بررسی دیدگاه اسلام در رابطه با ازدواج
چکیده
خانواده به عنوان کوچکترین واحد اجتماعی در تکوّن جامعه ی بشری اهمیت فوق العاده ای دارد و هیچ مکتبی نمیتواند بدان توجه نداشته باشد.
برخی مکاتب مثل مسیحیت تشکیل خانواده را از باب ضرورتِ تداوم نسل بشر پذیرفته اند و برخی دیگر آن را پایه و اساس تشکیل جامعه میدانند. اسلام نیز به عنوان یک مکتب فراگیر بشری و مکتبی که مدعی است تنها راه متکامل برای رسیدن به زندگی بهتر ، پذیرفتن و التزام پیدا کردن به آن است ، نمی تواند نسبت به تشکیل خانواده بی تفاوت باشد و موضعی را اعلام نکند. ما در این نوشتار سعی کرده ایم که به اختصار نظر اسلام را از منظر یکی از آیات قرآن کریم بررسی کنیم و با مقایسه ی با دیدگاه های مکاتب مختلف وجه رجحان و بالندگی دیدگاه اسلام را تبیین کنیم.
دراسلام سه شاخصه ی مهم برای اصل تشکیل خانواده مطرح شده است :
الف) ازدواج و تشکیل خانواده از نشانه های وجود خداوند عنوان شده است.
ب) هدف از تشکیل خانواده فقط ارضای غریزه ی جنسی و یا احیاناً تداوم نسل بشر نیست بلکه ازدواج بستری را مهیا می کند تا در آن مردان و زنان به آرامش روحی برسند.
ج) آنچه که عامل استحکام کانون خانواده است قوانین مدنی نیست بلکه مهر و محبتی است که خداوند متعال در پس ازدواج بین زوجَین قرار میدهد. در این نوشتار سعی شده است که با استناد به آیه ی "21 سوره روم" این سه شاخص مهم مورد بررسی قرار گیرد.
کلید واژه ها :آرامش روحی ، ازدواج ، جایگاه زن ، برهان نیاز
مقدمه :
اسلام به عنوان یک مکتب انسان ساز و مدعیِ تأمین سعادت بشر برای نظام خانواده قوانین و برنامه هایی را ارائه کرده است تا در پرتو آنها اولین و کوچک ترین نهاد اجتماعی شکل صحیحی به خود بگیرد و انسانها بتوانند در زندگی فردی و اجتماعی خود گامهای استواری در جهت سعادت خویش بردارند . در قرآن کریم آیات فراوانی مستقیم و غیر مسقیم به تبین نظام خانواده از منظر اسلام رو کرده است ، از جمله : " الرِجالُ قَوامونَ علی النِساء " و " هُنَ لِباسُ لَکُم و اَنتُم لِباسُ لَهُنَ " و آیاتی که در باب ازدواج وارد شده است.ازجمله مهمترین این آیات ، آیه ی " 21 سوره ی روم " می باشد که در مقام تبین جایگاه ازدواج در اسلام و تشریح هدف از آن می باشد. " ومِن آیا ته اَن خَلَقَ لَکُم مِّن اَنفُسِکُم ازواجاً لِّتَسکُنوا اِلَیها و جَعَلَ بَینَکُم مَّودَّه و رَحمَهً إنَّ فی ذلِکَ لَآیاتٍ لِّقومٍ یَتَفَکَّرون."دقت در این آیه اُفقهای جدیدی را فراروی انسان باز میکند و او را با بینشهای جدیدی آشنا می کند.قبل از ورود به بحث لازم است برخی از مفردات آیه که در روند بحث تأثیر فراوان دارد بررسی شود و سپس وارد مفهوم و مدلول آیه شویم.
بررسی مفردات آیه :
این واژه از ریشه " ایی" است و معنی اصلی آن علامت و نشانه است(1)هر چند با معانی دیگر از جمله عبرت ، دلیل و معجزه قابل جمع است.(2) در اینجا این نکته قابل ذکر است که به آیات قرآن ، از آن جهت آیه گفته میشود که نشانه های خداوند هستند و بشر از آوردن نظیر آن عاجز است.(3)
در این فراز از قرآن ، مراد از آیه همان معنای اصلی یعنی " نشانه و علامت " می باشد.
نفس :
به معنی ذات و روح است(4)یعنی این ریشه گاهی به معنای " خود " شیء می آید مانند جاءَ زَیدُ نَفسُهُ و گاهی به معنای جان و روح است مانند " وَ مِنَ النَّاسِ مَن یَشرِی نَفسَهُ ابتِغاءَ مَرضاتِ اللهِ وَ اللهُ رَؤُفُ بِالعِباد "(5)
زوج :
این واژه به معنای جفت ، صنف و به هر دو قرین از مذکر و مونث در حیوانات و غیر حیوانات می آید(6)بنابراین زن و شوهر چون در تشکیل زندگی مشترک در کنار همدیگر قرار می گیرند ، هر کدام نسبت به دیگری " زوج " می باشد. از این بیان روشن می شود که این واژه اختصاصی به جنس مونث ندارد و در جنس مذکر هم استعمال می شود. بنابراین واژه ی " ازدواج " در این آیه به معنای " همسران " اعم از زن یا مرد می باشد نه به معنای " زنان " .
سکن :
در کتب لغت سکن را ، ساکن شدن شیئ بعد از حرکت ترجمه کرده اند.(7)قابل توجه است که سکن به معنای آرامش باطن و انس نیز آمده است.(8)
موّدت :
این واژه از ریشه " ودد " گرفته شده است ، آنچه که از بررسی کتب لغت بدست می آید این است که موّدت و محبت در اصل یک معنا هستند گر چه به لحاظ منشاء ایجاد با هم متفاوتند چرا که محبت آن گرایش خاص قلبی است که منشا آن طبع انسانی و نیز حکمت و عقل با هم باشد ولی موّدت آن گرایش خاص قلبی که منشاء آن میتواند فقط طبع انسانی باشد(9) در اکثر کتب لغت در بیان معانی " موّدت " از واژه ی محبت استفاده نمودند بدون اینکه متعرض فرقی که بیان کردیم شده باشند.جناب علامه راغب در کتاب خود فرق دیگری بین محبت و موّدت بیان میکند که جناب علامه طباطبایی نیز در تفسیر شریف المیزان به آن اشاره دارند و آن این است که موّدت ، محبتی است که مسئولیت زا است و در مقام عمل ظاهر می شود.(10)
رحمت (11)
رحمت مهربانی و رقّتی است که مقتضی احسان است نسبت به شخص مرحوم.گاهی فقط در مهربانی و گاهی فقط در احسان به کار می رود مثل " رَحِمَ الله فُلاناً " و چون خدا با رحم وصف شود مراد از آن فقط احسان است نه رقّت قلب. لذاست که روایت شده : رحمت از خدا نعمت دادن و تفضّل است و از آدمیان رقّت قلب و عاطفه است.علامه طباطبایی ذیل تفسیر بسم الله می نوسید(12) رحمت انفعال و تأثر خاصی است که در وقت دیدن محتاج عارض قلب میشود و شخص را به رفع احتیاج و نقیصه ی طرف وادار میکند این معنا به حسب تحلیل ، به عطاء و فیض بر میگردد و به همین معنا خداوند سبحان با رحمت توصیف میشود ، یعنی رحمت در خدا به معنای عطاء و احسان است نه تأثیر و انفعال قلب. زیرا در ذات باری تعالی انفعال نیست.بعد از اتمام مفردات آیه ، حال به بررسی اسنادهایی که در این آیه آمده می پردازیم و نظرات مختلف را مورد نقد و بررسی قرار می دهیم.
بررسی مفاد و دلالت آیه
" و من آیاته ... "
همانطور که بیان شد آیات در این عبارت به معنای نشانه ها می باشد. یعنی خداوند می فرماید : مسئله ی ازدواج و گرایش به جنس مخالف از جمله نشانه های خداوند است. سوالی که اینجا مطرح می شود این است که مسئله ی ازدواج نشانه ی چیست ؟ یعنی از منظر اسلام ، ازدواج انسان را به چه چیزی راهنمائی می کند و پرده از چه واقعیتی بر می دارد ؟مفسران در ذیل این آیه جوابهای متعددی را برای آن پرسش بیان کرده اند. برخی بر این باورند که ازدواج و میل به آن ، نشانه ی قدرت باهره ی خداوند است.(13) برخی دیگر معتقدند که ازدواج نشانه ی توحید و قدرت خداست.(14) برخی می گویند که آن راهی برای معرفت به خداوند است از جمله معرفت به توحید خداوند(15) و بالاخره گروهی دیگر به این نظر متمایل شده اند که ازدواج نشانه ی رحمت خداوند به بندگانش می باشد.(16) علامه طباطبائی نیز معتقد است که ازدواج نشانه ی وحدانیت و یگانگی خداوند در زمینه ی الوهیت و ربوبیت است. ایشان می فرمایند : در این فصل " آیات 20 به بعد سوره روم "بخشی از آیاتی که بر وحدانیت خدای تعالی در ربوبیت و الوهیت دلات میکند ، ذکر می شود و در آن به استخراج و آمیختگی خلقت با تدبیر ، نیز اشاره شده تا بدین وسیله روشن گردد ربوبیت چنین نیست که وثنی ها پنداشته اند که خلقت تنها از خدا است ولی تدبیر و عبادت از آن بت ها است.(17)همان طور که مشاهده می کنید هر کدام از این بزرگان ، برای پاسخ دادن به آن سوال ، برای آیه محذوفی را در نظر گرفته اند و می گویند تقدیر آیه چنین است : " و من آیات قدرته " ، یا " و من آیات وحدانیته و قدرته " ، یا " و من آیات معرفته " ، یا " و من آیات رحمته علی عباده " و یا " و من آیات وحدانیته فی الالوهیت و الربوبیت ".این در حالی است که ظاهر و سیاق آیات نشان می دهد که ضمیر در " آیاته " باید به " الله " بر گردد نه به مضاف محذوف برای " الله " بنابراین ترجمه آیه اینچنین می شود : " و از نشانه های خدا این است که از جنس شما زوج هایی آفرید تا در کنار آنها آرامش پیدا کنید".با این بیان ، آیه در صدد ارائه ی برهان ، جهت اثبات وجود خدا هم هست نه فقط تبین خصوصیاتی مثل توحید یا رحمت یا ربوبیت خداوند. البته این خصوصیات صحیح است لکن این آیه اصالتاً به آنها نپرداخته است بلکه بالتبع و با عنایت به ادله ی دیگر از جمله ارشاد عقل ، حاوی آنها می باشد. بنابراین به نظر می رسد انحصار مدلول آیه در اثبات برخی از ویژگیهای خدا صحیح نیست و آن بزرگان در تبین مراد این آیه بین مدلول لازم " خصوصیات خداوند " و مدلول ملزوم " وجود خداوند " خلط کرده اند.
توضیح اینکه :
درجای خود ثابت شده است که عالم دارای یک خالق و مدبری است و انسان فطرتاً این مساله را درک می کند. اما چون فطرت انسان در طول زندگی دنیوی دچار حجاب می شود و قدرت کافی برای درک خداوند از طریق علم حضوری برای او وجود ندارد لذا نیازمند به اثبات وجود خداوند از طریق برهان های عقلی می باشد. از جمله این براهین ؛ برهان نظم ، برهان علّیت و ... می باشد.پس از اثبات وجود خداوند نوبت به تبین ویژگی های آن خدا می رسد. ویژگیهائی چون بساطت ، وحدانیت در ذات و صفات و افعال ، دارای کمالات مطلق بودن و خصوصیاتی از این قبیل که در فلسفه و کلام ادله ی فراوانی برای اثبات آنها اقامه کرده اند. بنابراین اثبات وجود خداوند مطلبی است و تبین ویژگیهای این خدا مطلبی دیگر و هر یک از این دو ، دلیل مخصوص به خود را می طلبد. مخفی نماند که برخی از این ادله ، این ظرفیت را دارد که تا هر دو مطلب را اثبات کند. هم وجود خدا را و هم خصوصیاتی از خدا را مثل برهان نظم که هم وجود ناظم را می رساند و هم حکمت و قدرت او را.حال سوالی که مطرح است این است که این آیه در صدد اثبات وجود خداست یا وجود خدا را مفروض گرفته و در پی اثبات وحدانیت خدا و ... می باشد. چنانچه ملاحظه کردید اگر بخواهیم آیه را فقط در مقام اثبات ویژگیهای خداوند بدانیم باید قائل به محذوف در آیه شویم و این در حالی است که اولاً در نظر گرفتن محذوف در آیه خلاف اصل است و دلیلی بر ارتکاب این خلاف اصل نداریم بلکه بر عکس ظاهر آیه نشان از عدم محذوف دارد و ثانیاً آیه بدون در نظر گرفتن محذوف دارای کار کردی بس مهم است و آن اثبات وجود خداوند از طریق برهانی که از زیر مجموعه ها یا از مصادیق برهان نظم است ، می باشد.بنابراین آیه اصالتاً در پی اثبات وجود خدا از رهگذر توجه دادن انسانها به " نیازها و جوابهای متناسب با آن نیازها " است و بالتبع حکمت و قدرت او را به انسان ها می نمایاند. از جمله ی آنها توجه دادن به نیاز انسان به جنس مخالف از یک طرف و جعل و خلق راهکاری مناسب برای ارضای این نیاز از طرف دیگر می باشد. یعنی خداوند در این آیه می فرماید : ای انسانها ببینید که در این عالم ، نیازهای وجود دارد و به فراخور آن نیازها پاسخ های مناسب و متکامل وجود دارد ، از جمله آن نیازها ، نیاز جنسی و راه ارضای آن می باشد. این رابطه ی دو سویه بین اجزاء عالم نشان از وجود خدا اصالتاً و بالتبع نشان از حکمت و قدرت او دارد. و چون آیه از رهگذر این برهان در صدد بیان هر دو مطلب بوده ،آیات را مستقیما به خدا اضافه کرده است و فرموده " آیاته " تا انحصاری در مدلول آیه پیش نیاید.بنابراین یکی از ادله ی وجود خدا ، وجود کنشها و واکنش های متناسب بین اجزاء این عالم است.به عبارت دیگر وجود نیازها در این عالم و وجود پاسخ های مناسب برای آن نیازها ، نشان از آن دارد که این جهان از روی تصادف و بدون اراده ای والا و قدرتی حکیم ایجاد نشده است. ما اسم این دلیل را " برهان نیاز " می گذاریم.
" خلق لکم "
در اینکه خطاب " کم " به چه کسانی است اختلاف نظر وجود دارد مشهور از مفسران بر این باورند که خطاب در این آیه با عموم بشریت اعم از زن و مرد است. یعنی روی سخن با همه ی انسانهاست چه زن باشند و چه مرد. ولی از باب غلبه و بجهت اینکه در زبان عربی وقتی خطاب با همه باشد از اسلوب مذکر استفاده می کنند ، مجازاً از ضمیر مذکر " کم " استفاده شده است. بنابراین این قسمت از آیه چنین می شود : " برای شما انسانها خلق شد " ولی در میان مفسران بزرگ ، جناب فخر رازی بر این باور است که در آیه هیچ مجازی صورت نگرفته و خطاب فقط متوجه مردان می باشد بنابراین ترجمه آیه چنین می شود : " برای شما مردان خلق شد " وی می گوید : " خلق لکم " دلیل بر این است که خلقت زنان مثل دیگر منافع مانند جنبندگان و گیاهان است همانطور که خداوند می فرماید : " خَلَقَ لَکُم ما فِی الأرضِ {البقر?:29} " بنابراین زنان برای مکلف شدن و عبادت کردن خلق نشده اند. پس ما می گوئیم خلق شدن زنان ، نعمتی از نعمتهای خداوند می باشد برای ما مردان و اگر در ادیان الهی می بینیم که زنان هم به تکالیف شرعی مکلف شده اند ، این از منتهای خداوند بر ما مردان است نه اینکه واقعا خود آنها اصالتاً مکلف شده اند.(18)مضمون سخن او این است که خداوند بخاطر عنایت ویژه ای که به مردان دارد موجوداتی را برای آسایش و راحتی آنها خلق کرده تا مثل سایر موجودات در خدمت آنها باشند. لکن برای اینکه نعمت و منّت را بر مردان تمام کند آن موجودات را به شکل انسان خلق کرده و آنها را به برخی از تکالیف بشری ملزم ساخته است.
نقد نظر فخر رازی :
عقیده ی این مفسّر از چند جهت قابل بررسی است :
1 . همان طور که در مفردات آیه گذشت کلمه " زوج " که در آیه آمده به هر دو طرف از مذکر و مونث گفته میشود ، یعنی این چنین نیست که کلمه زوج فقط به مونث دلالت داشته باشد . وقتی این واژه گفته می شود هر دو جنس را شامل میشود و از طرفی هم در آیه قرینه ای وجود ندارد که کلمه زوج در این آیه انحصار به جنس مونث داشته باشد تا بتوان گفت : "خلق شد برای شما جنس مذکر زوج هایی مونث "
2 . طبق نظر فخر رازی ، نساء ابتداء مکلف به تکلیف بشری نیستند در صورتی که این حرف خلا ف نص صریح قرآن است چون قرآن تکلیف را هم برای مردان و هم برای زنان لازم دانست که نمونه های آن در برابری زن و مرد در کیفرها و نکوهش ها(19)در پاداش و ثواب(20) و حتی در ملاک نزدیکی آنها به خداوند دیده می شود و هیچ تفاوتی بین زن یا مرد بودن آنها گذاشته نشده است(21)
3 . ضمیر " کم " گرچه برای جمع مذکر وضع شده لکن با توجه به دو مطلب فوق در این آیه مجازاً و از باب غلبه ، در جنس مذکر و مونث استعمال شده و انحصار در جنس مذکر ندارد. این اسلوب بیانی در ادبیات عرب و طبیعتاً در قرآن کریم به وفور یافت می شود مثلاً در آیه 183 بقره علی رغم اینکه واژه های " الذین " و " آمنوا " و " علیکم " در اصل برای جمع مذکر است لکن هیچ کس حتی خود فخر رازی هم شک نکرده است که مخاطبان این آیه هم زنان هستند و هم مردان و هر دو گروه مکلف به روزه هستند(22)
4 . کلام فخر رازی مخالف عدالت خداوند متعال و سیره پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (ص) است. مخالف عدالت خداوند است به خاطر اینکه خداوند متعال در ادامه آیه می فرماید : " من انفسکم ازواجاً " و اگر قول ایشان را بپذیریم این سوال مطرح می شود ، چه ترجیحی بوده که خداوند افراد مذکر را بر افراد مونث که از جنس هم هستند برتری داده.مخالف سیره ی پیامبر عظیم الشان اسلام است چون وقتی ما به سیره پیامبر رجوع می کنیم میبینیم که پیامبر (ص) چه عملکردی نسبت به زنان داشته اند و حتی با خرافات دوران جاهلیت در مورد دختران و زنان مبارزه کرده اند و هیچ زمانی از زن استفاده ابزاری ننموده اند. با این چهار نقدی که در مورد کلام امام فخر رازی شد فهمیده می شود که هر دو جنس مذکر و مونث برای همدیگر آفریده شده اند تا به همدیگر نفع برسانند.
" من انفسکم ازواجا "
مراد از این عبارت بسیار واضح است و آن این است که ما از جنس شما و هم شکل شما زوجی را برای شما آفریدیم .هدف اصلی ما از مطرح کردن این بحث ، جواب دادن به کسانی است که جنس مذکر را برتر از جنس مونث می دانند اما قبل از وارد شدن به بحث اصلی ، مطرح کردن این مساله که چرا خداوند از جنس انسان زوجی را برایش آفریده خالی از لطف نیست.به طور فطری و تجربی انسان در می یابد که فرد با هم جنس خود میتواند رابطه ی عمیق و الفت ماندگار برقرار کند. در تفسیر کاشف آمده که هر نوعی به نوع خود الفت بیشتری دارد. اگر زن از غیر جنس مرد می بود و بالعکس تفاهم و مشارکت بسیار سخت می شد.(23)
خلقت زن
در برخی از تفاسیر که از جمله آنها منهج الصادقین و کشاف است مشاهده میشود که مفسر محترم منظو از (نفس) را خلق کردن حوا (ع) از دنده آدم (ع) یعنی عبارت " من انفسکم " را به این معنا گرفته اند که زن بخشی از بدن مرد آفریده شده است. درتورات کنونی آفرینش همسر نخستین انسان ؛ یعنی حوّا از دنده چپ آدم عنوان شده و دسته ای از روایات اسلامی که در بعضی منابع قرآن پژوهی آمده با مضمون یاد شده همخوانی دارند ، تفاسیری چون روح المعانی ، تفسیر طبری و ... از تفاسیر اهل سنت به نقل این گونه روایت ها مبادرت ورزیده اند. اما دسته ی دیگری از روایات با روایات نخست ناسازگارند و بعضی از قرآن پژوهان نیز با روایتهای دسته دوم همگام گردیده و روایتهای نخستین را اسرائیلی می نامند.به اجمال می توان گفت : قرآن کریم در موارد چندی و با بیانهای همسان و همانند این مطلب را یادآور شد که از همه ی این موارد چنین استفاده می شود که خداوند نخستین بار آدم را آفرید و در مرتبه دوم از وجود آدم ، همسر او را خلق کرد.از شیوه بیان همسان قرآن در همه ی موارد ، دو نکته به روشنی استفاده می شود :
1 . خلقت آدم پیش از آفرینش حوّا بوده است.
2 . وجود آدم ، ماده و مایه ی اصلی آفرینش حوّا بوده است.
اینک از میان مجموعه ی آیات به نقل چند آیه بسنده می کنیم.
" یا ایّها الناس اتّقوا ربّکم الذی خلقکم من نفس واحده و خلق منها زوجها "(24) ای مردم از پرودگارتان بترسید ؛ آن خدایی که شما را از یک نفس آفرید و همسر او را نیز از آن نفس آفرید." خلقکم من نفس واحده ثمّ جعل منها زوجها "(25) او شما را از یک نفس آفرید ، آنگاه جفت او را از آن نفس قرار داد. در این آیه کریمه ، جمله ی " ثم جعل منها زوجها " با واژه ی " ثم " به جمله ی پیش عطف شده و به گفته نحویان " ثم " دلالت برتأخّر " معطوف " دارد.علامه طباطبایی ذیل آیه اول سوره نساء(26) می نویسد :" مراد از نفس انسان چیزی است که انسان به واسطه ی آن انسان نامیده می شود و از ظاهر عبارت چنین استفاده می شود که مقصود از " نفس واحده " ، آدم و از " زوجها " زن او می باشد و این دو ، پدر و مادر نسل انسان کنونی هستند که ما از آنها هستیم. "برخی از " وخلق منها زوجها " چنین فهمیده اند که : همسر آدم از بدن آدم آفریده شده است همان گونه که یهود معتقدند که همسر آدم از یکی از دنده های آدم آفریده شده است ؛ ولی بسیاری نیز " منها " را به معنای از وجود و طینت او تفسیر کرده اند.(27)اگر به ترجمه ی کلمه ( نفس ) دقت کنیم ، هیچگاه تفسیر برخواسته از تورات را نمی توان پذیرفت زیرا ترجمه ی ( نفس ) همان طوری که در بخش مفردات آیه گذشت ، ذات و روح است و اگر کسی بخواهد غیر از این را اراده کند که تن یا بدن باشد باید قرینه ای بیاورد. مرحوم محمد جواد مغنیه معتقد است این گونه تفسیر کردن منحصراً دلالت دارد که نزد مفسر جنس مذکر بر مونث غلبه دارد.(28)
" لتسکنوا الیها "
از بیان قبل مشخص شد که ضمیر (کم) در آیه مختص به جنس مذکر نیست و شامل جنس مونث نیز می شود به تبع این حرف فاعل تسکنوا هم شامل مذکر و هم شامل مونث است .در مفردات آیه بیان شد که (سکن) به معنی آرام گرفتن بعد از حرکت است و اینکه یکی از مصادیق آن آرامش باطن و انس می باشد. حال با این تفسیر می توان این نتیجه را گرفت که ازدواج بستری است که به وسیله آن می توان اضطرابهای درونی و بیرونی خود را از بین برد و به آرامش دست پیدا کرد. این آرامش زاییده ی آن رفع نقصی است که انسان قبل از ازدواج در خود احساس می کند و در تکاپو و جنبش است تا این نقص را به طریقی زائل کند همان طور که علامه طباطبایی فرمودند : هر یک از مرد و زن دستگاه تناسلی دارد که با دستگاه تناسلی دیگری کامل می گردد و از مجموع آن دو تولد و تناسل صورت میگیرد پس هر یک از آن دو فی نفسه ناقص و محتاج به طرف دیگر است و از مجموع آن دو ، واحد تام و تمام درست می شود و به خاطر همین نقص و احتیاج است که هر یک به سوی دیگری حرکت میکند و چو بدان رسید آرام می شود ، چون هر ناقصی مشتاق به کمال است و هر محتاجی مایل به زوال حاجت و فقر خویش است و این حالت همان شهوتی است که در هر یک از این دو طرف به ودیعت نهاده شده است.(29)بخاطر این قوه شهوت ، هر کدام از زن ومرد در خود احساس نیاز به دیگری می کند و وقتی زن و مرد به همد یگر رسید ند قوه ی شهوت در هر کدام پاسخ منا سب خود رامی یابد. این از نظر نقص جسما نی و شهوانی. اما از نظر روحی نیز زن و مرد به یکدیگر نیاز دارند ، زیرا قبل از رسیدن به یکدیگر ، هر کدام در زندگی خویش احساس خلأ می کنند و می فهمد که تنهائی قادر به ادامه صحیح زندگی نیست و لذا برای رفع این نیاز اقدام به ارتباط با جنس مخا لف می کند . تجربه نشان داده که غالب مردان و زنان نمی توا نند بدون ازدواج زندگی آرامی داشته باشند و زنان و مردان مجرد معمولاً با بحران های روحی و روانی روبه رو می شوند و به بیان بهتر آسیب پذیری روحی روانی آنها به مراتب بیشتر است. ازدواج این بستر را آماده می کند تا انسان در کنار همسر خویش به آرامش روحی دست پیدا کند و آن خلأ و کاستی که احساس می کرد را سامان دهد.
" موّدت و رحمت "
یکی دیگر از عجائب ازدواج ، محبتی است که بین مرد و زن بوجود می آید در حالی که هیچ سابقه ی ارتباطی باهمدیگر نداشته اند ، ولی این محبت به گونه ای شعله ور می شود که هر یک دیگری را بر خود ترجیح می دهد. ازدواج یک نوع پیوند و یگانگی بین دو نفر می باشد و از آنجاکه ادامه این پیوند در میان همسران خصوصاً ، و در میان همه انسانها عموماً ، نیاز به یک جاذبه و کشش قلبی و روحانی دارد خداوند می فرماید که : ما بین همسران دوستی و محبت قرار دادیم.اساساً هر اجتماعی هر چند کوچک ، برای بقای خود احتیاج به ضامن بقاء دارد. برخی این ضامن را جعل قانون می دانند. این حرف گرچه صحیح است و لزوم قانون در اجتماع قابل انکار نیست ولی بهترین ضامن قبل از قانون ، علقه و محبت بین افراد آن جامعه می باشد. این محبت و موّدت است که افراد را دل بسته ی به هم دیگر می کند و آنها به پاس این محبت به راحتی تن به قانون می دهند حتی اگر به ضرر آنها باشد. لذا علامه شهید مطهری معتقد است بهترین جامعه ها ، آن جامعه ای است که با نیروی محبت اداره شود.(30)
دلیل ذکر موّدت و رحمت :
در تفسیر نمونه در پی پاسخ به اینکه چرا در آیه ، دو واژه ی " موّدت " و " رحمت " ذکر شده آمده است (31)و اما مساله " موّدت " و " رحمت " در حقیقت " ملاط " و " چسب " مصالح ساختمانی جامعه انسانی است ، چرا که جامعه از فرد فرد انسانها تشکیل شده همچون ساختمان عظیم و پرشکوهی که از آجرها و قطعات سنگها تشکیل می گردد. اگر این افراد پراکنده ، و آن اجزاء مختلف ، با هم ارتباط و پیوند پیدا نکنند " جامعه " یا " ساختمانی " به وجود نخواهد آمد. آن کس که انسان را برای زندگی اجتماعی آفریده این پیوند و ربط ضروری را نیز در جان او ایجاد کرده است.فرق میان " موّدت " و " رحمت " ممکن است از جهات مختلفی باشد :
1 . موّدت انگیزه ارتباط در آغاز کار است ، اما در پایان که یکی از دو همسر ممکن است ضعیف و نا توان گردد و قادر بر خدمتی نباشد (رحمت) جای آن را می گیرد .
2 . موّدت در مورد بزرگ تر ها است که می توانند نسبت به هم خدمت کنند اما کودکان و فرزندان کوچک در سایه (رحمت) پرورش می یابند.
3 . موّدت غالباً جنبه متقابل دارد ، اما (رحمت) یکجانبه و ایثار گرانه است . زیرا برای بقا یک جامعه خدمات متقابل لازم است که سرچشمه آن (موّدت ) است و گاه خدمات بلا عوض که نیاز به ایثار و (رحمت ) دارد .
" إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکَّرُونَ "
این فراز از آیه دو مطلب را می رساند :
1 . ازدواج و ماهیت آن از روزنه هائی می باشد که انسان اندیشمند می تواند از ره گذر آن به جهانبینی الهی دست یابد و یا آن را به لحاظ معرفتی تکمیل کند.
2 . آیه زیبایی های ازدواج را منحصر می کند در جامعه و گروهی که اهل تفکر هستند.
علامه(32) می نویسد : وقتی قومی درباره اصول تکوینی خویش بیندیشند که آن اصول مرد و زن را وادار کرده به اینکه تشکیل جامعه خانوادگی دهند، و نیز آن دو را به موّدت و رحمت واداشت ، و آن موّدت و رحمت نیز اجتماع مدنی و شهری را پدید آورد ، و چه آثاری بر این اجتماع مترتب شد ، نوع بشری بقاء یافت ، و زندگی دنیای و آخرتی انسان به کمال رسید ، آن وقت متوجه میشوند که چه آیات عجیبی در آنها هست ، و خدای تعالی چه تدابیری در امر این نوع از موجودات به کار برده ، تدابیری که عقل را حیران و دهشت زده می کند.از آنچه که تا کنون بیان شد معلوم می گردد که ازدواج از منظر اسلام اولاً بستری است برای خداشناسی و کسب معرفت دینی و ثانیاً ساز و کاری است که خداوند با آن آرامش و طمأنینه را به کانون بشریت ارزانی داشته است و ثالثاً شالوده و کیان خانواده و عامل تداوم آن مهر و محبتی است که خداوند پس از ازدواج در دل مرد و زن قرار می دهد.در پایان مناسب به نظر می رسد که اجمالا به بررسی دیدگاهای مکاتب مختلف نسبت به ازدواج بپردازیم و در مقام مقایسه ، درخشندگی دیدگاه اسلام بیش از پیش نمایان گردد. ولی نکته ای که باید به آن توجه شود این است که ازدواج در هر مکتب تحت تأثیر نگاه آن مکتب به شخصیت زن است لذا بهتر است بحث را معطوف به نگاه مکاتب به زن کنیم و درخلال آن اشاره به بحث ازدواج و جایگاه آن در آن مکاتب نمائیم.
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.