جوان تعدد زوجات،چرا؟
به یقین مسأله روابط بین زن و مرد و مسائل و ویژگی های این روابط یکی از مهم ترین و جدی ترین موضوعات مورد توجه بشر در طول تاریخ بوده و از ابعاد گوناگون به این مسأله توجه شده است. در زمان کنونی نیز این مسأله به عنوان یکی از جدی ترین و اساسی ترین موضوعات روابط بشری مورد بحث و تأمل بسیار است.
البته تأمل و دقت در خصوص این مسأله در ابعاد و جنبه های گوناگون صورت می پذیرد که یکی از مهم ترین حوزه ها در این مسأله نوع نگاه ادیان به این مقوله است؛ در ادیان گوناگون نسبت به مقوله روابط بین دو جنس نگرش های مختلفی ارائه شده است که در نظر برخی ادیان این روابط غریزی و طبیعی حتی در شکل ازدواج و پیوند عادی انسانی در حد نوعی رفتار نامقدس و مذموم تصویر شده است درحالی که در اسلام ازدواج و پیوند طبیعی بین زن و مرد به عنوان امری مقدس و ارزشمند تلقی شده است. اما در میان برخی قوانین و دستورات اسلامی در خصوص همین مسأله دستمایه اشکالات و سئوالات بسیاری شده که بخصوص در زمان کنونی شدت و دقت بیش تری را به خود اختصاص داده است و قطعاً یکی از مهمترین نکات در زمینه مسأله ازدواج مجدد و تجویز چند همسری برای مردان است. البته سؤالات مورد توجه در این خصوص در چند محور قابل طرح است که به امید خدا ما هم در چند شماره به آن ها خواهیم پرداخت، این موضوعات عبارتند از:
1. اصل مسأله تعدد زوجات و این که چرا اسلام این قانون را که بر خلاف میل طبیعی زنان است و به شدت با احساسات و عاطفه خدا دادی آنان در تعارض است جعل کرده است.
2. مسأله ازدواج موقت و تجویز روابط آزاد و بی حد و حصر و با هدف خاص جنسی برای مردان
3. انحصار این احکام برای مردان و عدم امکان تعدد شوهر به صورت دائم موقت برای زنان.
در این شماره به پرسش اول اصل تجویز تعدد همسر در اسلام خواهیم پرداخت و برخی سؤالات و ابهامات اصلی این موضوع را مورد تأمل بیش تر قرار خواهیم داد.
سؤال این جاست که چرا اسلام مسأله چند همسری را پذیرفته و اصولاً آیا این امر با فطرت و طبیعت بشر همخوانی دارد و به علاوه در همه زمان ها قانونی منطقی و معقول خواهد بود؟
یک اشتباه تاریخی
در پاسخ به این پرسش قبل از هر چیز باید دانست که برخلاف تصور عمومی، اسلام چند همسری را ایجاد نکرده است بلکه امری متداول و مشهور آن هم بدون حد و حصر را در قید قانون و ضابطه درآورده است و آن را محدود نموده است.
با مراجعه به منابع تاریخی به خوبی روشن می شود که تقریباً در همه ادیان و فرهنگ های گذشته تعدد همسر برای مردان مورد تأیید و دارای رواج بسیار بوده است.
به عقیده ویل دورانت این رسم از اجتماعات اولیه بشری سر چشمه گرفته بلکه «در اجتماعات اولیه، اصل چند همسری روشی متداول و رایج بوده است»(1) همچنین رسم چند زنی در میان اقوام چینی و هندی و بابلی و آشوری و مصری قدیم و در میان قبایل سر خپوست آمریکا رواج کامل داشته است.(2)
حتی از منظر ادیان، کتاب مقدس (تورات) آن را به رسیمت شناخته و آورده است که انبیای بزرگ الهی همانند ابراهیم (کتاب مقدس،سفر پیدایش، باب 25 :1-6 ) و یعقوب (سفر اعداد، باب12: 1) و داود زنان متعدد داشتند. در خصوص داود کتاب مقدس اسامی 9 نفر از زنان او را نام می برد.(3)
علی رغم موضع کلیسا و فرهنگ و قوانین کشورهای مسیحی در مخالفت جدی با این امر، دقت نظر روشن می سازد که این امر در منابع مسیحیت مورد انکار نیست و با مراجعه به اناجیل اربعه می توان دریافت که دستور خاصی در مورد ممنوعیت چند زنی وجود ندارد، بلکه در رساله پولیس مطالبی است که جواز تعدد زوجات را می رساند، آن جا که پولیس می گوید: «لازم است اسقف تنها یک زن بگیرد».(4) روشن است این که اسقف ملزم به اکتفا به یک زن شده، دلیلی بر این می باشد که برای غیر اسقف، بیش از یک زن جایز بوده است.
به هر حال از این نکات روشن می شود که مسأله چند همسری از نوآوری های اسلامی محسوب نمی شود! بلکه در همه فرهنگ ها و اقوام و ادیان گذشته مورد تأیید بوده و اسلام تنها آن را محدود نموده است، حتی در صدر اسلام با آمدن قانون محدودیت همسران تا 4زن برخی از مسلمانان مجبور به طلاق دادن تعدادی از همسران خود شدند تا بیش از 4همسر نداشته باشند.
ضرورت اجتماعی یا تمایل فردی
البته روشن است که شهرت یک قانون و فرهنگ دلیل بر دلیل بر تأیید آن از منظر اسلام نیست و باید دید که چرا این مسأله را مورد تأیید قرار داده است؛ در این زمینه باید که اصولا مساله تعدد همسر از نظر اسلام یک نیاز و ضرورت اجتماعی است که در همه زمان ها با شدت و ضعف وجود دارد و این قانون راه حل قانونی برخی از ضرورت ها درمواقع خاص محسوب می شود.
به عبارت روشن تر مسأله تعدد همسر صرفاً به معنی تعدد شریک جنسی نیست بلکه ماهیت ازدواج سرپرستی و پذیرفتن مسؤلیت یک خانواده برای مرد است و اگر مسأله منحصر در ارضاء نیازهای جنسی بود و با تجویز ازدواج موقت و عدم محدودیت در آن می شد به آسانی به این هدف رسید، زیرا تعهدات مسؤلیت های ازدواج موقت بسیار کم تر از ازدواج دائم است و با ازدواج دائم، تعهدات و تکالیف متعدد اقتصادی و اجتماعی بر عهده مرد قرار می گیرد و بار بسیاری از مسؤلیت ها حتی مسؤلیت های شخصی زن و احیاناً فرزندان او بر دوش مرد گذاشته می شود.
اما منظور دقیق از این ضرورت اجتماعی چیست؟
عدم تناسب جمعیتی
یکی از نکات قابل توجه در شکل گیری این ضرورت اجتماعی عدم تناسب آماری زنان و مردان است، در واقع تجربه بشری نشان می دهد که همواره مردان در حوادث گوناگون زندگی،بیش از زنان در خطر مرگ قرار دارند و در جنگ ها و حوادثی نظیر بالایای طبیعی حوادث رانندگی،نزاع های اجتماعی، مخاطرات محیط کار و ...قربانیان اصلی را آن ها تشکل می دهند. در نتیجه همواره میزان زنان در جامعه بیش از مردان خواهد بود و زنان بسیاری در جامعه بدون همسر و سرپرست باقی می مانند.
حتی در همین زمان که در کشور ما جنگ و نزاع و درگیری و خطر مستقیم جانی وجود ندارد بر اساس آمارهای برخی مراکز حمایتی زنان، آمار زنان آماده ازدواج در کشور چندین برابر مردان است (5) و البته نظیر این آمار در کشورهای مختلف نیز مشاهده می شود.
به علاوه حمایت از خانواده هایی که به نوعی سرپرست خود را از دست داده اند و زنانی که با وجود چند فرزند، شوهر خویش را بر اثر طلاق یا فوت از دست داده اند و به هر دلیل خواهان ورود در عرصه یک زندگی جدید با موقعیت و شرایط جدید نیستند یا چنین فرصت مناسبی برایشان فراهم نمی شود، یکی از مهم ترین معضلات اجتماعی است.
در واقع کم نیستند زنانی که به هر دلیل همسر خویش را از دست داده اند و در عین حال اصرار بر حفظ خانواده قبلی و پرورش فرزندان خود در همان محیط را دارند، اما در عین حال نیازمندی های عاطفی و اقتصادی و حتی جنسی، ضرورت های غیر قابل انکاری برای آن ها است و البته مهم ترین ضرورت در کنار همه این موارد نیاز به یک سرپرست و حامی است تا مانع شکل گیری فشارهای روانی و اجتماعی بر آنان شود، حقیقتی که در تعابیر عرفی از آن به «بودن نام یک مرد بر زن و فرزندانش» تعبیر می شود و روشن است که با انجام یک ازدواج درجه دو و کم رنگ تر از ازدواج اول بخش عمده این نیازها حاصل می شود.
نیازجنسی،حقیقتی غیر قابل انکار
نمی توان انکار کرد که ماهیت نیاز جنسی در مردان کاملاً متفاوت از نیاز جنسی از زنان است، به گونه ای که در اغلب مردان انگیزه اصلی در ازدواج و ارتباط با جنس مخالف خواسته یا نا خواسته، ارضای نیاز جنسی است، در حالی که در اغلب زنان این انگیزه عاطفه و روحی است حتی بخش عمده نیاز جنسی در آن ها هم ماهیتی دوگانه یعنی عاطفی جنسی دارد.
اصولاً در شدت و قدرت این نیاز بین زنان و مردان تفاوت آشکاری وجود دارد، به گونه ای که حتی در جوامع غربی که بیش ترین تحریکات و بیداری های جنسی وجود دارد عدم تمایلات جنسی عامل اجتماعی ندارد، تفاوت بین زنان و مردان در نیاز جنسی امری کاملاً پذیرفته شده است تا حدی که در اکثر این کشورها میزان سرد مزاجی جنسی، 35 تا حدود 40 درصد جمعیت زنان را شامل می شود،در حالی که این امر در مردان شاید به 10 درصد هم نرسد؛البته در برخی جوامع میزان سرد مزاجی زنان تا80 درصد هم تخمین زده شده است.
همچنین نمی توان انکار کرد که بقای غریزه جنسی مردان از زنان طولانی تر است، زیرا غالب زنان در سن معینی،آمادگی جنسی خود را از دست می دهند، در حالی که در مردان چنین نیست، هم چنین زنان به هنگام عادت ماهانه و قسمتی از دوران حاملگی، عملاً هم ممنوعیت برقراری روابط طبیعی جنسی دارند و به علاوه تمایل هورمونی به این امرندارند، در حالی که درمردان این ممنوعیت ها وجود ندارد و نیاز جنسی به طور قوی و مستمر و کامل در آن ها و جود دارد.
همه این موارد نشان می دهد که نمی توان شرایط زن و مرد را در خصوص نیاز های جنسی یکسان دید و برای هر دو جنس به یک گونه قضاوت کرد.
واقع بینی منصفانه
با در نظر گرفتن همه آنچه گفته شد، در برابر این ضرورت ها ناچاریم یکی از سه راه را انتخاب کنیم:
1. مردان تنها به یک همسر در همه موارد قناعت کنند و زنان بیوه تا پایان عمر بدون همسر باقی مانده،تمام نیازهای فطری و خواسته های درونی و احساسی خود را سر کوب کنند.
2. مردان فقط دارای یک همسر قانونی باشند، ولی روابط آزاد و نامشروع جنسی را با زنانی که بی شوهرمانده اند به شکل های گوناگون برقرار سازند.
3. کسانی که قدرت دارند بیش از یک همسر را اداره کنند و از نظر جسمی و مالی و اخلاقی مشکلی برای آن ها ایجاد نمی شود نیز قدرت براجرای کامل عدالت میان همسران دارند، به آن ها اجازه داده شد که بیش از یک همسر انتخاب کنند.
حال اگر بخواهیم راه اول را انتخاب کنیم،باید گذشته از مشکلات اجتماعی که به وجود می آید، با فطرت و غرائز و نیازهای روحی و جسمی بشر به مبارزه بر خیزیم. هم چنین عواطف و احساسات این گونه زنان را نادیده بگیریم اما این مبارزه ای است که پیروزی در آن نیست. به فرض که این طرح عملی بشود، جنبه های غیر انسانی آن بر هیچ کس پوشیده نیست.
اگر راه دوم را انتخاب کنیم، باید فحشا را به رسمیت بشناسیم و انواع مشکلات جسمی و روحی و فرهنگی و اجتماعی که دامنگیر این گونه روابط آزاد می شود را بر جامعه بپذیریم؛ تازه زنانی که به عنوان معشوقه مورد بهره برداری جنسی قرار می گیرند، نه تأمین مالی و اجتماعی و... نه آینده ای در خور و سرنوشتی معین. چنان که شخصیت آن ها در این فرایند پایمال شده است و وجدانی سرخورده و احساسی سرشار از ملامت خود دارند. این ها اموری نیست که انسان آگاه آن را تجویز کند.
بنابراین تنها راه سوم می ماند که هم به خواسته های فطری و نیاز های غریزی زنان در موقعیت های خاص پاسخ مثبت داده شده، هم از عواقب شوم فحشا و نابسامانی زندگی این دسته از زنان جلوگیری شود و جامعه نیز از گرداب گناه در امان بماند.
چند نکته قابل تامل
در این میان چند نکته مهم اجتماعی هم وجود دارد: اول آن که وجود زنان بی سرپرست و بیوه در جامعه فارغ از انواع فشار های درونی بر خود آن ها در فرض تحمل و خویشتن داری، به دلایل گوناگون اقتصادی و روحی و غریزی می تواند موجب مفاسد و مشکلات فردی و اجتماعی بر خودشان، فرزندان شان و جامعه گردد، در حالی که با یک ازدواج دائم اما کم رنگ تر از ازدواج اول، بخش عمده این نیازها برطرف شده و خطرات بسیاری در این زمینه برطرف می گردد.
دیگر آن که با توجه به مشکلات ناباروری که جمعیتی حدود 10درصد خانواده های کشور را به خود اختصاص می دهد و تمایل شدید در برخی افراد برای فرزند داشتن، همچنین انگیزه های موجه جنسی در مردان آن هم در شرایط خاصی که معمولاً از طریق همسر خود توان بر آورده ساختن آن را ندارند، در پاره ای موارد تعدد زوجات را کاملاً منطقی می کند و مانع شکل گیری طلاق در بسیاری از خانواده ها است. بر اساس آمارهای مراکز رسمی کشور منشا حدود 50 درصد از طلاق ها در کشور ما عدم تفاهم جنسی و نارضایتی جنسی از همسر است (6) که غالباً هم منشا این خواسته ها، مردانه است و اگر امکان برآورده کردند برخی از این خواسته ها از طریق دیگر برای مرد فراهم باشد، کم نیستند مردانی که در هر حال علاقه به همسر اول خود داشته خواهان ادامه زندگی با او می باشد.
و نکته آخر این که با توجه به قدرت این نیرو در مردان و تأثیرگذاری آن در تصمیمات و رفتارهای فردی و اجتماعی شان و توانایی مردان در برآورده ساختن تمایلات خود از طریق ابزارهای مالی و اجتماعی که دارند، اگر واقع بینانه بنگریم می بینیم در بسیاری از موارد این نیاز اگر از طریق مشروع برآورده نشود، مردان را وادار به اقدام از طریق نامشروع می کند، که تبعات منفی فردی و اجتماعی و خانوادگی آن بسیار بیش تر و خطرناک است.(7)
تا این جا ممکن است سؤالات و انتقادات متعددی بخصوص از طرف خانم ها به آن چه گفته شد وارد شود، اما باید توجه داشته باشید که آن چه ذکر شد یک طرف مسأله بود و در شماره بعد به چند نکته دقیق در همین رابطه که به رویه مقابل این حکم بر می گردد، یعنی شرایط خاص اسلام برای اصل ازدواج موقت و همچنین تبعات منفی روحی و روانی این مسأله برای همسر اول و به علاوه تفاوت نگاه فقهی و اخلاقی در این خصوص خواهیم پرداخت.
پی نوشت ها :
1.ویل دورانت، تاریخ تمدن، ص50
2.همان، ص، 61
3.کتاب مقدس، کتاب اول تاریخ ایام، باب سوم.
4.رساله اول پولیس رسول به تیموتاؤس، باب سوم:2و120
5.پایگاه جامع زنان ایرانwww.parswoman.com
http://www.gamegamonline.ir/papertext
6.aspx?newsnum=100885860875
7.با استفاده از www.pasokhgoo.irمنبع: دیدار آشنا شماره 125
منبع : نشریه دیدار آشنا شماره 125
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.