حل معادله چند مجهولی ازدواج
آنچه بیشتر مردم برای ازدواج پایه و اساس کار قرار می دهند، توجه به نیازها و ویژگی های آشکار و دیدنی است و در این باره به اندازه ای جلو می روند که متأسفانه ملاحظه می شود افراد آخرین داوری خود را در نخستین نگاه و برخورد، انجام می دهند و این کار دارای اثر منفی در انتخاب عاقلانه آنها می شود؛ یعنی اگر در نخستین دیدار، پسند صورت گرفت، دیگر متوجه ایرادها نخواهند شد و اگر پسند پدید نیاید، خوبی ها به چشم نخواهد آمد. در اینجا به خانواده ها پیشنهاد می شود که در پس تصمیم گیری مثبت فرزندشان برای ازدواج، از او بخواهند تا بکوشد دست کم پنج ایراد طرف مقابل را شناسایی و با اطلاع از آنها به این کار اقدام کند. و برهمین اساس ملاحظه می شود که بیشترین توجه به سوی ویژگی های آشکاری همچون ویژگی های ظاهری و فیزیکی افراد و پس از آن چیزهای دیگری مانند کار و پیشه، درآمد، نوع خانه و زندگی، موقعیت های خانوادگی و این گونه امور کشیده می شود. هر چند همه این امور به میزان بالا و درجای خود ارزشمند هستند اما لازم است که در جایگاه نیازها طبقه بندی شوند، نیازها و یا ویژگی های آشکار تا شب عروسی نقش مهمی را به عهده دارند ولی از آغاز زندگی پیوسته نیازها و یا ویژگی های آشکار کم رنگ تر می شوند و به همین تناسب پیش نیازها و ویژگی های پنهان است که اهمیت روز افزونی یافته و تا پایان عمر، موقعیت بازیگر نقش اول زندگی را به عهده خواهند داشت.
ویژگی های پنهان عبارتند از:برخورداری از بلوغ شخصیتی، اجتماعی و روانی، و سلامت روانی به عنوان مهم ترین عوامل در پدید آمدن شخصیتی توانا و سازگار بسیار موثر است. این افراد از دو توانایی فکری، مساله یابی و حل مساله یا راه یاب، برخوردارند.
افراد به تناسب برخورداری از اندیشه حل مساله، گره های زندگی را پیوسته می گشایند. و افزون برآن، آگاهی از محدودیت ها و مسوولیت های ازدواج در نحوه برخورد با مسایل ناشی از ازادواج، بسیار خردمندانه و گره گشایانه رفتار می کنند.
در اینجا به تعریف شخصی ام از زندگی اشاره می کنم:"زندگی عبارت است از، حل معادلات چند مجهوری روزانه":یعنی ما هر روز که از خواب برمی خیزیم تا شب که به خواب می رویم با معادلاتی روبه رو می شویم؛ ریز و درشت، آسان و مشکل حتی گذر از یک خیابان، کیفیت بیرون آمدن از ترافیک، پیدا کردن نزدیک ترین راه، انتخاب مناسب ترین سرعت، پی بردن به اینکه برای ناهار چه چیزی را آماده کنیم، چگونگی برخورد با مشکلات کاری، مالی، خانوادگی و تربیتی فرزندانمان، چگونگی برخورد با افزایش وزنمان، بیماریمان، کاهش سطح تحصیلی فرزندانمان، پرداخت وام ها، حل اختلاف با دوستانمان و . . از گروه معادلاتی است که همه روزه هر کدام از ما باید آنها را حل کنیم.
حال هر چه بیشتر از اندیشه راه یاب برخوردار باشیم، توانایی حل مشکلاتمان بیشتراست. کسی که از اندیشه راه یاب به اندازه کافی برخوردار است، هرگاه با مشکلی روبه رو شد به یاد این گفته "صائب تبریزی"می افتد که "هیچ قفلی را نیست در بازار امکان بی کلید"؛یعنی هر جا قفلی هست، حتماً کلیدی هم هست و هیچ بن بستی نیست. که راهی برای بیرون آمدن ازآن نباشد. پس کسی که اندیشه "راه یاب"دارد به تناسب برخورداری از این اندیشه، مشکل را به درستی در کمترین زمان، با زیباترین شکل و آسان ترین روش و با کمترین هزینه حل می کند. به این مطلب اطمینان دارم که انسان تنها موجودی است که بی چاره نیست؛ فقط ممکن است چاره اش را نشناسد پس هر کس خودش و یا به کمک مشاورش می تواند چاره نسبی مشکل خود را پیدا کند.
افزون برآن، برخورداری از اندیشه انتزاعی است شاید اگر به جای اندیشه انتزاعی، اندیشه ای با دید بلندمدت یا آینده نگر و به جای اندیشه سطحی نگر، اندیشه حسی یا اندیشه ای حال نگر بگذاریم بهتر فهمیده شود. برای روشن شدن مطلب، نمونه ای ارایه می شود. اگر شما در کنار خیابان شخصی را دیدید که با التماس از اتومبیل های در حال گذر بنزین درخواست می کند، می توانید در مورد او این گمان را داشته باشید که او فردی است عاری از اندیشه انتزاعی؛ زیرا به طور معمول هیچ بهانه ای برای بی بنزینی در جاده ماندن پذیرفتنی نیست. و همین طور است خانمی که حدود ساعت10صبح هنوز از این و آن می پرسد که برای ناهار چه چیزی بپزم؟ آن کس که از اندیشه انتزاعی برخوردار است با هر میزان درآمد در پایان ماه، مقداری پس انداز خواهد شد. آنان کسانی هستند که همواره به این شعار ایمان دارند که "نیک اندیشی امروز، نیک فرجامی فردا را به دنبال خواهد داشت". دومین نیاز برای زندگی موفق، برخورداری از اطلاعات علمی است. همان گونه که در آغاز گفته شد، انسان موجودی است نیازمند. من به این گفته اطمینان دارم که :هر کسی که خودبه جایی می رود این پاهایش نیستند که او را می برند، بلکه نیازهایش هستند که او را به رفتن وادار می کنند؛ مگر در مواردی که کسی احضار می شود یا ناچار به رفتن به جایی می شود.
شناخت نیازهای انسانی و اهمیت دادن به آنها به عنوان اهرم بسیار مهم در شکل دهی به رفتار به اندازه ای زیاد است که برای جلب و جذب انسان های دیگر نیازی به داشتن "مهره مار"و این گونه چیزها نیست؛ بلکه دانش روان شناسی ما را راهنمایی می کند که برای نزدیک ساختن هر کس به خود در آغاز نیازهایش را بشناسید؛ آن گاه بکوشید تا دریابید که آیا این نیازها بهنجار، بجا و لازمند یا نابهنجار، نابجا و نا لازم. تشخیص این مطلب زیاد دشوار نیست. بیندیشید که اگر نیاز فرد مورد نظر برآورده شود، برسازگاری رشد اجتماعی، رشد اخلاقی و در مجموع به ویژگی های مثبت او افزوده می شود یا نه ؟یعنی ملاک داوری باید نتیجه کار باشد؛ یعنی بازده بلند مدت را مورد توجه قرار دهیم تا برایمان روشن شود که نیاز بهنجار است یا خیر.
حال اگر نیاز بهنجاربود، لازم است که برآورده شود، چون برآورده نشدن نیاز بهنجار، موجب شکل گرفتن احساس ناکامی و محرومیت شده و فرد دچار کمبود می شود و اگر کمبود شدید باشد، باید منتظر گرفتاری های بزرگی در آینده بود. همان مشکل رفتاری که مردم با عبارت "عقده ای"از آن یاد می کنند(وضعیتی است که دردسرش گاهی به نابودی گروه بزرگی از انسان ها می انجامد). در صورت نادیده گرفتن و بی توجهی به نیازها، انسانی پژمرده و مشکل دار به وجود می آید ولی اگر نیاز نابهنجار باشد باید به کمک و یاری روان شناس، روان پزشک و یا مشاوران آن را برطرف ساخت؛ یعنی علتش را شناسایی و آن را به گونه ی علمی و درست علت زدایی کرد تا احساس چنین نیازی از بین برود. در این باره یادمان باشد هیچ کس و هیچ خانواده ای از مشورت بی نیاز نیست، مشاور شما باید دو ویژگی بی نظری و صاحب نظری را داشته باشد.
این توضیح لازم است که علت احساس نیاز نابهنجار بایستی شناخته و برطرف شود و در مقابل، نیاز بهنجار شناخته و برآورده شود.
منبع: نشریه موفقیت، شماره 180
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.