از بین رفته، اما صمیمیتش مانده و با مرور زمان بیشتر هم شده است. عکس کارکرد مغز این افراد نشان داد که فکر کردن به عشق شان قسمت هایی از مغز آنها را فعال می کند که مربوط به پاداش های بلند مدت است؛ همان قسمت هایی که وقتی شما به شغل مورد علاقه تان فکر می کنید یا موسیقی مورد علاقه تان را گوش می کنید یا در لحظات آرامش مذهبی، در ذهن تان فعال می شود
نتیجه ی این پژوهش ها نشان می دهد چون پاداش فوری همیشه تأیید کننده ی چیزهایی است که غیر قابل اتکا هستند، عشق رمانتیک هم که گه گاه دستمایه ی شعر و غزل و رمان و فیلم ها می شود و چیز قشنگی هم هست. قابل اتکا نیست. در عوض، عشق رفیقانه، قابل اعتماد و ماندگار است
بعضی اقوام اصلاً نمی دانند عشق چیست
عشق رمانتیک نه تنها کوتاه مدت و غیر قابل اتکاست. حتی اصیل هم نیست. یعنی این طور نیست که جزو سرشت و ذات انسان باشد و ابتلا به آن، از ضروریات زندگی محسوب شود. به نظر شما آیا در بین همه ی اقوام و ملت ها شور عشق وجود دارد؟یعنی مردم همه ی جوامع و فرهنگ ها عشق رمانتیک را به این مفهومی که ما می شناسیم. می شناسند؟
دو پژوهشگر به نام های «یانکویچ» و «فیشر»166فرهنگ و قومیت مختلف را از نظر آداب و رسوم و شعر و ادبیات و هنرشان بررسی کرده اند و به این نتیجه رسیده اند که در 147فرهنگ، عشق رمانتیک وجود دارد اما در نوزده قومیت، هیچ شواهدی از این عشق در میان نیست؛ یعنی در فرهنگ، ادبیات، شعر و هنرشان هیچ اشاره یی به این شور عاشقانه نشده است اما در آن اقوام هم مردم تشکیل خانواده می دهند. به خانواده شان علاقه دارند و برای آنها فداکاری هم می کنند. یعنی آن رمانتیسیسم که در ادبیات غربی و در ادبیات ایرانی خودمان هم می بینیم، در آن فرهنگ ها معنایی ندارد. پس عشق رمانتیک چیزی نیست که بگوییم لازمه ی هر زندگی است؛بلکه همان موتور محرک اولیه است، نوزده قومیت از این موتور استفاده نمی کنند و ماشین شان بدون این استارت هم روشن می شوند
در پژوهشی دیگر، از حدود شش هزار دختر و پسر قبل از ازدواج پرسیده اند: «شما دوست دارید عشق رمانتیک مبنای ازدواج تان باشد یا نه؟» نود درصد آنها جواب مثبت داده اند. یعنی گفته اند: «دوست داریم این احساسات را تجربه کنیم.» اما بعد از چند سال از همین افراد، بعد از ازدواج شان پرسیده اند: «آیا آن رمانتیسیسم اولیه در ازدواج تان وجود داشته یا نه؟»23درصد مردان و75درصد زنان گفته اند در نهایت با فردی ازدواج کرده اند که عاشق شان نیستند و رابطه ی رمانتیکی هم با او ندارند؛ یعنی حتی خود افراد هم قبول دارند که «عشق» نه شرط کافی برای ازدواج است و نه حتی شرط لازم
هوش عاطفی ات را بالا ببر
با تمام این حرف ها، امروز دانشمندان به این نقطه رسیده اند که «اگر عشق و احساسات قابل اتکا نیستند، پس چه چیز قابل اتکاست؟»یعنی چه چیزهایی باید وجود داشته باشد تا عشق افراد پایدار بماند. ابتدا نظریه یی شکل گرفت که اگر برخی شباهت های اولیه بین افراد وجود داشته باشد صمیمیت و رفاقت بیشتری بین آنان به وجود می آید و می تواند ازدواج موفق را تضمین کند. اما تجربه نشان داد که این اتفاق هم نمی افتد. «اشتنبرگ»که مثلث عشق را ارایه کرده بود به این نتیجه رسید که خیلی از طلاق ها، برخلاف انتظار در مواردی اتفاق می افتد که انتخاب اولیه اشتباه نبوده است، یعنی افراد در ابتدای ازدواج، شباهت هایی به هم داشته اند، اما پس از ازدواج تغییر کرده اند. پس خیلی وقت ها مشکل اینجاست که آدم ها تغییر می کنند؛ اما نه با هم، بلکه در دو مسیر یا با سرعت های متفاوت. پس حالا این سؤال به وجود می آید که «اگر شباهت اولیه هم ضامن صمیمیت نیست پس چه چیز می تواند صمیمیت و رفاقت دراز مدت بین زوج ها را تضمین کند؟»
پژوهش ها ی زیادی نشان داده اند که «هوش عاطفی»یکی از مهم ترین عوامل موفقیت در ازدواج است. هوش عاطفی نوعی از هوش است که به ما کمک می کند به احساسات مان آگاه باشیم.، بتوانیم عواطف مان را خوب بیان کنیم، آنها را خوب کنترل و هدایت کنیم، ظرفیت های خودمان را بشناسیم و در مجموع یک حس مثبت کلی نسبت به خودمان داشته باشیم؛ از طرف دیگر بتوانیم عواطف فرد مقابل مان را درک کنیم و نسبت به آن واکنش اجتماعی یا بین فردی مناسب داشته باشیم
هوش عاطفی به ما کمک می کند که وقتی در احساسات مان دچار تمارض می شویم فرو نریزیم و بتوانیم به عنوان مساله یی معمولی حلش کنیم. این نوع هوش، یک چیز ذاتی نیست و در شرایطی محیطی شکل می گیرد و در میان تمام عوامل مؤثر در موفقیت در ازدواج، کلیدی ترین نقش را دارد. اگر دو طرف دارای هوش عاطفی بالایی باشند می توانند بفهمند که چطور همراه و همگام با تغییر احساسات و عواطف یکدیگر تغییر کنند تا زندگی شان به رشد و صمیمیت بیشتری منجر شود
منبع: مجله 7روز زندگی (ش 99)
باورهای غیر منطقی در مورد انتخاب همسر
فرآیند انتخاب همسر برای هر فرد بالغ و مجرد، مرحله ای بسیار مهم و اغلب دشوار محسوب می شود. شاید کمتر انتخابی تا این اندازه در طول زندگی زوجها مرکز توجه بوده و بسیار با اهمیت تلقی شده است. اما متأسفانه، در بحبوحه ی دوران نامزدی، افراد جوان اغلب بی ملاحظه می شوند و مشکلات اساسی را در ازدواج نادیده می گیرند و یا اینکه آنها را بررسی نمی کنند. علاوه بر این، نگرش ها و عقاید خاصی در جامعه ی ما رواج یافته است که موجب نا امیدی و نارضایتی در فرآیند انتخاب همسر می شود. در این میان برخی از عقاید و باورها در فرآیند ازدواج و انتخاب همسر، غیر منطقی و محدود کننده به نظر می رسد.
نه باورهای غیر منطقی(محدود کننده) درباره ی انتخاب همسر:
موضوعی که بطور وسیع در پیشینه ی تجربی که در زمینه ی انتخاب همسر نادیده گرفته شده است، مربوط به نقش و تأثیر باورهای شخصی در فرآیند انتخاب همسر است. لارسن نه باور غیر منطقی که اغلب افراد درباره ی انتخاب همسر دارند را بیان کرده است:
1- اعتقاد به اینکه من فقط می توانم عاشق یک نفر باشم.
شخصی که دارای این عقیده است، گمان می کند که تنا یک نفر در دنیا برای ازواج با او مناسب است. این تفکر بسیار شبیه این عقیده است که ما جایی در دنیا همزاد و یا نیمه ی دومی داریم که با ازوداج با او، همه چیز به تکامل می رسد.
این افکار غالباً غیر منطقی هستند، چرا که باید به هنگام رو به رو شدن تنها با فردی بخصوص، او را شناخت. البته چگونه این دیدگاه به سرانجام می رسد، روشن نیست. همچنین شاید این عقیده دعوت به انتظار غیر فعالی باشد برای رسین به دقیقه ی اعجاز بر انگیزی که چشم انداز یک ازدواج خوب را نوید می دهد.
2- همسر کامل
«تا زمانی که فردی کامل برای زندگی پیدا نکنم، نباید ازدواج کنم.» کسی که این اعتقاد را داشته باشد، شاید برای تصمیم گرفتن برای ازدواج، دچار محدودیت شود چرا که هیچ فردی کامل نیست و شاید برای پیدا کردن چنین فردی باید زمانی طولانی صرف شود.
3- تکامل خود
«تا زمانی که نتوانم به خودم به عنوان یک همسر اعتماد کنم، نباید ازدواج کنم.»
این اعتقاد نیز محدود کننده و غیر منطقی است، از آن جهت که هیچ کس کامل نیست و احساس کامل بودن به عنوان یک همسر را نخواهد داشت. احساس آمادگی برای ازدواج ضروری است، اما شاید اشخاصی را برای تصمیم گیری درباره ی ازدواج دچار اضطراب کند.
4- ارتباط کامل
«ما باید قبل از ازدواج ثابت کنیم که ارتباط مژثری خواهیم داشت.» توجه به فاکتورهای پیش بینی کننده ی پیش از ازدواج بسیار عاقلانه است، مانند ارتباط خوب، مهارت های حل مشکل و تشابه و همانندی ارزش ها و عقاید، جستجوی چنین ارتباط و چنین همسری که این مهارت ها و قابلیت ها را داشته باشد، عاقلانه است. با این وجود، از آنجا که موفقیت در ازدواج را نمی توان تضمین کرد، برای کم کردن محدودیت این تفکر، می توان اینگونه اندیشید که هیچ راهی برای تضمین خوشبختی، پیش از ازدواج میسر نیست.
5- تلاش بیشتر
«من با هر کسی که برای ازدواج انتخاب کنم، خوشبخت خواهم شد، به شرط آنکه به قدر کافی تلاش کنم.»
لارسن تأکید می کند که تلاش برای حل مشکلات و مؤثر ساختن یک ازدواج، دو فرد بالغ و متفکر را می طلبد. از آنجا که هر کسی آن قدر متمایل به حل مشکلات نخواهد بود، بنابراین کمی دقت در انتخاب همسر در ابتدای راه ضروری به نظر می رسد.
6- عشق کافی است
«عاشق کسی شدن، دلیل کافی برای ازدواج است.»
جامعه ی غربی عشق رمانتیک را به عنوان شرطی برای ازدواج، ارزشمند می شمارند. در واقع، افراد کمی هستند که ازدواج را بدون عشق تصور کنند. اگر عشق به عنوان تنها معیار، در نظر گرفته شود، سایر توانایی های اساسی فرد و بین فردی از نظر دور خواهد ماند.
7- همزیستی
«اگر من و همسر آینده ام قبل از ازدواج با هم زندگی کنیم، شانس خوشبختی مان را افزایش خواهیم داد.»
مرور سوابق همزیستی و موفقیت های بعدی در ازدواج، نشان داده است که افرادی که قبل از ازدواج با هم زندگی می کنند، در مقایسه با کسانی که با هم همزیستی نکرده اند، آمادگی بیشتری برای نارضایتی از زندگی و جدایی دارند. کسانی که همزیستی می کنند، مشکلات بیشتری در رابطه با تعهد دارند و تمایل کمتری برای ارزشمند شمردن ازدواج و نگرش مثبتی نسبت به طلاق دارند.
8- فرد مکمل و تضاد
«من باید با کسی ازدواج کنم که خصوصیات شخصی او متضاد با خصوصیات من باشد.»
اگرچه تفکر رایج مبنی بر آنکه افراد با خصوصیات کاملاً متفاوت، می توانند کامل کننده ی ضعف ها و قوت های یکدیگر باشند، اما فاکتورهای پیش بینی کننده ی موفقیت در ازدواج، نشان می دهند که قوی ترین عامل خوشبختی همانندی در ارزش ها، نگرش و خصوصیات شخصی است.
9- انتخاب باید آسان باشد
«انتخاب یک همسر باید کار ساده ای باشد و این انتخاب حاصل یک شانس یا اتفاق است.» فردی با این طرز تفکر، تصور می کند که برای انتخاب همسر به جای عمل کردن، باید در انتظار یک اتفاق بماند. چنین فردی در انتظار شانسی برای دیدار و عشق در اولین نگاه استف بدون آنکه از تفکر محتاطانه یا انجام عملی برای نزدیکتر شدن به هدف ازدواج، کمک گرفته شود.
مواردی که عنوان شدند، فقط تعدادی از نگرش ها و باورهای غیر منطقی افراد نسبت به انتخاب همسر هستند و همچنین با توجه به مشکل ساز بودن نگرش های نادرست، درمانگران، مشاوران قبل از ازدواج و تعلیم دهندگان ازدواج می توانند به افراد کمک کنند تا برای ازدواج بهتر آماده شوند.
منبع: 7روز زندگی شماره -82
- تفاوت ها را بفهمیم
مهمترین جنبه ی جذابیت این است که ما با هم تفاوت داریم. درست همانطور که قطب منفی و مثبت یک آهن ربا یکدیگر را جذب می کنند، مرد با ویژگی های مردانه و زن با ویژگی های زنانه یکدیگر را جذب می کنند. تشابه و همسانی زن و مرد از لحاظ رفتار، افکار و کردار چیزی به جز کسالت آور شدن زندگی و بی علاقگی به ادامه ی آن را در پی نخواهد داشت.- تغییر و رشد
از جمله تفاوت های اشرف مخلوقات با سایر آفریده های خدا، صاحب اختیار بودن و قدرت تفکر اوست و هین دو خصیصه برای تغییر و رشد او، چه از لحاظ فیزیکی و چه از لحاظ روحی و روانی کافی است و این تغییر در هر برهه ی زمانی زندگی امکان پذیر است، چراکه اختیار داشتن و قدرت تفکر، اراده و پشتکار را به همراه می آورد، اگر مدبرانه رفتار نکنید و در زندگی خود تغییرات لازم را اعمال نکنید، زندگی زناشویی شما احتمالاً خسته کننده می شود. وقتی روابط زناشویی امکان رشد را فراهم نکند، این پیمان کمرنگ خواهد شد. اگر ازدواج به گونه ای باشد که با خود صادق باشیم، تغییر خودبخود ایجاد می شود.- احساسات، نیازها و آسیب پذیری ها
برای اینکه عشق را دریابیم، به احساس نیاز داریم. نارضایتی زوجین از یکدیگر، سبب سرکوب شدن احساسات و عواطف محبت آمیز آنها نسبت به یکدیگر می شود و به مرور، وقتی زن و شوهر احساسات خود را همچنان سرکوب می کنند، دیواری به دور قلب خود می کشند و این نتیجه ای جز بی اعتنایی و عدم حمایت شوهر از زن و زن از شوهر نخواهد داشت و به تدریج که دیوار دور قلب بلندتر می شود و راه قلب بطور کامل مسدود می شود، طلاق عاطفی رخ خواهد داد.- مسؤولیت شخصی و التیام نفس
وقتی نیازهای احساسی ما در ازدواج برآورده نمی شوند اختلافات حل و فصل نشده ی مربوط به گذشته ها خودنمایی می کنند. لحظه ای احساس مهر و عشق می کنیم و لحظه ای بعد به طلاق می اندیشیم. هر گاه احساس می کنید حال خوبی ندارید یا اینکه از یک عمل یا حرف همسرتان برآشفته شده اید، بدانید که در اعماق وجود شما جیزی هست که نیاز به التیام دارد. در این شرایط لازم است که بخشاینده تر و پر مهر ظاهر شویم.- احترام متقابل به یکدیگر
باید توجه داشت که هر مشاجره ای در هر زمینه ای نباتید منجر به حرمت و احترام بین طرفین شود. به عبارتی حتی برای مشاجره و بگو مگوهای زوجین هم باید یک حد و مرز مشخصی در نظر گرفته شود و هیچ یک از زوجین نباید پا را فراتر از آن بگذارند.- دوستی، استقلال و تفریح
سرکوب احساسات به روحیه ی دوستانه ی زن و شوهر آسیب می رساند. اگر زن و شوهر، هر کدام به تنهایی در زندگی زناشویی خود از خود گذشتگی نشان دهند ازدواجشان پا بر جا باقی می ماند، اما مهر و عشق آنها را تنها می گذارد..::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.