عشق چیست و چرا باید عاشق شویم؟
مقدمه
عشق اصلی ترین میل و گرایش انسانی است که انسان را سریع تر از هر چیزی به خوشبختی کامل می رساند. عشق عامل بهسازی و تصفیه ی روح و روان بوده و همو است که به زندگی زیبایی می دهد. عشق بالاترین مقام را در زندگی دارد و در پرتو آن، زندگی لذت بخش می باشد. اگر انسان به این مقام برسد، دیگر بدون عشق زندگی نتوان کرد.
عشق را ز ماهی باید آموخت
که چون از آب گیرندش بمیرد
الف ـ تعریف عشق
معنای لغوی عشق
در کتاب های لغت چند معنا برای واژه ی «عشق» ارائه شده که در این جا به معنای مشترک بین آن ها اشاره می کنیم: عشق عبارت است از علاقه ی شدید یا محبت از حد گذشته.(1)
معنای اصطلاحی
علاقه به شخصی یا شیئی وقتی که به اوج شدت برسد، به گونه ای که وجود انسان را تسخیر کند و حاکم مطلق وجود او گردد، عشق نامیده می شود.(2)
در زبان عربی، واژه ی «عشق» در اصل از ماده ی «عشقه» است و عشقه نام گیاهی است که در فارسی به آن «پیچک» می گویند که به هر چیزی برسد، دور آن می پیچد، مثلاً وقتی به گیاهی دیگر می رسد، دور آن چنان می پیچد که تقریباً آن را محدود و محصور می کند و در اختیار می گیرد. یک چنین حالتی اثرش این است که بر خلاف محبت عادی، انسان را از حال عادی خارج می کند، خواب و خوراک را از او
می گیرد و توجه را منحصر به همان معشوق می کند، یعنی او را از همه چیز می برد و تنها به یک چیز متوجه می کند. این تعریف عشق بیانگر حال معشوق است.(3)
ب ـ منشأ عشق
مقصود از منشأ عشق این است که در یک رابطه ی عاشقانه چه چیزی باعث می شود که یک شخص عاشق دیگری شود. آیا علت اصلی این رابطه ی غیرعادی، نقص و کمبود در یکی و کمال و خوبی در دیگری است که سبب کشش او به سوی خود می شود؟ یا خیر، علت این رابطه «شباهت» است، یعنی شکل هم بودن؟
در پاسخ به این پرسش دیدگاه های گوناگونی مطرح است که به گذری اجمالی بر آن ها بسنده می کنیم.
1. منشأ ارگانیکی، یعنی عشق از تراوش غدد جنسی حاصل می شود که در این صورت با استفاده از علم پزشکی قابل کم و زیاد می باشد.(4)
2. هدف جنسی منع شده منشأ عشق است(5)(دیدگاه فروید)، یعنی علت عشق آن است که ما از طرفی مصرانه خواستار رابطه ی جنسی هستیم و از سوی دیگر نیز از دست یافتن به این هدف منع شده ایم که در نتیجه اصطکاک این دو برخورد، محبت و مهربانی حاصل می شود، از این رو، اگر رابطه ی جنسی کاملاً آزاد می بود، هیچ گاه کسی عاشق نمی شد.
3. عشق یک منشأ فطری دارد.
4. تمایل انسان به کمال منشأ عشق است.(6)
بررسی
در این جا این مطلب قابل ذکر است که منشأ عشق به چند دلیل نمی تواند ارگانیکی یا هدف جنسی منع شده باشد.
الف ـ عشق منحصر در عشق شهوانی و جنسی نیست، زیرا موارد زیادی پیدا می شود که خلاف این باشد، مانند عشق انسان به خداوند یا به خود یا به گل ... .
ب ـ اگر منشأ عشق تراوش غدد جنسی باشد، باید افراد پیر هرگز عاشق نشوند، در حالی که خیلی از افراد سن زیادی دارند و در عین حال عاشق هستند.
ج ـ اصلاً عشق جنسی و شهوانی عشق نیست، بلکه یک رابطه ی غریزی است که در همه ی موجودات وجود دارد.
بر اساس عقیده ی صحیح، عشق یک منبع فطری دارد که در اثر شناخت انسان نسبت به خوبی های موجود در یک شخص یا یک شی و از سوی دیگر، نقصان آن ها در وجود خود، حاصل می شود و هر چه این شناخت کامل تر شود، این علاقه بیشتر می شود تا جایی که انسان را وارد معرکه ی عشق می کند و انسان حاضر می شود برای به دست آوردن آن خوبی ها همه ی هستی خود را فدا کند.
د ـ واژه ی عشق در قرآن مجید حتی برای یکبار هم به کار نرفته است، اما با این حال کلمات و واژه هایی که با این مفهوم مترادف و رساننده ی معنای آن می باشد، به شکل های گوناگون آمده است، مانند: حب، ود، مودت و ... .
ج ـ اقسام عشق
پیش از بیان اقسام عشق و بیان دیدگاه قرآن کریم درباره ی آن، ذکر چند نکته لازم است:
[قاعده ی یکم] انسان اگر کسی را دوست داشته باشد، خویشاوندان و دوستان او را نیز دوست می دارد و حتی شهر، لباس، باغ، نوشته و سایر چیز هایی که با او ارتباط دارند، در نظرش محبوب است.
[قاعده ی دوم] امور و امیال فطری از جهت شدت و ضعف دارای مراتبی هستند که هر مرتبه ای از آن ها دارای اسم و آثار خاصی می باشد و این مراتب در افراد بشر مختلف است، از جمله این امور «محبت» است که مراتب آن طبق تفسیر آلوسی به شرح ذیل می باشد.
1. هوی: نخستین مرتبه ی محبت «تمایل داشتن».
2. علاقه: محبتی است که همیشه همراه و درون قلب است.
3. کلف: محبت شدید را گویند.
4. عشق: حب شدید یا افراط در محبت را گویند.
5. شعف: مرحله ای که عشق به تمام زوایای قلب نفوذ کند.
6. تدله: مرحله ای که عشق عقل انسان را می رباید.
7. هیوم: مرحله ای که عشق انسان را بی قرار و بی اختیار می کند و او را به هر سوی می کشاند.(7)
تقسیم دیگر عشق
با توجه به منشأ عشق، عشق به اقسام زیر تقسیم می شود:
1. حقیقی؛
2. مجازی؛
3. سرابی، جنسی و کاذب.(8)
یک. عشق حقیقی
به عشقی گفته می شود که معشوقش حقیقی باشد، یعنی زیبایی های او نامحدود باشد و دارای هیچ گونه نقصی نباشد، و به دیگر سخن، عشق یعنی پرواز انسان به سوی بی نهایت، یعنی اتصال قطره به دریا «والذین آمنوا اشد حبا لله، (9) و [لی] کسانی که ایمان آورده اند خدا را بیشتر دوست دارند.»
دو. عشق مجازی
عشق و علاقه ای واسطه ای به موجودات در راه خدا است که هدف از آن رسیدن به عشق حقیقی می باشد، یعنی وسیله ای است برای رسیدن به معشوق حقیقی، و در واقع به خاطر معشوق حقیقی ابراز علاقه می کند، مانند عشقی که حضرت یعقوب را از درون می سوزاند: «قالوا تالله تفتا تذکر یوسف حتی تکون حرضا او تکون من الهالکین،(10) (فرزندان) گفتند: «به خدا سوگند، پیوسته یوسف را یاد می کنی تا بیمار مشرف به مرگ شوی یا هلاک گردی!»
سه. عشق سرابی، جنسی و کاذب
عشق به غیر از معشوق حقیقی است، به گونه ای که هدف از آن خاموش شدن غریزه ی جنسی و کام گرفتن از معشوق می باشد نه رسیدن به معشوق حقیقی، و منشأ آن شهوت است، مانند «قد شعفها حبا ...؛ (11) و زنان در شهر گفتند: «زن عزیز (مصر) از غلام جوانش تمنای کامجویی از وجودش کرده، و محبت (یوسف) در دلش جای گرفت! قطعاً ما او را در گمراهی آشکاری می بینیم.»
قرآن سخن از عشق و محبت را با روشی خاص و با شیوایی و زیبایی تمام بیان می کند، و آنچه لازم است از اقسام عشق و علاقه را در ضمن آیات یادآور می شود و جالب این که در بین یکصد و چهارده سوره ی قرآن که در بیشتر آن ها از عشق، محبت و مترادف های آن ها سخن رفته، یک سوره به تمامی به شرح حال یکی از اولیای خدا اختصاص یافته و در آن عشق و علاقه بیان شده است.
روح کلی و پیام های سوره ی یوسف
1. عشق به خداوند مطمئن ترین مانع در برابر عشق های جنسی می باشد و با سختی هایی که دارد، معجزه آسا انسان را نجات می دهد.(12)
2. عشق های کاذب معمولا مقدمه ای برای عشق های حقیقی نیست، بلکه به ظلم و فساد می انجامد. عشق زلیخا به یوسف (ع) که بیانگر نقطه ی اوج عشق شهوانی و جنسی می باشد، (13) به بیان قرآن آثاری چون خیانت، ظلم، فحشا، رسوایی و مکر و حیله داشت.(14)
نتیجه
با توجه به بیان اقسام عشق و نظر قرآن کریم در این باره، به این نتیجه می رسیم که عشق هدیه ای الهی است که در فطرت همه ی انسان ها به امانت گذاشته شده است، اما چگونگی بروز و استفاده ی انسان ها از آن متفاوت است، برخی با استفاده ی صحیح از آن به سعادت، خوشبختی و بالندگی و کمال می رسند، ولی برخی دیگر با استفاده ی نادرست از آن به بیابان خشکیده ی شقاوت و بدبختی گام می نهند و هر لحظه بیش از پیش از قافله ی انسانیت فاصله می گیرند، همانند آتش که بدون آن نمی توان زندگی کرد، ولی اگر به علت استفاده ی نادرست مقداری از آن در خرمنی بیفتد، یک جا همه ی آن را نابود می کند.
این شیوه ی استفاده ما باز می گردد به این که آیا ما در تشخیص و انتخاب معشوق راه درست را پیموده ایم یا راه نادرست را. نکته ی قابل توجه که به ویژه برای جوانان دارای اهمیت می باشد، این است که آیا عشق های خیابانی می تواند انسان را خوشبخت کند یا خیر؟ پاسخ این پرسش با توجه به تقسیم بندی عشق و آثار مترتب بر هر قسم آن آشکار می شود.
قرآن کریم عشق را بارزترین صفات مومنین می داند (15) و اصیل ترین عشق را، عشق به معشوق حقیقی بیان می کند و خدای تبارک و تعالی را به عنوان عشق حقیقی معرفی می نماید، زیرا خداوند است که همه ی خوبی ها و زیبایی ها را در خود جمع دارد و در عشق نیز انسان دنبال خوبی ها و زیبایی ها می باشد که در معشوق وجود دارد و خود از آن ها بهره ای ندارد، و با عشق به معشوق می خواهد کمبود های درونی خود را جبران کند و نهایت استفاده را از زیبایی های معشوق ببرد.
در این جا این پرسش مطرح می شود که اگر بیش از یک معبود و یک معشوق در عالم وجود ندارد و عشق نیز فقط منحصر در عشق حقیقی است، پس عشق به دیگران به ویژه اولیای خدا چه صورتی دارد. پاسخ این است که خداوند عشق به اولیای خود به ویژه پیامبر اکرم و اهل بیت (ع) را در طول محبت خود بیان می کند و آن دو را یکی می داند.(16)
عشق سرابی و کاذب
عشق دروغین به جریان آب رودخانه ای که از مسیر اصلی خود منحرف شده، می ماند که اگر در مسیر اصلی خود قرار نگیرد، خرابی های فراوانی به بار می آورد.
نمونه ی بارز این عشق، عشق های خیابانی، رابطه های غیرمشروع و دوستی های پنهانی است که در بین برخی دختران و پسران جوان رواج دارد و معمولاً نتیجه ی این دوستی ها نیز ناخوشایند است، زیرا این نوع علاقه ها هدایت و عنایت الهی نمی باشد و به جای این که وسیله ای برای اطاعت اوامر الهی و رسیدن انسان به همه ی خوبی ها باشد، سبب می شود که انسان لحظه به لحظه از زیبایی ها و خوبی ها فاصله بگیرد و معصیت الهی را مرتکب (17) شود، تا جایی که خیلی از آن ها به قتل و جنایت و جدایی های غم انگیز و همچنین فروپاشی کانون گرم خانواده ها می انجامد.
توجه به این نکته ضروری است که ما در این جا نمی خواهیم امیال غریزی انسان را نفی کنیم و آن را نادیده بگیریم، اسلام هرگز با غرایز انسان خصوصاً غریزه ی جنسی مخالف نیست، بلکه چیزی را که اسلام با آن مخالف است، افراط و تفریط در این غرایز می باشد، از این رو، وقتی این امیال غریزی تحت مدیریت اسلام و هدایت الهی قرار بگیرند، اعتدال در آن ها شکل می گیرد و در آن صورت جامعه ی بشری به سعادت و سلامت همه جانبه می رسد.
اینک مناسب است به سخن یکی از دانشمندان غربی به نام «اریک فروم» اشاره ای داشته باشیم. وی می گوید:
«عشق جنسی فریبکارترین نوع عشق است. عشق جنسی در وهله ی اول، با احساس شدید گرفتار شدن اشتباه می شود، در حالی که این احساس دلبستگی ناگهانی طبیعتاً عمرش کوتاه است و بعد از این که بیگانه ای از نزدیک شناخته می شود، دیگر حجابی باقی نمی ماند و دیگر هیچ نوع نزدیکی ناگهانی در کار نیست، تا برای رسیدن به آن کوشش شود.
در این نوع عشق به مرور زمان این نزدیک شدن ها کاهش می یابد و عاشق احساس می کند که آن کسی که فکر می کرد به او نزدیک است، نه تنها نزدیک نیست، بلکه فرسنگ ها با هم فاصله دارند، در نتیجه شخص هوس می کند به سراغ بیگانه ای تازه برود و عشق جدیدی را آغاز و تجربه کند و باز این بیگانه بعد از مدتی تبدیل به یک آشنای تکراری می شود و عاشق همیشه با خود می گوید این فرد که این بار از او خوشم آمده با قبلی ها فرق می کند، این یک چیز دیگر است.
بسیاری از اوقات ما متوجه نیستیم و حال آن که این انگیزه های ناهشیار فعال اند، مخصوصاً در ابتدای جوانی که هنوز تجربه ی این گونه محبت ها بسیار اندک است. حال اگر مثلاً دو نفر که قصد ازدواج دارند، تمام ارتباط خود را بر اساس این نوع عشق پایه ریزی کنند، بی گمان دچار پیامد های آن نیز خواهند شد که نمونه های آن در عشق های خیابانی و طلاق های وحشتناک بعد قابل رویت است.» (18)
نکته ی پایانی این است که، عشق سرابی، عشق نیست بلکه فوران امیال غریزی و شهوانی است که به صورت منطقی بروز و ظهور دارد، زیرا در حقیقت ریشه و سنگ بنای عشق، علم و شناخت است، و به طور طبیعی هر اندازه که علم و شناخت عاشق نسبت به معشوق بیشتر شود به همان اندازه نیز عشق و علاقه اش بیشتر می شود، زیرا ابعاد وجودی معشوق یکی پس از دیگری برای عاشق آشکار می شود. بدیهی است هر چقدر زیبایی های معشوق بیشتر باشد، عشق و علاقه ی عاشق به آن بیشتر می شود و باعث استمرار این رابطه می باشد و این مؤلفه فقط در عشق حقیقی وجود دارد، ولی عشق سرابی جنسی به چند دلیل این گونه نیست:
الف ـ هدف آن ارضای شهوت است که عمری کوتاه دارد و نمی تواند برای استمرار ایجاد انگیزه کند.
ب ـ ریشه و سنگ بنای عشق سرابی جنسی جهل و نادانی است که از دریچه ی جادویی به نام چشم صورت می گیرد، از این رو، هر اندازه که شناخت عاشق به معشوق بیشتر شود، فاصله و شکاف بیشتری ایجاد می شود، زیرا زیبایی های این معشوق محدود است و عشق نیز یک حالت روحی است که دنبال نامحدود می باشد. از سوی دیگر، زیبایی ها منحصر در این فرد نیست، بلکه شاید اشخاص دیگر بهره ای بیشتر داشته باشند.
آثار عشق
هر یک از اقسام عشق دارای آثار و پیامد های خاص خود می باشد.
آثار عشق حقیقی
1. رسیدن به درجات عالی انسانیت یا همان کمال نهایی؛(19)
2. لذت بردن از عبادت؛
3. رهایی از گناه؛ (20)
4. سلامت و آرامش روحی و روانی؛(21)
5. اطلاع بعضی از اسرار غیبی؛ (22)
6. رسیدن به مقام استجابت دعا؛ (23)
7. حلاوت سختی های زندگی؛ (24)
8. بندگی و عبودیت.(25)
در قرآن و سنت به تمامی آثار عشق به خداوند و اولیا خدا اشاره شده است، ولی به جهت اختصار از ذکر آن ها صرف نظر می کنیم.
آثار عشق سرابی جنسی
عشق سرابی مانند راهزنی ماهر دارای آثاری نامطلوب فردی و اجتماعی است که به برخی از آن ها اشاره می شود:
1. دوری از حق و حقیقت؛
2. مانع رسیدن انسان به کمال واقعی؛
3. کشیدن انسان به سوی انحراف و گناه و سقوط او از انسانیت؛
4. به انحطاط کشیدن فرد و جامعه؛
5. زود گذر بودن آن؛
6. سلب آرامش روحی و روانی از فرد و جامعه؛
7. فروپاشی کانون گرم خانواده؛
8. ایجاد روحیه ی طغیان و سرکشی در انسان؛
9. دوری انسان از اطاعت و بندگی؛
10. تیرگی قلب؛
11. ایجاد تضاد و تراحم اخلاقی در فرد و جامعه؛
12. توام بودن آن با شکست و ناکامی های فراوان؛
13. ایجاد دغل بازی و عوام فریبی در جامعه؛
14. ایجاد قتل و غارت و تجاوز در جامعه.(26)
پیشنهاد
پس از بیان اقسام عشق و آثار آن، اینک این پرسش مطرح می شود که چرا باید عاشق نشویم و چرا باید عاشق شویم؟ شاید این پرسش در ذهن افراد زیادی به ویژه قشر جوان وجود داشته باشد، و یا در مواردی موجب آزار آنان شود. پاسخ این پرسش در قالب یک پیشنهاد ارائه می شود: عاشق شوید اما در کمند عشق های ناپخته، جوان و کاذب گرفتار نگردید. بلکه آن ها را نردبانی برای زندگی سعادتمندانه و شناخت محبوب واقعی قرار دهید:
عشق هایی کز پی رنگی بود
عشق نبود، عاقبت ننگی بود (27)
لذت عشق، جوهر آدمی است و حیات بدون عشق ناممکن است، بلبل اگر نغمه سرایی دارد به عشق معشوق است و انگیزه ی وصال و درک لذت دارد. آنان که همتی بلند دارند و به حقیقت مردان روزگارند، هرگز خویشتن خویش را در قفس تن اسیر نمی کنند و جوهر وجودی خویش را در چنگال طبیعت و لذایذ پست مادی و شهوانی گرفتار نمی سازند.
خشم و شهوت وصف حیوانی بود
مهر و رقت وصف انسانی بود (28)
بیایید لذت ببریم، اما از حقیقت و عشق حقیقی، از طهارت و پاکی؛ بیایید صفا کنیم در فضای پاک تقوا، در محیطی آرام و سالم، در اقیانوس پرهیزکاری، در جای طهارت، در باران معنویت و در آبشار حقیقت. چه بسیار جوانانی که عشقشان پیر، پخته و پایدار است، و چه بسیار پیرانی که عشق های جوان، ناپخته و ناپایدار در سر دارند. آنان که دار و ندار خویش را در گرو تار مویی و خط و خالی می گذارند و با یک نگاه ظاهری همه ی هستی خویش را می بازند، عشقشان جوان و لذتشان بسیار گذرا و ناپایدار است، و هرگز به عشق حقیقی نخواهند رسید، چرا که محل عشق قلب انسان است و هر قلبی ظرفیت یک عشق را دارد. این گونه نیست که یک شخص دو قلب داشته باشد که هم عشق به معشوق حقیقی داشته باشد و هم عشق به معشوق سرابی.(29)
اما آنان که عاشق معبود و معشوق حقیقی هستند، معشوق آن ها همیشه و همه جا همراه آنان است، حتی در قبر و قیامت، و هرگز از لذت عشق جدا نمی شوند، حتی در فرای زمان و مکان. پس عشق مذموم نیست، بلکه اگر منشأ عشق صحیح باشد، رویکرد عشق نیز صحیح خواهد بود و اگر رویکرد صحیح شد، آثار عشق صحیح می شود. آنچه در این جا مذموم است و مورد نکوهش قرار گرفته، عشق و لذت جوانی نیست، بلکه جوانی عشق و ناپختگی لذت است. نه امروز بلکه در همیشه ی ایام سخن از عشق و عاشقی بوده، هست و خواهد بود، اما آنچه به ندرت یافت می شده و می شود، عشق حقیقی به خداوند و اولیای او است و این جاست که فلسفه ی عشق برای ما روشن می شود:
رسیدن انسان به کمال حقیقی و انسانیت و این تنها در عشق حقیقی است؛ اما عشق حیوانی سرابی است که جنبه ی حیوانیت انسان رشد می کند و نمی تواند عهده دار این رسالت خطیر باشد. مگر این که انسان عشق به مخلوقات الهی را در راستای عشق الهی طلب کند و به دستور پروردگار به پدر، مادر، همسر و فرزند عشق بورزد و آن ها را مقدمه ی صعود به محبوب نهایی قرار دهد.
پینوشتها:
1. العشق: فرط الحب. ر.ک: مجمع البحرین، ج 5، ص 214؛ لسان العرب، ج 1، ص 251؛ انس التائبین، ص 211 و 212؛ الاربعین، امام محمد غزالی، ص 240؛ اوصاف الاشراف، ص 237 و 128؛ فرهنگ فارسی عمید.
2. جاذبه و دافعه ی امام علی(ع)، شهید مطهری، ص 51.
3. برگرفته از کتاب های لسان العرب، ج 1، ص 251؛ انس التائبین، ص 211 ـ 212؛ کتاب فطرت، ص 98 و 90.
4. روانشناسی عشق ورزیدن، ص 28.
5. انگیزش و شخصیت، ص 261.
6. جاذبه و دافعه ی امام علی(ع)، ص 9 ـ 10.
7. تفسیر روح المعانی، ج 12، ص 227؛ عبهر العانقین، ص 42 ـ 40.
8. الاشارات و التنبیهات، ابوعلی سینا، با شرح خواجه نصیرالدین طوسی، ج 3، ص 383؛ الحکمة المتعالیة فی الاسفار الاربعة، صدرالدین محمد شیرازی(ملاصدرا)، ج 7، ص 180 ـ 185.
9. بقره، 165؛ تفسیر المیزان، ج 1، ص 406؛ تفسیر نمونه، ج 1، ص 414.
10. یوسف، 85.
11. یوسف، 30.
12. ر.ک: کیمیای محبت، لاله ای از ملکوت.
13. «و قال نسوة فی المدینه امرات العزیز تراود فتاها عن نفسه قد شعفها حبا انا لنراها فی ظلال مبین، و زنان در شهر گفتند: «زن عزیز(مصر) از غلام جوانش تمنای کامجویی از وجودش کرده، و محبت(یوسف) در دلش جای گرفت!».
14. برگرفته از تفسیر المیزان و نمونه.
15. بقره، آیه ی 165، تفسیر المیزان ذیل آیه.
16. توبه، 24.
17. بقره، 165.
18. هنر عشق ورزیدن، اریک فروم.
19. کلمات مکتوبه فیض کاشانی، ص 80، من طلبنی وجدنی و من ....
20. قصه ی حضرت یوسف در سوره ی یوسف.
21. رعد، 28.
22. یوسف، 61.
23. یوسف، 34.
24. یوسف، 33.
25. کافی، ج 3، ص 83، ح 3؛ بحارالانوار، ج 70، 353، 10.
26. آثار عشق شهوانی در سوره ی یوسف آمده و به آن ها اشاره شده است.
27. مثنوی معنوی.
28. دیوان حافظ.
29. احزاب، 4: «ما جعل الله لرجل من قلبین فی جوفه؛ خدا برای هیچ مردی دو دل در درونش قرار نداده است.».
منبع: رضایی اصفهانی، محمد علی؛ (1387) پرسش های قرآنی جوانان: روابط دختر و پسر، قم، انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم، چاپ سوم.
راهکارهای سالم سازی ارتباط دختر و پسر
سالم سازی ارتباط دختر و پسر وابسته به تقویت مبانی اخلاقی و اعتقادی است که طرفین (دختر و پسر) با تقویت این دو مبنا می توانند ارتباط سالمی در جامعه ی اسلامی داشته باشند. در صورت عدم تحقق مبانی پیش گفته و ضرورت ارتباط طولانی مدت، راهکار شرعی، ایجاد عقد موقت است.(1)
توضیح راهکار ها
الف ـ حیا
از امیرالمؤمنین علی (ع) نقل شده که حیا موجب پیدایش هر زیبایی است، (2) بنابراین، برای زیبا شدن هر چه بیشتر زندگی و جلا بخشیدن به روابط و معاشرت، به کار بردن این مفهوم راهگشاست. شرم و حیا به معنای خودداری از حرکت و عملی است که انجامش مورد سرزنش و ملامت باشد. و در این مورد خاص حالتی بسیار با ارزش و مانعی فوق العاده مهم در برابر گناه و کیفیتی قابل توجه است. بی تردید کسی که به خداوند ایمان دارد و از قیامت و حوادث آن بیمناک است، چه در آشکار و چه در پنهان از این که در محضر پروردگار به گناه و معصیت دست بزند، حیا و شرم می کند و در نهایت با کمک و یاری این حالت نفسانی، به سوی گناه گام بر نمی دارد.
پیامبر اسلام (ص) فرمود: اما حیا، حقیقتی است که امور و خصلت هایی از آن منشعب می شود، مانند نرم خویی، مهربانی، آگاهی و توجه به مراقبت خدا در پنهان و آشکار، سلامت نفس، دوری از گناه و شر، خوش رویی، بزرگواری و بلندی نظر، پیروزی، نام نیک در میان مردم ...؛ این ها خصلت هایی است که خردمند به وسیله ی حیا به آن ها می رسد، پس خوشا به حال کسی که خیرخواهی خدا را بپذیرد و از رسوایی اش در محضر حق بترسد.(3)
از رسول گرامی اسلام (ص) نقل شده است که مانند پیامبران باقی نمی ماند مگر سخن مردم که اگر حیا نکنی هر کاری انجام خواهی داد.(4)
این سخن رسول خدا که بیانگر و مؤید ضرب المثل معروف عرب است، روشنگر این واقعیت می باشد که حیا جوهره ی هر خوبی است، زیرا اگر انسان به مرتبه ای برسد که هر چه بخواهد انجام بدهد، از مرتبه ی انسانیت خارج می شود و آنچه در این راستا پیشگیر، مانع و همچون سدی است در برابر تمایلات انسانی، حیا و شرم می باشد.
همچنین از امیرالمومنین علی (ع) نقل شده است که عاقل ترین مردم با حیاترین آن هاست.(5)
نقش حیا در سالم سازی روابط به گونه ای پر اهمیت است که بدون آن حتی ایمانی وجود ندارد (6) و جایی که ایمان وجود نداشته باشد، رابطه معنا ندارد و برای ایجاد یک ارتباط خوب و شایسته، حیا ضرورت دارد.
ب ـ رعایت حجاب شرعی
دختر در ارتباط با پسر باید مراقب حریم خود باشد و در پاسخ بی حیایی او خود را در دژ مستحکم حجاب بپوشاند؛ زیرا پوشش کامل همچون سدی می تواند جلوی روابط ناسالم را بگیرد و روابط سالم را تقویت کند؛ البته از نظر روابط اجتماعی ثابت شده است که افراد بی حیا نسبت به افراد محجب و پوشیده مراقب اعمال خود هستند و آن گاه بی حیایی خود را ظاهر می سازند که از طرف مقابل نیز بی حیایی ببینند. استاد شهید مرتضی مطهری در این زمینه می نویسد: «نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرت های بی بند و بار، هیجان ها و التهاب های جنسی را افزایش می دهد و تقاضای سکس را به صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی در می آورد. غریزه ی جنسی غریزه ای نیرومند، عمیق و دریا صفت است، هر چه بیشتر اطاعت شود سرکش تر می گردد؛ همچون آتش که هر چه به آن بیشتر خوراک بدهند، شعله ورتر می شود (7)...»
ضرورت حجاب و پوشش در مورد زن جای هیچ شک و تردیدی نیست، ولی آنچه در سالم سازی روابط کمک می کند، افزون بر پوشش زن، پوشش مرد است. درست است که مرد ها وظیفه دارند تنها شرمگاه (از ناف تا زانو) خود را بپوشانند، ولی مرحوم صاحب عروة الوثقی مسئله را این گونه مطرح می کند: «بر مردان پوشش واجب نیست، مگر در عورت، اما اگر علم داشته باشیم که زنان عمداً به بدن ما نگاه می کنند، پوشش از باب حرمت تعاون بر اثم واجب است.(8)
اگر مردی با قصد به حرام انداختن زن بدون لباس بیرون بیاید، کمک به گناه صدق می کند، زیرا قصد وقوع گناه توسط زنان را نموده و این کار کمک به انجام دادن گناه است، اما اگر چنین قصدی نداشته باشد و فقط احتمال داشته باشد از عدم پوشش وی عده ای به گناه بیفتند، کمک به گناه صدق نمی کند.
اما آنچه در سالم سازی روابط دختر و پسر مطرح می باشد، پوشش طرفین است، از آن جا که دختر و پسر با هم معاشرت دارند، باید تمامی مقدمات احتمالی وقوع گناه از جمله برهنه بودن مرد برداشته شود و مرد با ظاهری محجوب حاضر شود و البته حجاب مرد ارتباطی کامل و استوار با حیا دارد که پیش تر از آن یاد شد.
ج ـ عفت چشم و چشم پوشی
نگاهی شهوت آلود به جنس مخالف تنها به زن و شوهر اختصاص دارد و هیچ زن و مرد دیگری نمی توانند چنین نگاهی به یکدیگر داشته باشند. نگاه بدون قصد شهوت به غیر از دست و صورت زن نامحرم حرام است. در مورد نگاه کردن به دست و صورت زن نامحرم (9)صاحب عروة الوثقی و حضرت امام می فرمایند: احتیاط در این است که نگاه کردن جایز نباشد.(10)
افزون بر این، آگاهی از آثار وضعی نگاه به نامحرم می تواند گام موثری در تقویت این راهکار باشد. از امام صادق (ع) روایت شده است: «نگاه، تیری است از تیر های زهرآگین شیطان، کسی که برای خداوند متعال نگاه را ترک کند، خداوند عزوجل آرامشی همراه با ایمان به او می چشاند.(11)
از سوی دیگر توجه به آثار فراوان چشم پوشی، خود راهکاری است برای سالم سازی ارتباط دختر و پسر که تنها به یک نمونه اشاره می شود. از امام صادق (ع) روایت شده است: «هرکس زنی را ببیند و چشمش را به آسمان بیاندازد یا آن را برگرداند، به زودی خداوند مزه ی ایمان را به او خواهد چشاند.(12).»
د ـ تقویت اعتقاد به مبدأ و معاد
امام خمینی (ره) در کلام نغز و شیوایی که برگرفته از آیات و روایات است، می فرمایند: «عالم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید.»
تمام هستی (عالم) به صورت یک مجموعه ی واحد محضر و دفتر دادگاه است و قاضی این دادگاه نیز حاضر است، اعتقاد به وجود خدای متعال و نظارت دائمی او و همچنین اعتقاد به روز رستاخیز از مهم ترین راهکار های سالم سازی ارتباط دختر و پسر است. در این زمینه، اشاره به ارتباط حضرت یوسف (ع) و زلیخا می تواند راه گشای بسیاری از مسایل پیش آمده برای جوانان باشد. حضرت یوسف (ع) در پاسخ افزون طلبی زلیخا به او یک جمله گفت: «معاذ الله»؛ « و آن [زنی] که آن (=یوسف) در خانه اش بود، از وجودش تمنای کامجویی کرد، و همه ی درها را محکم بست و گفت: «بیا (که من آماده) برای توام!» (یوسف) گفت: «پناه بر خدا! در حقیقت او پرورش دهنده ی من است؛ جایگاه مرا نیکو داشت؛ (پس خیانت به او ستمکاری است و) قطعاً ستمکاران رستگار نمی شوند.»(13)
پیامد های هشدارآمیز داستان یوسف و زلیخا:
1. پسر های جوان که در خانه های زنان کم تقوا و نامحرم هستند، تنها نباشند، زیرا باب مراوده باز می شود.
2. گناهان بزرگ با مراوده و نرمش شروع می شوند.
3. حضور زن و مرد، پسر و دختر در فضای در بسته، زمینه را برای گناه فراهم می کند.
4. عشق در اثر مراوده و به تدریج پیدا می شود، نه به صورت دفعی و یک باره، بنابراین از معاشرت های طولانی مدت تا حد امکان پرهیز شود.
5. در برابر قدرت شهوت، همسر پادشاه نیز به زانو در می آید.
6. موقع هجوم حمله ی شیطان یاد خدا بهترین راهکار است.
7. یاد عاقبت گناه مانع ارتکاب آن است.
8. توجه به خدا مهم ترین عامل بازدارنده است.
9. یک لحظه گناه، انسان را از رستگاری ابدی دور می سازد.
10. ضرورت شکر نعمت دهنده اقتضا می کند گناه نکنیم.(14)
پینوشتها:
1. ر.ک: عقد موقت در همین نوشتار.
2. «الحیا سبب الی کل جمیل» بحارالانوار، ج 77، ص 211، ح 1.
3. حسین انصاریان، فرهنگ مهرورزی، ص 120. به نقل از تحف العقول، ص 17 و بحارالانوار، ج 1، ص 118، باب 4، حدیث 11.
4. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 56، حدیث 207.
5. غررالحکم، 2900.
6. «لا ایمان لمن لا حیاء له»:(امام صادق(ع))، کافی، ج 2، ص 106، حدیث 5.
7. مساله ی حجاب، استاد مرتضی مطهری.
8. «یجب علی النساء التستر کما یحرم علی الرجال النظر و لا یجب علی الرجال التستروان کان یحرم علی النساء النظر؛ نعم حال الرجال بالنسبته الی الصوره حال النساء و یجب علیهم التستر مع العلم یتعهد النساء فی النظر من باب حرمت الاعانه علی الاثم.».
9. در این جا دیدگاه های مختلف وجود دارد: 1. کراهت(مبسوط شیخ طوسی)، 2. یک مرتبه جایز و تکرار جایز نیست(محقق شیرازی) علامه در قواعد و شهید اول و ثانی در لمعه و شرح لمعه؛ 3. نگاه به صورت و دست ها مطلقاً جایز نیست(صاحب جواهرالکلام، صاحب عروة الوثقی و حضرت امام).
10. ر.ک: معاشرت زنان و مردان، حسن صادقی.
11. «النظر سهم من سهام ابلیس مسموم و من ترکها لله عزوجل لا لغیره اعقبه اله امنا و ایمانا یجد طعمه» وسایل الشیعه، ج 14، باب 104، مقدمات نکاح، ح 5.
12. «من نظر الی امراه فرفع بصره الی السماء او غض بصره لم یرتد الیه طرفه حتی یرزقه الله ایمانا یجد طعمه.»، ر.ک: همان، حدیث 9 و 10.
13. یوسف، 23.
14. ر.ک: تفسیر نور، ج 6، ص 46.
منبع: رضایی اصفهانی، محمد علی؛ (1387) پرسش های قرآنی جوانان: روابط دختر و پسر، قم، انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم، چاپ سوم.
منبع: رضایی اصفهانی، محمد علی؛ (1387) پرسش های قرآنی جوانان: روابط دختر و پسر، قم، انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم، چاپ سوم.
راهکار اسلام برای کنترل عشق به جنس موافق و مخالف
مقدمه
معنای عشق
در لغت، «عشق» را محبت شدید و علاقه ی افراطی و دل بستگی زیاد نسبت به یک شیء و یا یک شخص معرفی کرده اند. محقق بزرگ خواجه طوسی در شرح اشارت بوعلی می نویسد: «والحب اذا افراط سمی عشقا؛ محبتی که از اندازه زیادتر شود و از حد خود بگذرد، عشق می نامند».
آیت الله جوادی آملی نیز در کتاب حماسه و عرفان به همین معنا اشاره دارند.
ریشه ی این واژه از «عشقه» گرفته شده است، و آن نام گیاهی است که بر تنه ی درخت می پیچد، آب آن را می خورد، رنگ آن را زرد می کند و بالاخره آن را خشک می کند و خود با طراوت می ماند.(1)
اما در اصطلاح: عشق را از کیفیات نفسانی قلمداد می کنند که به سبب سیطره ی شدید تفکر در زیبایی و نیکویی محبوب و کثرت مشاهده ی شئون اطوار و آثار حسن معشوق در نفس و جان آدمی تحقق می یابد.(2) از نظر بوعلی عشق حقیقی در تمام موجودات ساری و جاری است. عشق حقیقی همان ابتهاج، سرور، نشاط ناشی از تصور ذات معشوق می باشد.(3)
عشق در قرآن و روایات
واژه ی «عشق» در قرآن نیامده اما مفهوم آن که محبت شدید و دل باختن به محبوب می باشد، وجود دارد. در سوره ی بقره آیه ی 165 می خوانیم: «الذین آمنوا اشد حبا لله؛ و[لی] کسانی که ایمان آورده اند خدا را بیشتر دوست دارند».
گروهی از مترجمان و مفسران «اشد حبا» را به عشق ترجمه کرده اند.
در سوره ی یوسف نیز آمده است: وقتی جریان محبت و علاقه ی شدید زلیخا به یوسف در شهر منعکس شد، گروهی از زنان شهر گفتند: همسر عزیز، جوانش (غلامش) را به سوی خود دعوت می کند عشق این جوان در اعماق قلبش نفوذ کرده است.
در روایات واژه ی عشق و مفهوم آن به طور مستقیم به کار رفته است، برای نمونه از پیامبر اکرم (ص) روایت شده است:
«افضل الناس من عشق العباده فعانقها واحبها بقلبه و باشرها بجسده و تفرغ لها؛(4) بهترین مردم کسی است که به عبادت عشق بورزد و با عبادت هم آغوش گردد و از قلب، دوستش بدارد و آن را با بدن انجام دهد و خود را در اختیار آن قرار بگذارد.»
سخن دیگر از امیر بیان و مولای متقیان در خطبه ی 108 نهج البلاغه است: «من عشق شیئا غشی بصره و امرض قلبه و ...؛ هر کس عاشق چیزی شود، آن چیز چشمش را کور می سازد و دلش را بیمار می گرداند [به طوری که عیب آن را ننگریسته، زشتی اش را نیکو بیند].»
این محبت شدید در دعا ها و مناجات اهل بیت نیز به کار رفته است.(5)
عشق در کلام بزرگان
یکی از موهبت های بزرگ و ارزشمند الهی به انسان خاکی، کیمیای ناشناخته ی عشق است، حالتی که منشأ تمام کمالات والای نفسانی و یکی از مهم ترین عوامل حرکت، آگاهی و رشد در انسان بوده و جایگاه والای قلب، مکان و ظرف آن می باشد.
حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی این آستان بوسد که سر در آستین دارد (6)
به فرموده ی برخی، عشق ستاره ای برافروخته از تجلی حسن معشوق ازلی است که آدمی و پری، طنین هستی اویند و آن قدر این عشق مقدس است که دست فرشته به آن نرسد. عشق معجونی است که همه ی جهان زنده به او و جنبش افلاک به برکت او است. مولانا عشق را وصف ایزد و از اوصاف خداوند بی نیاز می داند.
عشق از اوصاف خدای بی نیاز
عاشقی بر غیر او باشد مجاز (7)
عشق رها شدن از پلیدی ها و عیب ها، و سوختن در برق عشق، نوازشگر دل و روح آدمی است.
هر که را جامه ز عشقی چاک شد
او ز حرص و جمله عیبی پاک شد (8)
در پایان یادآور می شویم که صدرالمتالهین ـ عارف و حکیم نامور ـ می گوید: «عشق» عین «وجود» و وجود عین عشق است و هر دو عین حسن و جمال اند و مراتب و درجات عشق به اندازه ی مراتب وجود است و این دو با هم ملازم بوده و بین تمام موجودات عالم جریان دارند.(9)
انواع عشق
برای عشق تقسیم بندی های متعددی نقل شده، ولی معروف ترین آن ها به قرار ذیل است:
یک. عشق حقیقی
که همان محبت الهی و عشق به لقای محبوب حقیقی یعنی ذات احدیت است.
دو. عشق مجازی
عشق های غیر حقیقی، زودگذر و ظاهری که بین موجودات وجود دارد و منحصر به انسان هم نیست، بلکه ممکن است یک طرف انسان و طرف دیگر موجودات دیگر باشند.
یادآور می شویم که عشق های وهمی و خیالی در محدوده ی عشق های مجازی است.
راه حل ها
با توجه به این مقدماتی که بیان شد و تقسیماتی که درباره ی عشق مطرح گردید، اینک به این مسئله توجه می نماییم که اگر جوانی به دلایلی گرفتار عشق های مجازی شد و در وجود خود احساس گناه کرد، برای معتدل کردن این عشق چه باید بکند.
آنچه مهم است کنترل عقلانی و دینی این احساسات می باشد تا فرد دچار گرفتاری ها و درد های جسمی و روحی نگردد و این علاقه و دوست داشتن در مسیر معین و به اندازه ی مشخص جهت دهی شود، و در غیر این صورت موجب بر هم خوردن برنامه ی سعادت او می گردد.
حکما گفته اند: «شدت و ضعف محبت» متناسب است با «میزان درک کمال محبوب»؛ توضیح مطلب این که: هر چه «معرفت و آگاهی» انسان نسبت به خوبی ها و کمالات محبوب بیشتر شود، «محبت» به او نیز بیشتر می شود، برای مثال، شما شخصی را به عنوان دوست انتخاب می کنید، در هر ملاقات و ارتباط جدید هر چه از خوبی های او باخبر می شوید، محبت شما به او بیشتر می شود. مثلاً در ملاقات اولی به خاطر ورزشکار بودن به او علاقه مند می شوید، ولی بعد متوجه می شوید دانش آموز موفقی نیز هست و در کنار درس و موفقیت در ورزش، حافظ قرآن نیز می باشد، و خلاصه هر چه از کمالات و خوبی های او بیشتر آگاه می شوید، علاقه ی شما به او بیشتر می شود.(10)
با توجه به مطالبی که گذشت، می بینیم گاهی برخی افراد به یکدیگر علاقه مند می شوند، در حالی که هیچ شناختی نسبت به هم ندارند و بعد هم که ملاقات ها بیشتر می شود، کمال و خوبی خاصی در محبوب خود نمی بیند، ولی علاقه ی او بیشتر می شود و این محبت آن قدر شدید می شود که گاهی به مرحله ی عشق می رسد. این واقعیت چطور با آن قاعده ی بالا سازگار است؟!
قاعده ی یاد شده می گوید: «هر چه کمالات بیشتر باشد، علاقه بیشتر می شود.» ولی این جا می بینیم کمالی وجود ندارد، ولی علاقه و عشق آمده. به نظر می رسد پاسخ این باشد که برخی افراد به ویژه بعضی جوانان پس از ملاقات اول و علاقه ی ابتدایی که به محبوب خود پیدا می کنند، از محبوب خود یک شخصیت ایده آل و با کمالی در ذهن خود می سازند و به آن شخصیت که در ذهن و خیال خود دارند، علاقه مند می شوند و هر روز کمالاتی را برای او فرض می کنند و خوبی هایی را برای او توهم می کنند، و بر اساس آن شخصیت و محبوب خیالی و مفروض که برای خود ساخته اند، محبتشان بیشتر می شود و عشق، علاقه و دفاع از او نیز لحظه به لحظه افزایش می یابد. این در حالی است که خود او می داند و همه ی اطرافیان نیز می دانند که آن محبوب این کمالات را که ندارد هیچ، ارزش این همه دفاع و وقت صرف او کردن را نیز ندارد، اما او کمالات و ارزش هایی را برای او تصور کرده و دارد با آن عشق بازی می کند تا حدی که معایب او اصلا دیده نمی شود و گاهی «معایب» را نیز «محاسن» می شمارد.(11)
راه حل اول
به نظر می رسد انسان برای خروج از این بن بست و رهایی از بند عشق های مجازی این چنینی باید قدری «تفکر» کند و شخصیت محبوب خود را از زیر ذره بین «عقل» بگذراند و ببیند آیا واقعاً او این همه کمال را دارد و آیا اصلاً عیبی ندارد که این مقدار برای او ارزش قائل شده است؟! به سخن دیگر چنین افرادی اگر به واقعیت گرایی نزدیک شوند و از خیال بافی و توهم فاصله بگیرند، بخش عمده ای از مشکلشان حل می شود و محبت آن ها به افراد اعتدال می یابد.
راه حل دوم
نکته ی قابل توجه دیگر این است که نیاز های «عاطفی» و «جنسی» دو عاملی هستند که انسان را به سوی دوست داشتن و عشق ورزیدن به دیگران سوق می دهند و این امری طبیعی است. با توجه به این نکته باید ببینیم این عشقی که ایجاد شده آیا ریشه ی عاطفی دارد یا ریشه ی جنسی اگر علاقه ی جنسی است آیا معشوق از جنس مخالف است یا همجنس، و هر یک از این موارد پاسخ خاص خود را می طلبد که به اجمال اشاره می کنیم.
ـ اگر ریشه ی این عشق و علاقه که انسان را به این مشکل گرفتار کرده، مسائل «عاطفی» باشد، شخص باید این خلأ را از دورن خانواده پر کند. با علاقه به پدر و مادر و دیگر افراد خانواده می توان این خلأ عاطفی را از بین برد تا نیاز به جایگزینی افراد دیگر نبوده و در دام عشق های مهلک مجازی گرفتار نیاید.(12)
ـ اگر این علاقه «جنسی» است و معشوق نیز از جنس موافق است، انسان باید در مورد عاقبت اخروی و دنیوی این نوع عشق و علاقه خوب فکر و مطالعه کند، چنان که حضرت علی (ع) می فرماید: «هر وقت خواستید کاری انجام دهید، نخست در عاقبت آن کار خوب تفکر نمایید.» (13)
بنابراین باید توجه داشت که عاقبت اخروی این کار عذاب آلود است و عاقبت دنیوی آن افزون بر آبروریزی و لگدمال شدن شخصیت انسان، فرد را گرفتار بیماری های جسمی و روحی خطرناک و استعداد های انسان را ضایع می کند و از شکوفا شدن آن جلوگیری می کند.
اما اگر این علاقه عاطفی یا جنسی به جنس مخالف است، راه حل های خود را می طلبد، از جمله:
1. انسان مسئله را با خانواده ی خود در میان بگذارد تا رسماً از معشوق مورد علاقه ی خود برای ازدواج خواستگاری کند و از این کار هراسی در دل نداشته باشد، البته این کار باید با توکل بر خدا و همراه با شناخت و مشورت با دیگران و بدون عجله و با انجام تحقیقات کامل صورت گیرد.
اما اگر جواب آن ها منفی بود یا شرایط ازدواج وجود نداشت، چه باید کرد؟
2. پس از صبر و بردباری، قاطعانه و با اراده ی محکم و با توکل بر خدا تصمیم بگیرد او را به فراموشی بسپارد، و مهم ترین عامل در این مرحله این است که مطمئن باشد در آینده ی نزدیک او را فراموش خواهد کرد و ان شاء الله همسر بهتری برای او پیدا خواهد شد.
3. ایجاد پیوند و رابطه ی قلبی عمیق با خالق زیبایی ها و کمالات، یعنی خداوند متعال، با این عقیده که هر چه زیبایی و کمال در عالم هست، از او است (14)و عشق به او، پایدار و بقیه عشق ها فانی و زودگذر است.
4. با برنامه ریزی دقیق و منظم، وقت خود را به مطالعه و ورزش و کار و تلاش و رفاقت و مجالست با دوستان مذهبی و شرکت در مجالس اهل بیت و مانند این ها، به نحو احسن بگذراند، و سعی کند از بیکاری و پرداختن به امور بیهوده و خلوت گزینی و گوشه گیری پرهیز کند، تا ذهن خود به خود از این محبت ها خالی شود.
5. دوران جوانی پر از شور و هیجان و احساس است. این نوع مسایل طبیعی است و با اندک بهانه ای به وجود می آید و با اندک بهانه و تلاشی فراموش می شود، برای مثال، همین اندازه که انسان متوجه شود محبوب او با شخص دیگری رفت و آمد می کند، از او دلگیر می شود و در نتیجه رفته رفته به قطع رابطه می انجامد.
6. در نظر خود بین عشق حقیقی که مربوط به خدا و اولیای خداست، و عشق مجازی مقایسه کند و توجه کند که عاقبت عشق حقیقی عزت نفس، حقیر شدن مشکلات، تأثیر نداشتن تعریف و مدح دیگران، احساس امنیت و آرامش و ثبات قدم داشتن ـ و محبوب شدن پیش دیگران و نتیجه ی عشق های غیر حقیقی خفت و خواری و حقیر شدن است.
در پایان یادآور می شویم که به باور عموم روان شناسان، جوانان افزون بر مطالعه ی منابعی در این خصوص، بی نیاز از مشاوره ی حضوری با کارشناسان نیستند.
پینوشتها:
1. فرهنگ علوم عقلی، سید جعفر سجادی، ص 357.
2. حکمت الهی عام و خاص، به نقل از مهدی الهی قمشه ای، جلد یک، ص 139.
3. اشارات و تنبیهات شرح المحقق طوسی، جلد سوم، جزء سوم، ص 8.
4. وسائل الشیعه، ج 1، ص 83، باب 19، حدیث 2.
5. ر.ک: صحیفه ی سجادیه، و نیز مناجات مریدین از مناجات خمسه ی عشر.
6. دیوان حافظ، غزل 121.
7. مثنوی معنوی، دفتر چهارم، بیت 97.
8. دیوان حافظ، غزل یازدهم.
9. مبانی فلسفه ی عشق، محمدحسین خلیلی، ص 29.
10. این قاعده فقط بین دو انسان جاری نیست، بلکه علاقه به اشیا نیز همین گونه است، برای مثال، شما یک دستگاه صوتی یا گوشی تلفن جدید می خرید، هرچه از توانایی ها و سرویس دهی آن بیشتر آگاه می شوید، علاقه ی شما به آن شیء بیشتر می شود.
11. یا اگر حسن کوچکی هم داشته باشد، در ذهن خود پرورش می دهد و آن خوبی «کوچک» را «بزرگ» می کند و در خلوت خود به آن دلخوش می شود.
12. سعی کند عیب های نزدیکان خود را بزرگ نکند و به آن ها حسن نیت داشته باشد تا این علاقه جبران شود. و این را بداند که هر انسانی ممکن است در آداب معاشرت و اخلاق خود، معایبی را داشته باشد، چه شخص غریبه باشد و چه آشنا! فقط تفاوت در این است که عیب آشنایان و نزدیکان آشکار است، از این رو، انسان از آن ها دلگیر می شود، ولی عیب افراد غریب پنهان و انسان از آن ها بی خبر است، از این رو، عاشق آن ها می شود.
13. «اذا هممت بشی فتدبر عاقبته.».
14. با مطالعه و دقت در داستان حضرت یوسف(ع) به دست می آید که او با این عقیده توانست بر غریزه ی جنسی و عشق مجازی غلبه کند.
منبع: رضایی اصفهانی، محمد علی؛ (1387) پرسش های قرآنی جوانان: روابط دختر و پسر، قم، انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم، چاپ سوم.
رابطه میان دختر و پسر در تحلیل روانشناختی ـ قرآنی
درآمد
عقل و عاطفه دو نیروی ضروری برای زندگی بشری هستند که به انسان عطا شده اند. خالق هستی به اقتضای شرایط و شرح وظایف زن و مرد، آن دو را حکیمانه میان آن ها تقسیم کرده است که هر یک با تفاوت های طبیعی موقعیت های ویژه ای را برای زندگی انسانی فراهم آورند. در مورد وجود این تفاوت ها، میان روان شناسان دیدگاه های متفاوتی ارائه شده است. برخی می گویند: از نظر روانی بین زن و مرد تفاوت های قابل ملاحظه ای دیده می شود، به طور کلی مرد برون گراست، او فعال و مایل است بر دنیای اطراف چیره شود، در نتیجه فکر و ملموسات در او بیش از شور و احساس رشد می کند، در حالی که زن بیشتر درون گرا و غیر فعال است و احساس بر او چیره است.(1)
در مورد نوع رابطه میان زن و مرد از نظر یونگ ـ روان کاو مشهور ـ مسئله ی «جبران» مطرح است. توضیح این که: میان رابطه ی زن و مرد حالتی مکمل گونه وجود دارد تا تضاد گونه. او بیان می کند که مردان و زنان اگر در درون خود حالت های تضاد، مثلا مرد حالت زنانگی و زن حالت مردانگی، داشته باشد، نه تنها باعث جذب و عشق نمی شود بلکه باعث همرنگ شدن می گردد، از این رو، آنچه در خارج با آن رو به رو هستیم، رابطه ای تکمیلی است که توسط دوست داشتن میان دو جنس مخالف حاصل می شود و تمام کمبود های وجودی را نیز برطرف می کند.(2)
به هر حال وجود مرد و زن در کنار یکدیگر در صورتی که همراه با ارتباطی سالم به دور از اضطراب باشد، خود عاملی در برقراری اعتدال روحی ـ روانی است که باعث می شود افراد از زندگی خود لذت ببرند. آلپورت می گوید: «داشتن هدف های دراز مدت، اکنون وجود آدمی را تشکیل می دهد و شخصیت سالم را از شخصیت بیمار متمایز می سازد. «رابطه» مهم ترین نقش را در زندگی آدمی ایفا می کند. شاید هیچ یک از ابعاد تجارب زندگی انسان به اندازه ی رابطه ی دو نفر سرشار از عاطفه و هیجان نباشد؛ همچنین است توانایی در برقراری روابط محبت آمیز. از نشانه های شخصیت سالم است.»(3)
مفهوم شناسی
تعریف: پژوهش در رابطه با ارتباط میان فردی، از دیرباز مورد توجه دانشمندان و صاحب نظران تربیتی بوده است. برای روشن شدن موضوع به بررسی این واژه می پردازیم.
1. ارسطو درباره ی این مفهوم چنین می گوید: ارتباط (ریطوریقا) جستجو برای دست یافتن به کلیه ی وسایل و امکانات موجود برای ترغیب و اقناع دیگران است. ایشان مفهوم ارتباط را معادل فعالیت و عملیات های انفعالی دانسته است و بعید نیست آنچه در نظر این دانشمند بوده، ارتباط در صحنه های سیاسی و اقتصادی باشد.
2. از نگاه روان شناسان اجتماعی و دانشمندان علوم ارتباطات انسانی، ارتباط میان فردی فرایندی است که طی آن اطلاعات، معانی و احساسات از طریق پیام های کلامی و غیر کلامی با دیگران در میان گذارده می شود، یعنی همان فرایند ارسال و دریافت پیام است. طبق این تعریف، ارتباط یک مفهوم دو سویه است و بر تأثیر و تأثر ارتباط برقرار کنندگان بر یکدیگر در یک سیستم دو سویه تأکید می کند.
3. در تعریفی دیگر چنین آمده است: ارتباط میان فردی یک تعامل گزینشی نظام مند، منحصر به فرد و رو به پیشرفت است که سازنده شناخت طرفین از یکدیگر می باشد و محصول این شناخت، خلق معانی مشترک بین اعضا و طرفین ارتباط است.(1)
در تعریف سوم، انتخاب گری جزء مقومات تعریف است. این تعریف بر این تأکید دارد که نتیجه ی یک ارتباط، رسیدن به شناخت طرفینی از یکدیگر و یک پیشرفت اجتماعی می باشد. در ضمن در این گونه ارتباطات، معانی جدید و قابل قبول طرفین خلق می شود.
4. مقصود از دوستی دختر و پسر، رابطه ای نسبتاً صمیمانه و گرم و عمدتاً پنهانی است که از طریق دیدار های مخفیانه، رد و بدل کردن نامه و یا برقرار ساختن ارتباط تلفنی بین دختر و پسر ایجاد می شود.(2)
جمع بندی: آنچه در این مقال مورد نظر است، مطلق برخورد های میان دختر و پسر و برقرار کردن رابطه اعم از گفتاری و غیره می باشد که همراه با اهداف متفاوتی صورت می پذیرد.
از آن جا که بشر موجودی بالطبع اجتماعی است و لازمه ی جدایی ناپذیر زندگی انسان ورود به عرصه ی اجتماع و برقرار کردن تعاملات میان افراد است، در نظام ترسیم شده در قرآن کریم نیز بدان پرداخته شده و رابطه ی آن ها به عنوان دو نیمه ی مکمل هم در نظام آفرینش جایگاهی را به خود اختصاص داده است. ولی در این جا پرسشی مطرح می شود که آیا جامعه ی مورد نظر قرآن بسته و منحصر به حضور مرد در عرصه ی اجتماع است و یا جامعه ای باز و رها شده بوده و با هرگونه ایجاد رابطه میان افراد موافق است و یا این که جامعه ی مورد نظر آن جامعه ای همراه با ارتباطی نظام مند و کارشناسی شده و هدفمند می باشد که بر اساس همین هدفمندی، احکام اجتماعی و فردی آن انشا شده است؟
در مواردی از آیات قرآن، چگونگی ارتباط میان افراد جامعه، زن و مرد، به گونه ای حکیمانه بیان شده است که با بررسی آن ها می توان درباره ی نگاه قرآن به موضوع به جمع بندی مناسبی دست یافت. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که از نگاه قرآن کریم رابطه ی سالم میان زن و مرد باعث ایجاد آرامش و سکون نفس می گردد، آرامشی که تمام دانشمندان مختلف تربیتی سال ها برای رسیدن به قاعده ای که به آن بینجامد، فعالیت می کنند، ولی بر اثر
تک بعد نگری نسبت به انسان تاکنون راه حل نهایی ارائه ننموده اند. در آیه ای از قرآن کریم چنین آمده است: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها»(3) در این آیه ی شریفه، رسیدن به آرامش نتیجه ی یک تعامل سالم میان مرد و زن به نام ازدواج دانسته شده است. از سوی دیگر، از نگاه قرآن، با توجه به آیه ی یاد شده، یکی از مهم ترین اهداف خلقت بشر به دو گونه ی زن و مرد، آرامش بخشیدن و ماندگاری نسل انسانی است، از این رو، قوانین مطرح در این نظام الهی نباید با این هدف اولیه خلقت مغایر باشد، بلکه باید تکمیل کننده و در راستای این هدف تعریف و انشا شود.
طرح آیات مرتبط
1. «قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون» (4)
این آیه ی شریف به تمام مؤمنان دستور می دهد که در هنگام ارتباط با زنان از نگاه مستقیم بر حذر باشند. می فرماید: (ای پیامبر)، به مردان مؤمن بگو:
«چشم هایشان را (از نگاه حرام) فرو کاهند، و دامانشان را (در امور جنسی) حفظ کنند.»
در این آیه، حفظ فرج به معنای جلوگیری از نظر افکندن به آن است.(5)ذکر حفظ فرج پس از فرو بستن چشم ذکر معلول بعد از علت است، زیرا هر کس به چشم چرانی عادت داشته باشد، بدون شک آثار سوء آن از جمله از دست دادن عفت دامن گیر او خواهد شد، و چون به غض بصر (پوشاندن چشم) عادت کنند، بدون شک اثر آن که حفظ فرج باشد، به دنبال آن خواهد آمد .(6) در ادامه ی آیه، حکمت این حکم بیان شده که این کار برای آن ها پاکیزه تر است و این پاکیزگی هم برای فرد است و هم اجتماع. در ادامه ی بحث برای این که کسی گمان نکند خداوند راضی می شود محیط سالم اجتماع به انحطاط کشیده شود و یا روح و روان افراد دستخوش افکار ناسالم گردد، با یک جمله ی تهدیدآمیز می فرماید:
«خداوند به آنچه می سازید، آگاه تر است». تعبیر به ساختن به جای «یعملون» می تواند اشاره به بازتاب این عمل در اجتماع باشد، یعنی آنچه شما انجام می دهید، باعث بروز و ظهور یک انحراف اجتماعی است و خداوند نسبت به آن آگاهی کامل دارد.
2. «و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها ....»(7)
در ادامه ی دستور به مردان، برای چگونه ارتباط برقرار کردن، روی سخن را به نیمه ی دیگر افراد اجتماع کرده و وظایف مفصل تری را برای آن ها بر می شمارد:
الف ـ «قل للمومنات یغضضن من ابصارهن»
این قسمت، زنان مومن را به باز داشتن چشم خود از نگاه به مردان نامحرم امر می کند، زیرا نظر افکندن به محیط های شهوت آلود باعث ایجاد اختلال در سیستم عصبی شده و ذهن بیننده را برای مدتی به خود مشغول می کند و همان گونه که در آیه ی قبل بیان شد، بازتاب و آثار این عمل، زیر پا گذاشتن عفت و سلامت انسانی است.
همان گونه که گذشت، نگاه از جمله عواملی است که می تواند غریزه ی جنسی را به حرکت در آورد. «فروید» منشأ تمام بیماری های عصبی را غریزه ی جنسی می داند و تظاهرات مرضی در این گونه بیماران را فعالیت های جنسی بیمار گونه بیان می کند.(8)از دیدگاه این روانکاو، عوامل برانگیختگی میل جنسی مشتمل بر عوامل بیرونی و درونی است. فکر زیاد، دقت زیاد و بیش از اندازه بر یک موضوع جنسی از جمله عوامل درونی تحریک میل جنسی به شمار می آید، این همان چیزی است که در این آیه ی شریفه در دو کلمه ی پر مغز بیان شده است که عمل به آن بیمه شدن جامعه ی انسانی در برابر انحراف را به دنبال دارد.
از جمله عوامل بیرونی در تحریک جنسی افراد، جذبه های موجود در جنس مخالف است، به عبارت دیگر، آنچه باعث جلب نظر می شود، زیبایی جنس مخالف و بروز دادن و در معرض قرار دادن این زیبایی است. این لذت در نگاه، که به علت زیبایی فرد مقابل ایجاد می شود، به مرور زمان حالت صعودی پیدا می کند و اگر این حالت به ناامیدی بینجامد، چیزی جز درد و اندوه درونی را به دنبال نخواهد داشت.(9)
با توجه به این بیان معنا و هدف آیه از بیان غض بصر و حفظ فرج به نهایت وضوح می رسد و معلوم می شود که این حکم نیز در راستای همان هدف کلی خلقت که رساندن جامعه به آرامش روانی است، وضع شده است.
ب ـ «و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها»
زنان مومن باید درباره ی آشکار شدن زینت ها نهایت دقت را به کار بندند. آنچه در این مسئله مهم است و برخی مفسران نیز بر آن تأکید دارند، این است که اظهار محل زینت، مراد از نهی خداوند است نه خود زینت زیرا اظهار زینت حرام نیست، بلکه آنچه حرام است، به نمایش گذاردن محل آن هاست.(10)
علت بیان این حکم بعید نیست که ناظر به یکی از غرایز مهم نهفته در زنان به نام «تبرج» و «خود آرایی» باشد. همه ی زنان به طور طبیعی به خودآرایی و دل ربایی تمایل دارند. به این مسئله در آیه ی دیگر چنین اشاره شده است:
ج ـ «و لا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی»(11)
شهید مطهری در این باره می گوید: «اما علت این که در اسلام پوشش اختصاص به زنان یافته است، این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب ها و دل ها مرد شکار است و زن شکارچی، هم چنان که از نظر تصاحب جسم و تن زن شکار است و مرد شکارچی.
میل زن به خود آرایی از این نوع حس شکارچی گری او ناشی می شود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباس های بدن نما و آرایش های تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود می خواهد دلبری کند و مرد را دلباخته و به دام خود اسیر کند.»(12)
وجود غریزه ی تبرج و آثار آن از دید دانشمندان روان شناس نیز پنهان نمانده است. «لمبروزو» ـ روان شناس معروف ایتالیایی ـ در این باره می گوید: «در زن علاقه به دلبر بودن و دل باختن، مورد پسند بودن و مایه ی خرسند شدن بسیار شدید است.» در جای دیگر می گوید: «یکی از تمایلات عمیق و آرزو های اساسی زن آن است که در چشم دیگران اثری مطلوب بخشیده و به وسیله ی حسن قیافه، زیبایی اندام، موزون بودن حرکات، خوش آهنگی صدا، طرز تکلم و بالاخره شیوه ی خرام خود، مطبوع قرار گرفته، احساسات آن ها را تحریک و روحشان را مجذوب سازد.» (13)
پس وجود غریزه ی خود آرایی در زنان امری مسلم می باشد. حال خداوند حکیم از آن جا که به این مسئله علم و آگاهی داشته و پیامد آن را در اجتماع انسانی می دانسته است، با یک حکم «منع اظهار زینت» جامعه رو به سعادت بشری را از خطر انحراف جنسی و در نتیجه بروز اختلالات روانی نجات داده است، البته در این مورد راه افراط را در پیش نگرفته و جایی را که احتمال ریبه و خطر انحراف نبوده، استثنی کرده است.
د ـ «ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن»
در ادامه ی آیه خداوند موضوع پوشش را مطرح کرده و می فرماید: باید اطراف مقنعه ی خود را بر سینه ها انداخته و فضا های خالی را پر کند. از نظر اسلام تمام بدن زن جزء عورت او به شمار می رود، یعنی تمام اندام زن باعث تحریک جنس مخالف می شود. فیزیولوژیست ها و روان شناسان در مقام مقایسه ی زن و مرد به این مطلب تصریح کرده و گفته اند: میان زن و مرد در تمام سلول های آن ها تفاوت وجود دارد. در توضیح آیه باید گفت:«زن مظهر جمال و مرد مظهر شیفتگی است و طبعاً بیش از مرد در معرض چشم چرانی قرار می گیرد. جهت حفظ سلامت روانی جامعه بر حفظ پوشش و عدم تحریک غرایز در روابط اجتماعی تأکید شده است. این که در آخر آیه می فرماید: «لعلکم تفلحون» نشانگر این مهم است که عدم تحریک غرایز در روابط اجتماعی به رستگاری و سعادت افراد جامعه می انجامد.» (14)
هـ ـ «و لا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن»
زنان مؤمن نباید به گونه ای پا بر زمین بکوبند که زینت های آن ها به صدا در آید و باعث جلب نظر افراد اجتماع گردد. این نیز در راستای غریزه ی تبرج و خود آرایی صادر گردیده و باعث نوعی پیش گیری از اختلالات روانی در اجتماع است.
3. «یا نساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولاً معروفاً»(15) در این آیه ی شریف، خداوند شرط دیگر را در رابطه ی میان فردی بیان می کند. در مورد ارتباط زن و مرد آنچه مهم به نظر می رسد، این است که با توجه به ویژگی های خاص زنان در لطافت و ظرافت های جسمی و روحی و ... نباید در روابط اجتماعی و سازمانی، جذابیت زن واسطه ی ارتباط قرار گیرد، چه جذابیت چهره و چه جذابیت کلامی. برای رعایت این امر، قرآن کریم در این آیه چگونگی ارتباط کلامی زنان با مردان را مطرح کرده است، البته ممکن است کسی گمان کند که این آیات خاص زنان پیغمبر اسلام (ص) است، ولی این برداشت به چند دلیل مردود و آنچه مورد نظر آیه است، عمومیت حکم می باشد، زیرا اولاً: در آیه علت حکم بیان شده و توسعه و محدوده حکم، دار و مدار دلیل حکم است و دلیل مذکور در آیه دلیل عام و گسترده می باشد. می فرماید: «فیطمع الذی فی قلبه مرض» که تعمیم آن نشان می دهد احکام مذکور به زنان پیامبر (ص) اختصاص ندارد.
ثانیاً: این که خداوند زنان پیامبر (ص) را مخاطب قرار داده نشان از غلظت و شدت حکم نسبت به زنان دیگر است، زیرا زنان پیامبر (ص) از لحاظ حقوقی حکم مادر مومنان را دارند، از این رو، اساساً بعد از پیامبر (ص) ازدواج با آن ها حرام است.
افزون بر آن، هیبت پیامبر خدا (ص) بر همسرانش سایه افکن است و لذا کسی جرات نمی کند خیال هوسرانی در ارتباط با آن ها در سر بپروراند، از این رو، ضعیف ترین موردی که احتمال سوء استفاده در مورد آن مطرح می شود، زنان پیامبر (ص) است و خداوند با مورد خطاب قرار دادن آن ها حکم را به طریق اولویت به همه ی جامعه سرایت داده است.(16)
در این آیه، خداوند از خضوع و طنازی زنان در گفتار با غیر محاوم که ممکن است در قالب شوخی و لطیفه گویی مصداق پیدا کند، نهی کرده است، زیرا این گونه ارتباط باعث حرکت شهوانی گردیده و افکار اجتماع را به خود مشغول می کند و همان گونه که گفته شد، برخی روان شناسان این گونه رفتار ها را باعث ایجاد فکر زیاد و دقت بیش از اندازه دانسته و معتقدند که موجب فعالیت های جنسی و در نتیجه اضطراب و تشویش روانی می گردد، و جامعه ای این چنین، بیمار، راکد و به دور از هر گونه فعالیت رو به رشدی است که با هر عامل بیرونی آسیب می پذیرد.
با توجه به این آیات که قوانین و مقررات مربوط به پوشش زن و شیوه ی رفتار او در اجتماع را مطرح کرده و نیز با توجه به احکامی که مالکیت زن را به رسمیت شناخته و بسیاری از حوادث تاریخی مستند، از زمان حکومت نبوی و علوی و دیگر ائمه که در تاریخ بیان گردیده، اصل ارتباط میان زن و مرد از نگاه قرآن امری مسلم و ثابت شده است (17) و نگاه دین نگاهی اعتدالی، و قرار دادن شرایط ارتباط به هدف جلوگیری از هرج و مرج های روحی ـ روانی اجتماع می باشد.
بررسی مؤلفه های ارتباط
هر ارتباطی مؤلفه هایی دارد که برخی از آن ها عبارت اند از:
1. برقرار کنندگان ارتباط،
2. پیام: همان محتوای ارتباط است که منظور ارتباط کنندگان را روشن می کند.
3. رسانه: منظور شیوه ی خاص برقراری ارتباط است.
4. کانال: آنچه ارتباط برقرار کنندگان را به هم پیوند می دهد و رسانه را در خود جای می دهد.
5. انگیزه ی ارتباط: در این بحث می تواند عشق ورزی و ابراز علاقه باشد.
وجود این مؤلفه ها نشان دهنده ی ارتباطی هدفمند است.
آنچه از آیات شریف استفاده شد، شرایط برقرار کنندگان ارتباط است، ولی از فحوای این آیات فهمیده می شود که پیام ارتباط نیز نباید به گونه ای باشد که باعث تحریک شهوات جنسی گردد، زیرا در غیر این صورت هدف از وجود شرایط تأمین نمی گردد.
از برخی آیات استفاده می شود که تعدادی از شرایط یاد شده مانند پوشش زن، ناظر به ارتباط حضوری زن و مرد است و شرایطی مانند نوع سخن گفتن می تواند ناظر به ارتباط اعمی (حضوری و تلفنی) باشد، البته بیان حکم می تواند ناظر به محتوای ارتباطات نامه ای نیز باشد، زیرا به کار بردن جملات شهوت انگیز نیز مشمول نهی یاد شده می شود.
به هر حال آنچه از نگاه قرآن مهم است، سالم سازی جامعه است لذا باید از هر گونه ارتباطی که منجر به از بین رفتن آرامش روحی افراد اجتماع می گردد خودداری شود.
نگاه افراطی به ارتباط
در مورد ارتباط میان دختر و پسر در محیط اجتماع و عرف مردم ضرب المثلی وجود دارد که دختر را به پنبه و پسر را به آتش مانند می کند که بدون شک در صورت نزدیک شدن آن دو به یکدیگر، پنبه شعله ور می شود. این ضرب المثل به عنوان یک گزاره ی رفتاری و یک الگوی اجتماعی در میان افراد جامعه وجود دارد. خانواده ها با این گزاره رفتاری به تربیت و خط دهی فرزندان اهتمام می ورزند، در حالی که این سخن به معنای نادیده گرفتن اراده و اختیار انسان و پایین آوردن شخصیت والای انسانی افراد در حد جمادات است که امری غیر صحیح و به دور از دلیل می باشد. آنچه مهم می نماید این است که باید رفتار ها و ارتباطات دارای مرز و همراه با رعایت اصول برخاسته از شرع باشد که در این فرض، ارتباط هیچ منعی ندارد. در تربیت فرزند مهم این است که معرفت بخشی مناسب و به جا انجام پذیرد، یعنی والدین باید تلاش کنند نوجوان و جوان خود را در خود نگهداری، بصیرت لازم ببخشند، (18) یعنی لازم است والدین علت نهی و یا امر خود را در مورد رفتار های مختلف بیان کنند تا فرزند در یک سردرگمی تربیتی قرار نگیرد، امری که در موارد مختلف مورد اهتمام قرآن کریم بوده و به عنوان اصلی متقن مورد اشاره قرار گرفته است. قرآن در هر زمینه ای نخست معرفت بخشی می کند و در مرحله ی بعد حکم خاص آن را بیان می نماید.(19)
در نتیجه لازم است برای ساختن جامعه ای سالم و متعادل در وهله ی اول به افراد شناخت و بینش رفتاری صحیح داده شود تا رفتار ها کورکورانه و آسیب پذیر نباشد.
پیامد دور شدن از واقعیت
دور شدن از واقعیت موجود میان تفاوت های فردی در بین زن و مرد و پیروی از اصول غیر متقن و تک بعد نگری افراد در میان جوامع غربی پیامد های جبران ناپذیری را برای زنان جامعه به همراه داشته است. توضیح این که:
جنبش اجتماعی دهه ی 1960 م به تغییرات بنیادی در کیان خانواده انجامید. جنبش آزادی زنان آن ها را به کار بیرون از خانه ترغیب نمود. جنبش ضد فرهنگی، رهیافت های جدیدی در روابط جنسی مطرح کرد که در نتیجه ی آن، زوج های بسیاری بدون ازدواج با هم زندگی می کردند. در این زمان، خانواده های نامتعارفی از قبیل خانواده های تک والدینی و زندگی همجنس گراها به پدیده ی شایع تبدیل گردید. برخی پیامد های این خانواده ها در غرب عبارت اند از:
1. افزایش چشمگیر شمار کودکان نامشروع؛
2. افزایش چشمگیر مسائل روان پریشی بین کودکان و والدین مجرد؛
3. افزایش خشونت و آزار کودکان؛
4. افزایش مشکلات مربوط به سلامت کودکان و والدین مجرد؛
5. افزایش آسیب های آموزشی و تحصیلی؛
6. افزایش احتمال استفاده از مواد مخدر همراه با هزینه های اجتماعی آن؛
7. افزایش میزان جرایم اجتماعی.(20)
باید تذکر داد که این گونه پیامد ها، بار اقتصادی و اجتماعی سنگینی بر دولت ها تحمیل کرده است.
علت برقراری روابط دوستانه ی ناسالم دختر و پسر
برقراری این گونه ارتباطات فرایند عوامل گوناگونی است که برخی از آن ها عبارت اند از:
یک. ضعف بینش مذهبی
نوجوان یا جوانی که از لحاظ بینشی قائل به مرز بین محرم و نامحرم نیست، آمادگی بیشتری برای گرفتار آمدن در چنین دامی را دارد. این مشکل در صورتی رفع می شود که والدین به بینش دهی صحیح به فرزند رو کنند و اوامر و نواهی خود را با دلایلی همراه سازند.
دو. عدم رعایت حجاب
ضعف بینش مذهبی در دختران باعث بی توجهی به مسئله ی پوشش و حجاب سالم می گردد. از آن جا که غریزه ی تبرج امری طبیعی در دختران است و از سوی دیگر، دختر جوان توجهی به مهار و کنترل این غریزه از نگاه شرع ندارد بی حجابی در جامعه امری رو به رشد می گردد که پیامد اولیه ی آن چیزی جز ارتباط های غیر اخلاقی نیست.
سه. آرایش های غیر مناسب دختران
دختر خود موجودی جذاب و ذاتاً باعث تحریک نگاه است. اگر این شخص به آرایش ظاهری مبادرت ورزد و در اجتماع ظاهر گردد، این جذابیت دو چندان شده و باعث جلب توجه جنس مخالف می شود، و نهی شارع مقدس از نمایان کردن آرایش زنان در اجتماع، حکمی برای کنترل ارتباطات نامشروع می باشد که باید به آن بیشتر توجه شود.
چهار. وجود الگو های منحرف
سن نوجوانی و زمان گذر از آن، حساس ترین دوران زندگی هر فرد به شمار می آید. در این دوران، هر نوجوان به دنبال معیار و الگویی برای رفتار خود است، و چنانچه در این الگوگیری مشورت داده نشود، ممکن است الگویی را برگزیند که او را به سوی انحراف سوق دهد. قرآن کریم نیز به این مهم توجه نموده و در چند مورد به معرفی الگو های رفتاری مناسب اقدام کرده است. آیاتی که حضرت ابراهیم (ع)، پیامبر اکرم (ص) و زنان فرعون و حضرت مریم (س) را معرفی می کند، از این قبیل است.
عوامل دیگری نیز در این روند ارتباطی مؤثر است، عواملی از قبیل سهل انگاری برخی مادران و بی خبری پدران، اشتغالات فراوان والدین، وجود مشکلات عاطفی در خانواده و دلایل جنسی و زیاد شدن سن ازدواج.(21)
پیامد های دوستی ناسالم دختر و پسر
ارتباط هایی که از راه غیر صحیح و به دور از اصول مطرح در این گونه ارتباطات ایجاد می شود ممکن است در پی دارنده ی پیامد هایی باشد که جبران آن برای افراد ممکن نباشد. در یک نگاه اجمالی برخی از این پیامد ها را می توان چنین برشمرد:
یک. نگرانی برملا شدن این ارتباط
این گونه روابط از آن جا که به دور از چشم والدین برقرار شده است، در هر دو طرف یک حالت ترس و اضطراب به خاطر آشکار شدن آن به وجود می آید که می تواند در روند سالم زندگی فردی شخص تأثیری منفی بر جای گذارد.
دو. نگرانی والدین
این نگرانی پس از آشکار شدن ارتباط فرزند با دیگران برای آن ها حاصل می شود و باعث روان پریشی افراد خانواده می گردد و زندگی سالم آن ها را دچار نگرانی و اضطراب می کند.
سه. افت آموزشی و ترک تحصیل
با توجه به آزمایش های میدانی که صورت گرفته، این گونه ارتباطات باعث بروز عشق و عاشقی و افتادن به ورطه ی خیال می شود که نتیجه ی آن در اغلب موارد افت شدید تحصیل و در مواردی نیز ترک تحصیل است.
چهار. ابتلا به افسردگی
برقراری عاطفی این گونه روابط در سن نوجوانی از آن جا که اغلب به ازدواج نمی انجامد، فرد را دچار افسردگی می کند. اسلام با انشای حکم ازدواج موقت به عنوان حکمی ثانوی و همراه با شرایط خاص، این معضل را معالجه کرده که لازم است در این زمینه تحقیقی مستقل ارائه شود.
پنج. خودکشی
شش. انجام ازدواج های عشقی
این گونه ازدواج ها جنبه ی عقلانی ندارد و صرفاً عملی عاطفی محسوب می گردد و به گفته ی بسیاری از روان شناسان عشق اولیه معمولاً پایدار نمی ماند، از این رو، در بیشتر موارد به طلاق و جدایی می انجامد، به گفته ی مولوی:
عشق هایی کز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود
هفت. برقراری ارتباطات جنسی نامشروع
هشت. احتمال استمرار جنسی نامشروع بعد از ازدواج.(23)
ذکر نمونه ی قرآنی از یک ارتباط سالم
در پایان به جاست که به یک نمونه ی قرآنی در مورد ارتباط سالم بین دختر و پسر اشاره شود. در این داستان جوانی است به نام موسی (ع) که به شهر مدین وارد شده است. او پس از ورود بر سر چاه شهر می رود و گروهی از مردم را می بیند که برای آب دادن به چهارپایان خود جمع شده اند. در این هنگام دو دختر را می بیند که کناری ایستاده و از گوسفندان خود مراقبت می کنند و به چاه نزدیک نمی شوند. در این حال جوان به سوی آن ها گام برمی دارد و علت کناره گیری آن ها را جویا می شود. می گویند: ما به گوسفندان خود تا زمانی که همه ی مردان چوپان کنار نروند، آب نمی دهیم و بیان می کنند که علت حضور ما در این جا این است که پدرمان فردی کهنسال است.
جوان به یاری آن ها می شتابد و پس از سیراب کردن گوسفندان آن ها برای استراحت به زیر درختی می رود و در برابر خداوند ابراز نیازمندی می کند. در این هنگام ناگهان یکی از آن دو دختر به طرف جوان می آید. قرآن نوع حضور این دختر را چنین بیان می کند: «فجاءته احداهما تمشی علی استحیاء قالت ان ابی یدعوک لیجزیک اجر ما سقیت لنا»(24)
این دختر در هنگام گام برداشتن، حیا را فراموش نمی کند.(25) بیان دعوت را از زبان پدر می گوید تا شائبه ی میل فردی در مخاطب ایجاد نگردد. در این داستان نکات زیر قابل تأمل است:
1. حضور دختران در اجتماع به علت ضرورت خانوادگی؛
2. برقراری ارتباط سالم با افراد؛
3. عدم اختلاط دختران با مردان؛
4. توجه به حیای فردی در نوع راه رفتن؛
5. سخن گفتن با جوان بدون ایجاد ریبه و شهوت؛
6. نتیجه ارتباط ازدواج سالم و به پیشنهاد پدر دختران به جوان.
آنچه گذشت، بیان داستانی قرآنی از یک رابطه ی انسانی است که اصل ارتباط میان پسر و دختر را در صورت حفظ شرایط ارتباط تأیید می کند. ذکر این نکته لازم است که این حفظ حریم شخصی در ارتباط با جنس مخالف، از نگاه خداوند دور نماند. و در نهایت، این پاکی جوان پاکی بعثت او به نبوت الهی گردید که خود می تواند درسی سازنده برای جوانان مؤمن باشد.
پینوشتها:
1. روانشناسی عشق ورزیدن، اینیاس لپ، ترجمه ی کاظم سامی و محمود ریاحی، ص 26 انتشارات چاپ پخش.
2. همان.
مجله ی معرفت، مقاله ی «سلامت روان در پرتو التزام عملی به آموزه های دینی»، محمد مهدی صفورایی پاریزی و سلیمان قاسمی، ش 97 سال چهاردهم.
3. مجله ی کتاب زنان، «اسلام و روابط دختر و پسر»، علی زینتی، ش 24، سال 1383.
4. تحلیلی تربیتی بر روابط دختر و پسر در ایران، دکتر علی اصغر احمدی، ص 69.
5. روم/ 21.
6. نور/ 20.
7. نک: المیزان، ذیل آیه 30 نور.
8. التحقیق فی کلمات القرآن، حسن مصطفوی، ج 7، ص236.
9. نور/ 31.
10. رفتار های جنسی انسان، دکتر علی اسلامی نسب، ص 64 و 65.
11. همان.
12. المیزان.
13. احزاب، 33.
14. مجموعه آثار، مرتضی مطهری، ج 19، ص 436.
15. مجله ی معرفت، «حیا و خودآرایی و نقش آن ها در سلامت روانی زن»، عباس رجبی، ش 87.
16. بررسی تاریخ منزلت زن از دیدگاه اسلام، دکتر ثریا مکنون و مریم صانع پور، ص 204.
17. احزاب، 32.
18. مدیریت در اسلام، دکتر ولی الله نقی پورفر، ص 221.
19. بررسی تاریخی منزلت زن از دیدگاه اسلام و ...، همو، ص 81.
20. تحلیلی تربیتی بر روابط دختر و پسر، همو، ص 69.
21. روزنامه ی کیهان، «تصویر قرآن از جوامع نابهنجار»، علیرضا نوبری. ش 18395، تاریخ 10 آذر 84.
22. مجله ی کتاب زن، «افول خانواده در آمریکا و انگلیس»، ترجمه و تدوین سید محمد کمال سروریان. ش 26، زمستان 1383، س هفتم.
23. ماهنامه ی اصلاح و تربیت، «بررسی تحلیلی از روابط دختر و پسر»، دکتر محسن ایمانی، ش 29.
24. همان.
25. قصص، 25.
26. تفسیر نمونه، ج 16، ص 34.
منبع: رضایی اصفهانی، محمد علی؛ (1387) پرسش های قرآنی جوانان: روابط دختر و پسر، قم، انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم، چاپ سوم.
رابطه میان دختر و پسر در تحلیل روانشناختی ـ قرآنی
درآمد
عقل و عاطفه دو نیروی ضروری برای زندگی بشری هستند که به انسان عطا شده اند. خالق هستی به اقتضای شرایط و شرح وظایف زن و مرد، آن دو را حکیمانه میان آن ها تقسیم کرده است که هر یک با تفاوت های طبیعی موقعیت های ویژه ای را برای زندگی انسانی فراهم آورند. در مورد وجود این تفاوت ها، میان روان شناسان دیدگاه های متفاوتی ارائه شده است. برخی می گویند: از نظر روانی بین زن و مرد تفاوت های قابل ملاحظه ای دیده می شود، به طور کلی مرد برون گراست، او فعال و مایل است بر دنیای اطراف چیره شود، در نتیجه فکر و ملموسات در او بیش از شور و احساس رشد می کند، در حالی که زن بیشتر درون گرا و غیر فعال است و احساس بر او چیره است.(1)
در مورد نوع رابطه میان زن و مرد از نظر یونگ ـ روان کاو مشهور ـ مسئله ی «جبران» مطرح است. توضیح این که: میان رابطه ی زن و مرد حالتی مکمل گونه وجود دارد تا تضاد گونه. او بیان می کند که مردان و زنان اگر در درون خود حالت های تضاد، مثلا مرد حالت زنانگی و زن حالت مردانگی، داشته باشد، نه تنها باعث جذب و عشق نمی شود بلکه باعث همرنگ شدن می گردد، از این رو، آنچه در خارج با آن رو به رو هستیم، رابطه ای تکمیلی است که توسط دوست داشتن میان دو جنس مخالف حاصل می شود و تمام کمبود های وجودی را نیز برطرف می کند.(2)
به هر حال وجود مرد و زن در کنار یکدیگر در صورتی که همراه با ارتباطی سالم به دور از اضطراب باشد، خود عاملی در برقراری اعتدال روحی ـ روانی است که باعث می شود افراد از زندگی خود لذت ببرند. آلپورت می گوید: «داشتن هدف های دراز مدت، اکنون وجود آدمی را تشکیل می دهد و شخصیت سالم را از شخصیت بیمار متمایز می سازد. «رابطه» مهم ترین نقش را در زندگی آدمی ایفا می کند. شاید هیچ یک از ابعاد تجارب زندگی انسان به اندازه ی رابطه ی دو نفر سرشار از عاطفه و هیجان نباشد؛ همچنین است توانایی در برقراری روابط محبت آمیز. از نشانه های شخصیت سالم است.»(3)
مفهوم شناسی
تعریف: پژوهش در رابطه با ارتباط میان فردی، از دیرباز مورد توجه دانشمندان و صاحب نظران تربیتی بوده است. برای روشن شدن موضوع به بررسی این واژه می پردازیم.
1. ارسطو درباره ی این مفهوم چنین می گوید: ارتباط (ریطوریقا) جستجو برای دست یافتن به کلیه ی وسایل و امکانات موجود برای ترغیب و اقناع دیگران است. ایشان مفهوم ارتباط را معادل فعالیت و عملیات های انفعالی دانسته است و بعید نیست آنچه در نظر این دانشمند بوده، ارتباط در صحنه های سیاسی و اقتصادی باشد.
2. از نگاه روان شناسان اجتماعی و دانشمندان علوم ارتباطات انسانی، ارتباط میان فردی فرایندی است که طی آن اطلاعات، معانی و احساسات از طریق پیام های کلامی و غیر کلامی با دیگران در میان گذارده می شود، یعنی همان فرایند ارسال و دریافت پیام است. طبق این تعریف، ارتباط یک مفهوم دو سویه است و بر تأثیر و تأثر ارتباط برقرار کنندگان بر یکدیگر در یک سیستم دو سویه تأکید می کند.
3. در تعریفی دیگر چنین آمده است: ارتباط میان فردی یک تعامل گزینشی نظام مند، منحصر به فرد و رو به پیشرفت است که سازنده شناخت طرفین از یکدیگر می باشد و محصول این شناخت، خلق معانی مشترک بین اعضا و طرفین ارتباط است.(1)
در تعریف سوم، انتخاب گری جزء مقومات تعریف است. این تعریف بر این تأکید دارد که نتیجه ی یک ارتباط، رسیدن به شناخت طرفینی از یکدیگر و یک پیشرفت اجتماعی می باشد. در ضمن در این گونه ارتباطات، معانی جدید و قابل قبول طرفین خلق می شود.
4. مقصود از دوستی دختر و پسر، رابطه ای نسبتاً صمیمانه و گرم و عمدتاً پنهانی است که از طریق دیدار های مخفیانه، رد و بدل کردن نامه و یا برقرار ساختن ارتباط تلفنی بین دختر و پسر ایجاد می شود.(2)
جمع بندی: آنچه در این مقال مورد نظر است، مطلق برخورد های میان دختر و پسر و برقرار کردن رابطه اعم از گفتاری و غیره می باشد که همراه با اهداف متفاوتی صورت می پذیرد.
از آن جا که بشر موجودی بالطبع اجتماعی است و لازمه ی جدایی ناپذیر زندگی انسان ورود به عرصه ی اجتماع و برقرار کردن تعاملات میان افراد است، در نظام ترسیم شده در قرآن کریم نیز بدان پرداخته شده و رابطه ی آن ها به عنوان دو نیمه ی مکمل هم در نظام آفرینش جایگاهی را به خود اختصاص داده است. ولی در این جا پرسشی مطرح می شود که آیا جامعه ی مورد نظر قرآن بسته و منحصر به حضور مرد در عرصه ی اجتماع است و یا جامعه ای باز و رها شده بوده و با هرگونه ایجاد رابطه میان افراد موافق است و یا این که جامعه ی مورد نظر آن جامعه ای همراه با ارتباطی نظام مند و کارشناسی شده و هدفمند می باشد که بر اساس همین هدفمندی، احکام اجتماعی و فردی آن انشا شده است؟
در مواردی از آیات قرآن، چگونگی ارتباط میان افراد جامعه، زن و مرد، به گونه ای حکیمانه بیان شده است که با بررسی آن ها می توان درباره ی نگاه قرآن به موضوع به جمع بندی مناسبی دست یافت. ذکر این نکته خالی از لطف نیست که از نگاه قرآن کریم رابطه ی سالم میان زن و مرد باعث ایجاد آرامش و سکون نفس می گردد، آرامشی که تمام دانشمندان مختلف تربیتی سال ها برای رسیدن به قاعده ای که به آن بینجامد، فعالیت می کنند، ولی بر اثر
تک بعد نگری نسبت به انسان تاکنون راه حل نهایی ارائه ننموده اند. در آیه ای از قرآن کریم چنین آمده است: «و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها»(3) در این آیه ی شریفه، رسیدن به آرامش نتیجه ی یک تعامل سالم میان مرد و زن به نام ازدواج دانسته شده است. از سوی دیگر، از نگاه قرآن، با توجه به آیه ی یاد شده، یکی از مهم ترین اهداف خلقت بشر به دو گونه ی زن و مرد، آرامش بخشیدن و ماندگاری نسل انسانی است، از این رو، قوانین مطرح در این نظام الهی نباید با این هدف اولیه خلقت مغایر باشد، بلکه باید تکمیل کننده و در راستای این هدف تعریف و انشا شود.
طرح آیات مرتبط
1. «قل للمومنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم ذلک ازکی لهم ان الله خبیر بما یصنعون» (4)
این آیه ی شریف به تمام مؤمنان دستور می دهد که در هنگام ارتباط با زنان از نگاه مستقیم بر حذر باشند. می فرماید: (ای پیامبر)، به مردان مؤمن بگو:
«چشم هایشان را (از نگاه حرام) فرو کاهند، و دامانشان را (در امور جنسی) حفظ کنند.»
در این آیه، حفظ فرج به معنای جلوگیری از نظر افکندن به آن است.(5)ذکر حفظ فرج پس از فرو بستن چشم ذکر معلول بعد از علت است، زیرا هر کس به چشم چرانی عادت داشته باشد، بدون شک آثار سوء آن از جمله از دست دادن عفت دامن گیر او خواهد شد، و چون به غض بصر (پوشاندن چشم) عادت کنند، بدون شک اثر آن که حفظ فرج باشد، به دنبال آن خواهد آمد .(6) در ادامه ی آیه، حکمت این حکم بیان شده که این کار برای آن ها پاکیزه تر است و این پاکیزگی هم برای فرد است و هم اجتماع. در ادامه ی بحث برای این که کسی گمان نکند خداوند راضی می شود محیط سالم اجتماع به انحطاط کشیده شود و یا روح و روان افراد دستخوش افکار ناسالم گردد، با یک جمله ی تهدیدآمیز می فرماید:
«خداوند به آنچه می سازید، آگاه تر است». تعبیر به ساختن به جای «یعملون» می تواند اشاره به بازتاب این عمل در اجتماع باشد، یعنی آنچه شما انجام می دهید، باعث بروز و ظهور یک انحراف اجتماعی است و خداوند نسبت به آن آگاهی کامل دارد.
2. «و قل للمومنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها ....»(7)
در ادامه ی دستور به مردان، برای چگونه ارتباط برقرار کردن، روی سخن را به نیمه ی دیگر افراد اجتماع کرده و وظایف مفصل تری را برای آن ها بر می شمارد:
الف ـ «قل للمومنات یغضضن من ابصارهن»
این قسمت، زنان مومن را به باز داشتن چشم خود از نگاه به مردان نامحرم امر می کند، زیرا نظر افکندن به محیط های شهوت آلود باعث ایجاد اختلال در سیستم عصبی شده و ذهن بیننده را برای مدتی به خود مشغول می کند و همان گونه که در آیه ی قبل بیان شد، بازتاب و آثار این عمل، زیر پا گذاشتن عفت و سلامت انسانی است.
همان گونه که گذشت، نگاه از جمله عواملی است که می تواند غریزه ی جنسی را به حرکت در آورد. «فروید» منشأ تمام بیماری های عصبی را غریزه ی جنسی می داند و تظاهرات مرضی در این گونه بیماران را فعالیت های جنسی بیمار گونه بیان می کند.(8)از دیدگاه این روانکاو، عوامل برانگیختگی میل جنسی مشتمل بر عوامل بیرونی و درونی است. فکر زیاد، دقت زیاد و بیش از اندازه بر یک موضوع جنسی از جمله عوامل درونی تحریک میل جنسی به شمار می آید، این همان چیزی است که در این آیه ی شریفه در دو کلمه ی پر مغز بیان شده است که عمل به آن بیمه شدن جامعه ی انسانی در برابر انحراف را به دنبال دارد.
از جمله عوامل بیرونی در تحریک جنسی افراد، جذبه های موجود در جنس مخالف است، به عبارت دیگر، آنچه باعث جلب نظر می شود، زیبایی جنس مخالف و بروز دادن و در معرض قرار دادن این زیبایی است. این لذت در نگاه، که به علت زیبایی فرد مقابل ایجاد می شود، به مرور زمان حالت صعودی پیدا می کند و اگر این حالت به ناامیدی بینجامد، چیزی جز درد و اندوه درونی را به دنبال نخواهد داشت.(9)
با توجه به این بیان معنا و هدف آیه از بیان غض بصر و حفظ فرج به نهایت وضوح می رسد و معلوم می شود که این حکم نیز در راستای همان هدف کلی خلقت که رساندن جامعه به آرامش روانی است، وضع شده است.
ب ـ «و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها»
زنان مومن باید درباره ی آشکار شدن زینت ها نهایت دقت را به کار بندند. آنچه در این مسئله مهم است و برخی مفسران نیز بر آن تأکید دارند، این است که اظهار محل زینت، مراد از نهی خداوند است نه خود زینت زیرا اظهار زینت حرام نیست، بلکه آنچه حرام است، به نمایش گذاردن محل آن هاست.(10)
علت بیان این حکم بعید نیست که ناظر به یکی از غرایز مهم نهفته در زنان به نام «تبرج» و «خود آرایی» باشد. همه ی زنان به طور طبیعی به خودآرایی و دل ربایی تمایل دارند. به این مسئله در آیه ی دیگر چنین اشاره شده است:
ج ـ «و لا تبرجن تبرج الجاهلیه الاولی»(11)
شهید مطهری در این باره می گوید: «اما علت این که در اسلام پوشش اختصاص به زنان یافته است، این است که میل به خودنمایی و خودآرایی مخصوص زنان است. از نظر تصاحب قلب ها و دل ها مرد شکار است و زن شکارچی، هم چنان که از نظر تصاحب جسم و تن زن شکار است و مرد شکارچی.
میل زن به خود آرایی از این نوع حس شکارچی گری او ناشی می شود. در هیچ جای دنیا سابقه ندارد که مردان لباس های بدن نما و آرایش های تحریک کننده به کار برند. این زن است که به حکم طبیعت خاص خود می خواهد دلبری کند و مرد را دلباخته و به دام خود اسیر کند.»(12)
وجود غریزه ی تبرج و آثار آن از دید دانشمندان روان شناس نیز پنهان نمانده است. «لمبروزو» ـ روان شناس معروف ایتالیایی ـ در این باره می گوید: «در زن علاقه به دلبر بودن و دل باختن، مورد پسند بودن و مایه ی خرسند شدن بسیار شدید است.» در جای دیگر می گوید: «یکی از تمایلات عمیق و آرزو های اساسی زن آن است که در چشم دیگران اثری مطلوب بخشیده و به وسیله ی حسن قیافه، زیبایی اندام، موزون بودن حرکات، خوش آهنگی صدا، طرز تکلم و بالاخره شیوه ی خرام خود، مطبوع قرار گرفته، احساسات آن ها را تحریک و روحشان را مجذوب سازد.» (13)
پس وجود غریزه ی خود آرایی در زنان امری مسلم می باشد. حال خداوند حکیم از آن جا که به این مسئله علم و آگاهی داشته و پیامد آن را در اجتماع انسانی می دانسته است، با یک حکم «منع اظهار زینت» جامعه رو به سعادت بشری را از خطر انحراف جنسی و در نتیجه بروز اختلالات روانی نجات داده است، البته در این مورد راه افراط را در پیش نگرفته و جایی را که احتمال ریبه و خطر انحراف نبوده، استثنی کرده است.
د ـ «ولیضربن بخمرهن علی جیوبهن»
در ادامه ی آیه خداوند موضوع پوشش را مطرح کرده و می فرماید: باید اطراف مقنعه ی خود را بر سینه ها انداخته و فضا های خالی را پر کند. از نظر اسلام تمام بدن زن جزء عورت او به شمار می رود، یعنی تمام اندام زن باعث تحریک جنس مخالف می شود. فیزیولوژیست ها و روان شناسان در مقام مقایسه ی زن و مرد به این مطلب تصریح کرده و گفته اند: میان زن و مرد در تمام سلول های آن ها تفاوت وجود دارد. در توضیح آیه باید گفت:«زن مظهر جمال و مرد مظهر شیفتگی است و طبعاً بیش از مرد در معرض چشم چرانی قرار می گیرد. جهت حفظ سلامت روانی جامعه بر حفظ پوشش و عدم تحریک غرایز در روابط اجتماعی تأکید شده است. این که در آخر آیه می فرماید: «لعلکم تفلحون» نشانگر این مهم است که عدم تحریک غرایز در روابط اجتماعی به رستگاری و سعادت افراد جامعه می انجامد.» (14)
هـ ـ «و لا یضربن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن»
زنان مؤمن نباید به گونه ای پا بر زمین بکوبند که زینت های آن ها به صدا در آید و باعث جلب نظر افراد اجتماع گردد. این نیز در راستای غریزه ی تبرج و خود آرایی صادر گردیده و باعث نوعی پیش گیری از اختلالات روانی در اجتماع است.
3. «یا نساء النبی لستن کاحد من النساء ان اتقیتن فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولاً معروفاً»(15) در این آیه ی شریف، خداوند شرط دیگر را در رابطه ی میان فردی بیان می کند. در مورد ارتباط زن و مرد آنچه مهم به نظر می رسد، این است که با توجه به ویژگی های خاص زنان در لطافت و ظرافت های جسمی و روحی و ... نباید در روابط اجتماعی و سازمانی، جذابیت زن واسطه ی ارتباط قرار گیرد، چه جذابیت چهره و چه جذابیت کلامی. برای رعایت این امر، قرآن کریم در این آیه چگونگی ارتباط کلامی زنان با مردان را مطرح کرده است، البته ممکن است کسی گمان کند که این آیات خاص زنان پیغمبر اسلام (ص) است، ولی این برداشت به چند دلیل مردود و آنچه مورد نظر آیه است، عمومیت حکم می باشد، زیرا اولاً: در آیه علت حکم بیان شده و توسعه و محدوده حکم، دار و مدار دلیل حکم است و دلیل مذکور در آیه دلیل عام و گسترده می باشد. می فرماید: «فیطمع الذی فی قلبه مرض» که تعمیم آن نشان می دهد احکام مذکور به زنان پیامبر (ص) اختصاص ندارد.
ثانیاً: این که خداوند زنان پیامبر (ص) را مخاطب قرار داده نشان از غلظت و شدت حکم نسبت به زنان دیگر است، زیرا زنان پیامبر (ص) از لحاظ حقوقی حکم مادر مومنان را دارند، از این رو، اساساً بعد از پیامبر (ص) ازدواج با آن ها حرام است.
افزون بر آن، هیبت پیامبر خدا (ص) بر همسرانش سایه افکن است و لذا کسی جرات نمی کند خیال هوسرانی در ارتباط با آن ها در سر بپروراند، از این رو، ضعیف ترین موردی که احتمال سوء استفاده در مورد آن مطرح می شود، زنان پیامبر (ص) است و خداوند با مورد خطاب قرار دادن آن ها حکم را به طریق اولویت به همه ی جامعه سرایت داده است.(16)
در این آیه، خداوند از خضوع و طنازی زنان در گفتار با غیر محاوم که ممکن است در قالب شوخی و لطیفه گویی مصداق پیدا کند، نهی کرده است، زیرا این گونه ارتباط باعث حرکت شهوانی گردیده و افکار اجتماع را به خود مشغول می کند و همان گونه که گفته شد، برخی روان شناسان این گونه رفتار ها را باعث ایجاد فکر زیاد و دقت بیش از اندازه دانسته و معتقدند که موجب فعالیت های جنسی و در نتیجه اضطراب و تشویش روانی می گردد، و جامعه ای این چنین، بیمار، راکد و به دور از هر گونه فعالیت رو به رشدی است که با هر عامل بیرونی آسیب می پذیرد.
با توجه به این آیات که قوانین و مقررات مربوط به پوشش زن و شیوه ی رفتار او در اجتماع را مطرح کرده و نیز با توجه به احکامی که مالکیت زن را به رسمیت شناخته و بسیاری از حوادث تاریخی مستند، از زمان حکومت نبوی و علوی و دیگر ائمه که در تاریخ بیان گردیده، اصل ارتباط میان زن و مرد از نگاه قرآن امری مسلم و ثابت شده است (17) و نگاه دین نگاهی اعتدالی، و قرار دادن شرایط ارتباط به هدف جلوگیری از هرج و مرج های روحی ـ روانی اجتماع می باشد.
بررسی مؤلفه های ارتباط
هر ارتباطی مؤلفه هایی دارد که برخی از آن ها عبارت اند از:
1. برقرار کنندگان ارتباط،
2. پیام: همان محتوای ارتباط است که منظور ارتباط کنندگان را روشن می کند.
3. رسانه: منظور شیوه ی خاص برقراری ارتباط است.
4. کانال: آنچه ارتباط برقرار کنندگان را به هم پیوند می دهد و رسانه را در خود جای می دهد.
5. انگیزه ی ارتباط: در این بحث می تواند عشق ورزی و ابراز علاقه باشد.
وجود این مؤلفه ها نشان دهنده ی ارتباطی هدفمند است.
آنچه از آیات شریف استفاده شد، شرایط برقرار کنندگان ارتباط است، ولی از فحوای این آیات فهمیده می شود که پیام ارتباط نیز نباید به گونه ای باشد که باعث تحریک شهوات جنسی گردد، زیرا در غیر این صورت هدف از وجود شرایط تأمین نمی گردد.
از برخی آیات استفاده می شود که تعدادی از شرایط یاد شده مانند پوشش زن، ناظر به ارتباط حضوری زن و مرد است و شرایطی مانند نوع سخن گفتن می تواند ناظر به ارتباط اعمی (حضوری و تلفنی) باشد، البته بیان حکم می تواند ناظر به محتوای ارتباطات نامه ای نیز باشد، زیرا به کار بردن جملات شهوت انگیز نیز مشمول نهی یاد شده می شود.
به هر حال آنچه از نگاه قرآن مهم است، سالم سازی جامعه است لذا باید از هر گونه ارتباطی که منجر به از بین رفتن آرامش روحی افراد اجتماع می گردد خودداری شود.
نگاه افراطی به ارتباط
در مورد ارتباط میان دختر و پسر در محیط اجتماع و عرف مردم ضرب المثلی وجود دارد که دختر را به پنبه و پسر را به آتش مانند می کند که بدون شک در صورت نزدیک شدن آن دو به یکدیگر، پنبه شعله ور می شود. این ضرب المثل به عنوان یک گزاره ی رفتاری و یک الگوی اجتماعی در میان افراد جامعه وجود دارد. خانواده ها با این گزاره رفتاری به تربیت و خط دهی فرزندان اهتمام می ورزند، در حالی که این سخن به معنای نادیده گرفتن اراده و اختیار انسان و پایین آوردن شخصیت والای انسانی افراد در حد جمادات است که امری غیر صحیح و به دور از دلیل می باشد. آنچه مهم می نماید این است که باید رفتار ها و ارتباطات دارای مرز و همراه با رعایت اصول برخاسته از شرع باشد که در این فرض، ارتباط هیچ منعی ندارد. در تربیت فرزند مهم این است که معرفت بخشی مناسب و به جا انجام پذیرد، یعنی والدین باید تلاش کنند نوجوان و جوان خود را در خود نگهداری، بصیرت لازم ببخشند، (18) یعنی لازم است والدین علت نهی و یا امر خود را در مورد رفتار های مختلف بیان کنند تا فرزند در یک سردرگمی تربیتی قرار نگیرد، امری که در موارد مختلف مورد اهتمام قرآن کریم بوده و به عنوان اصلی متقن مورد اشاره قرار گرفته است. قرآن در هر زمینه ای نخست معرفت بخشی می کند و در مرحله ی بعد حکم خاص آن را بیان می نماید.(19)
در نتیجه لازم است برای ساختن جامعه ای سالم و متعادل در وهله ی اول به افراد شناخت و بینش رفتاری صحیح داده شود تا رفتار ها کورکورانه و آسیب پذیر نباشد.
پیامد دور شدن از واقعیت
دور شدن از واقعیت موجود میان تفاوت های فردی در بین زن و مرد و پیروی از اصول غیر متقن و تک بعد نگری افراد در میان جوامع غربی پیامد های جبران ناپذیری را برای زنان جامعه به همراه داشته است. توضیح این که:
جنبش اجتماعی دهه ی 1960 م به تغییرات بنیادی در کیان خانواده انجامید. جنبش آزادی زنان آن ها را به کار بیرون از خانه ترغیب نمود. جنبش ضد فرهنگی، رهیافت های جدیدی در روابط جنسی مطرح کرد که در نتیجه ی آن، زوج های بسیاری بدون ازدواج با هم زندگی می کردند. در این زمان، خانواده های نامتعارفی از قبیل خانواده های تک والدینی و زندگی همجنس گراها به پدیده ی شایع تبدیل گردید. برخی پیامد های این خانواده ها در غرب عبارت اند از:
1. افزایش چشمگیر شمار کودکان نامشروع؛
2. افزایش چشمگیر مسائل روان پریشی بین کودکان و والدین مجرد؛
3. افزایش خشونت و آزار کودکان؛
4. افزایش مشکلات مربوط به سلامت کودکان و والدین مجرد؛
5. افزایش آسیب های آموزشی و تحصیلی؛
6. افزایش احتمال استفاده از مواد مخدر همراه با هزینه های اجتماعی آن؛
7. افزایش میزان جرایم اجتماعی.(20)
باید تذکر داد که این گونه پیامد ها، بار اقتصادی و اجتماعی سنگینی بر دولت ها تحمیل کرده است.
علت برقراری روابط دوستانه ی ناسالم دختر و پسر
برقراری این گونه ارتباطات فرایند عوامل گوناگونی است که برخی از آن ها عبارت اند از:
یک. ضعف بینش مذهبی
نوجوان یا جوانی که از لحاظ بینشی قائل به مرز بین محرم و نامحرم نیست، آمادگی بیشتری برای گرفتار آمدن در چنین دامی را دارد. این مشکل در صورتی رفع می شود که والدین به بینش دهی صحیح به فرزند رو کنند و اوامر و نواهی خود را با دلایلی همراه سازند.
دو. عدم رعایت حجاب
ضعف بینش مذهبی در دختران باعث بی توجهی به مسئله ی پوشش و حجاب سالم می گردد. از آن جا که غریزه ی تبرج امری طبیعی در دختران است و از سوی دیگر، دختر جوان توجهی به مهار و کنترل این غریزه از نگاه شرع ندارد بی حجابی در جامعه امری رو به رشد می گردد که پیامد اولیه ی آن چیزی جز ارتباط های غیر اخلاقی نیست.
سه. آرایش های غیر مناسب دختران
دختر خود موجودی جذاب و ذاتاً باعث تحریک نگاه است. اگر این شخص به آرایش ظاهری مبادرت ورزد و در اجتماع ظاهر گردد، این جذابیت دو چندان شده و باعث جلب توجه جنس مخالف می شود، و نهی شارع مقدس از نمایان کردن آرایش زنان در اجتماع، حکمی برای کنترل ارتباطات نامشروع می باشد که باید به آن بیشتر توجه شود.
چهار. وجود الگو های منحرف
سن نوجوانی و زمان گذر از آن، حساس ترین دوران زندگی هر فرد به شمار می آید. در این دوران، هر نوجوان به دنبال معیار و الگویی برای رفتار خود است، و چنانچه در این الگوگیری مشورت داده نشود، ممکن است الگویی را برگزیند که او را به سوی انحراف سوق دهد. قرآن کریم نیز به این مهم توجه نموده و در چند مورد به معرفی الگو های رفتاری مناسب اقدام کرده است. آیاتی که حضرت ابراهیم (ع)، پیامبر اکرم (ص) و زنان فرعون و حضرت مریم (س) را معرفی می کند، از این قبیل است.
عوامل دیگری نیز در این روند ارتباطی مؤثر است، عواملی از قبیل سهل انگاری برخی مادران و بی خبری پدران، اشتغالات فراوان والدین، وجود مشکلات عاطفی در خانواده و دلایل جنسی و زیاد شدن سن ازدواج.(21)
پیامد های دوستی ناسالم دختر و پسر
ارتباط هایی که از راه غیر صحیح و به دور از اصول مطرح در این گونه ارتباطات ایجاد می شود ممکن است در پی دارنده ی پیامد هایی باشد که جبران آن برای افراد ممکن نباشد. در یک نگاه اجمالی برخی از این پیامد ها را می توان چنین برشمرد:
یک. نگرانی برملا شدن این ارتباط
این گونه روابط از آن جا که به دور از چشم والدین برقرار شده است، در هر دو طرف یک حالت ترس و اضطراب به خاطر آشکار شدن آن به وجود می آید که می تواند در روند سالم زندگی فردی شخص تأثیری منفی بر جای گذارد.
دو. نگرانی والدین
این نگرانی پس از آشکار شدن ارتباط فرزند با دیگران برای آن ها حاصل می شود و باعث روان پریشی افراد خانواده می گردد و زندگی سالم آن ها را دچار نگرانی و اضطراب می کند.
سه. افت آموزشی و ترک تحصیل
با توجه به آزمایش های میدانی که صورت گرفته، این گونه ارتباطات باعث بروز عشق و عاشقی و افتادن به ورطه ی خیال می شود که نتیجه ی آن در اغلب موارد افت شدید تحصیل و در مواردی نیز ترک تحصیل است.
چهار. ابتلا به افسردگی
برقراری عاطفی این گونه روابط در سن نوجوانی از آن جا که اغلب به ازدواج نمی انجامد، فرد را دچار افسردگی می کند. اسلام با انشای حکم ازدواج موقت به عنوان حکمی ثانوی و همراه با شرایط خاص، این معضل را معالجه کرده که لازم است در این زمینه تحقیقی مستقل ارائه شود.
پنج. خودکشی
شش. انجام ازدواج های عشقی
این گونه ازدواج ها جنبه ی عقلانی ندارد و صرفاً عملی عاطفی محسوب می گردد و به گفته ی بسیاری از روان شناسان عشق اولیه معمولاً پایدار نمی ماند، از این رو، در بیشتر موارد به طلاق و جدایی می انجامد، به گفته ی مولوی:
عشق هایی کز پی رنگی بود
عشق نبود عاقبت ننگی بود
هفت. برقراری ارتباطات جنسی نامشروع
هشت. احتمال استمرار جنسی نامشروع بعد از ازدواج.(23)
ذکر نمونه ی قرآنی از یک ارتباط سالم
در پایان به جاست که به یک نمونه ی قرآنی در مورد ارتباط سالم بین دختر و پسر اشاره شود. در این داستان جوانی است به نام موسی (ع) که به شهر مدین وارد شده است. او پس از ورود بر سر چاه شهر می رود و گروهی از مردم را می بیند که برای آب دادن به چهارپایان خود جمع شده اند. در این هنگام دو دختر را می بیند که کناری ایستاده و از گوسفندان خود مراقبت می کنند و به چاه نزدیک نمی شوند. در این حال جوان به سوی آن ها گام برمی دارد و علت کناره گیری آن ها را جویا می شود. می گویند: ما به گوسفندان خود تا زمانی که همه ی مردان چوپان کنار نروند، آب نمی دهیم و بیان می کنند که علت حضور ما در این جا این است که پدرمان فردی کهنسال است.
جوان به یاری آن ها می شتابد و پس از سیراب کردن گوسفندان آن ها برای استراحت به زیر درختی می رود و در برابر خداوند ابراز نیازمندی می کند. در این هنگام ناگهان یکی از آن دو دختر به طرف جوان می آید. قرآن نوع حضور این دختر را چنین بیان می کند: «فجاءته احداهما تمشی علی استحیاء قالت ان ابی یدعوک لیجزیک اجر ما سقیت لنا»(24)
این دختر در هنگام گام برداشتن، حیا را فراموش نمی کند.(25) بیان دعوت را از زبان پدر می گوید تا شائبه ی میل فردی در مخاطب ایجاد نگردد. در این داستان نکات زیر قابل تأمل است:
1. حضور دختران در اجتماع به علت ضرورت خانوادگی؛
2. برقراری ارتباط سالم با افراد؛
3. عدم اختلاط دختران با مردان؛
4. توجه به حیای فردی در نوع راه رفتن؛
5. سخن گفتن با جوان بدون ایجاد ریبه و شهوت؛
6. نتیجه ارتباط ازدواج سالم و به پیشنهاد پدر دختران به جوان.
آنچه گذشت، بیان داستانی قرآنی از یک رابطه ی انسانی است که اصل ارتباط میان پسر و دختر را در صورت حفظ شرایط ارتباط تأیید می کند. ذکر این نکته لازم است که این حفظ حریم شخصی در ارتباط با جنس مخالف، از نگاه خداوند دور نماند. و در نهایت، این پاکی جوان پاکی بعثت او به نبوت الهی گردید که خود می تواند درسی سازنده برای جوانان مؤمن باشد.
پینوشتها:
1. روانشناسی عشق ورزیدن، اینیاس لپ، ترجمه ی کاظم سامی و محمود ریاحی، ص 26 انتشارات چاپ پخش.
2. همان.
مجله ی معرفت، مقاله ی «سلامت روان در پرتو التزام عملی به آموزه های دینی»، محمد مهدی صفورایی پاریزی و سلیمان قاسمی، ش 97 سال چهاردهم.
3. مجله ی کتاب زنان، «اسلام و روابط دختر و پسر»، علی زینتی، ش 24، سال 1383.
4. تحلیلی تربیتی بر روابط دختر و پسر در ایران، دکتر علی اصغر احمدی، ص 69.
5. روم/ 21.
6. نور/ 20.
7. نک: المیزان، ذیل آیه 30 نور.
8. التحقیق فی کلمات القرآن، حسن مصطفوی، ج 7، ص236.
9. نور/ 31.
10. رفتار های جنسی انسان، دکتر علی اسلامی نسب، ص 64 و 65.
11. همان.
12. المیزان.
13. احزاب، 33.
14. مجموعه آثار، مرتضی مطهری، ج 19، ص 436.
15. مجله ی معرفت، «حیا و خودآرایی و نقش آن ها در سلامت روانی زن»، عباس رجبی، ش 87.
16. بررسی تاریخ منزلت زن از دیدگاه اسلام، دکتر ثریا مکنون و مریم صانع پور، ص 204.
17. احزاب، 32.
18. مدیریت در اسلام، دکتر ولی الله نقی پورفر، ص 221.
19. بررسی تاریخی منزلت زن از دیدگاه اسلام و ...، همو، ص 81.
20. تحلیلی تربیتی بر روابط دختر و پسر، همو، ص 69.
21. روزنامه ی کیهان، «تصویر قرآن از جوامع نابهنجار»، علیرضا نوبری. ش 18395، تاریخ 10 آذر 84.
22. مجله ی کتاب زن، «افول خانواده در آمریکا و انگلیس»، ترجمه و تدوین سید محمد کمال سروریان. ش 26، زمستان 1383، س هفتم.
23. ماهنامه ی اصلاح و تربیت، «بررسی تحلیلی از روابط دختر و پسر»، دکتر محسن ایمانی، ش 29.
24. همان.
25. قصص، 25.
26. تفسیر نمونه، ج 16، ص 34.
منبع: رضایی اصفهانی، محمد علی؛ (1387) پرسش های قرآنی جوانان: روابط دختر و پسر، قم، انتشارات پژوهش های تفسیر و علوم، چاپ سوم.
رابطه با جنس مخالف از نگاه اسلام
محارم نسبی
هفت دسته از بانوان و دوشیزگان بر هفت دسته از مردان و پسران محرم اند،
یعنی ازدواج آن ها با یکدیگر حرام است.محارم رضاعی
کسانی که از راه شیرخوارگی با آن ها بستگی پیدا می شود، با شرایطی خاص، (1) محارم رضاعی محسوب می شوند و ازدواج با آن ها حرام است. هرگاه کودکی با شرایطی خاص شیر زنی را بنوشد، آن زن و شوهرش، مادر و پدر رضاعی آن کودک به شمار می روند.محارم سببی
پیوند و علاقه ی زناشویی موجب محرم شدن هر یک از زن و شوهر نسبت به خویشاوندانی است که در این جدول می آید:ارتباط دختر و پسر برای استفاده ی علمی
یکی از انواع ارتباط و معاشرت زنان و مردان، ارتباط علمی است، به گونه ای که مرد و زن (دختر و پسر) برای مباحث علمی با یکدیگر ارتباط برقرار می کنند که در صورت توجه به مسائل زیر هر گونه ارتباط بین دختر و پسر از جمله ارتباطات علمی که در چهارچوب ضوابط و به دور از شهوت رانی باشد، اشکال ندارد. در رابطه ی علمی صورت های زیر قابل تصور است:اول: ارتباط کلامی
قرآن مجید به زنان مؤمن دستور می دهد: در کلام، با نرمی سخن مگویید «فلا تخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض و قلن قولا معروفا؛ (4)پس به نرمی (و ناز) سخن مگویید، تا کسی که در دلش (نوعی) بیماری است، طمع ورزد، و سخنی پسندیده بگویید.»تذکرات
1. مردها می توانند با نامحرم صحبت کنند با شرایط زیر:دوم: ارتباط نگاهی
تمامی سخنانی که در ارتباط با سخن گفتن بیان کردیم در مورد نگاه کردن نیز مطرح است در این جا به چند مساله اشاره می شود. نگاه کردن مرد به بدن زن نامحرم چه با قصد لذت و چه بدون آن حرام است و نگاه کردن به صورت و دست ها اگر به قصد لذت باشد، حرام است، ولی اگر بدون قصد لذت باشد مانعی ندارد. نگاه کردن زن به بدن مرد نامحرم حرام است و نگاه کردن به صورت، بدن و موی دختر نابالغ اگر به قصد لذت نباشد و به واسطه ی نگاه کردن هم انسان نترسد که به حرام بیفتد، اشکال ندارد، ولی بنابر احتیاط باید جاهایی را مثل ران و شکم که معمولاً می پوشانند نگاه نکند. زن باید بدن و موی خود را از نامحرم بپوشاند.(10)سوم: ارتباط فیزیکی
سماعة بن مهران می گوید: از دست دادن مرد با زن پرسیدم، امام صادق (ع) فرمود: حلال نیست مرد با زن مصافحه کند، مگر زنی که ازدواج کردن با او حرام است که عبارت اند از: خواهر، دختر، عمه، خاله، دختر خواهر، دختر برادر و مادر زن. مصافحه تنها از روی لباس باید باشد و نباید دست زن را فشار دهد.(11)پینوشتها:
1. تحریر الوسیله، امام خمینی، کتاب الرضاع.
2. در صورتی که مرد با زن خود آمیزش کرده باشد و بنابراین، تنها اجرای عقد برای محرمیت کافی نیست.
3. فرهنگ بزرگ سخن، حسن انوری، ج 4، ص 3540.
4. احزاب، 32.
5. العروة الوثقی، ج 2، ص 804.
6. همان.
7. تحریرالوسیله، مسئله 29.
8. همان.
9. همان.
10. توضیح المسایل مراجع، انتشارات جامعه ی مدرسین، ج 2، مسئله 2433، ص 415.
11. وسایل الشیعه، ج 14، باب 15، ح 2.
12. ر.ک: معاشرت زنان و مردان، حسن صادقی.
13. رساله ی مراجع مسئله، 889.
قبل از رفتن به محضر بخوانید
آیا احساس می کنید که زندگی زناشویی تان به مشکل برخورده است و تصمیم به طلاق گرفته اید؟ ممکن است برای جدایی از همسرتان دلایل قابل توجیهی داشته باشید اما پرسش نامه زیر به شما کمک می کند تا بدانید این تصمیم درست است یا نه. به هر یک از سوالات زیر با «درست» و «نادرست» جواب بدهید و در انتها جواب درستی که کارشناسان به این سوالات داده اند را با پاسخ خودتان مطابقت دهید.
1) درگیری و مشاجره همیشگی بین شما و همسرتان نشانه این است که از یکدیگر جدا شوید.
2) شما و همسرتان دیگر هیچ وجه مشترکی در سلایق و عقایدتان با هم ندارید و این موضوع دلیل خوبی برای جدایی است.
3) در یک ارتباط خوب بیشتر اختلاف نظرها و مشکلات زناشویی به مرور زمان برطرف و حل می شود.
4) یک ازدواج خوب به این معناست که زن و شوهر تعریف یکسان و مشترکی از عشق داشته باشند.
5) زن و شوهر از هم جدا می شوند چون دیگر عاشق هم نیستند.
6) خیانت باعث از بین رفتن رابطه زناشویی نمی شود.
7) بیشتر افراد در ازدواج دوم موفق تر هستند چون در ازدواج اول تجربه های خوبی به دست آورده اند.
? مشاجره
این خیلی عجیب است که بیشتر همسران تصور می کنند اختلاف سلیقه و گاه مشاجره نشانه ناموفق بودن یک زندگی زناشویی است اما به عقیده روان شناسان ارتباطی که در آن هیچ اختلاف نظری وجود نداشته باشد بیشتر از یک رابطه پرجدال در خطر طلاق قرار دارد زیرا شما انسان هستید و به دلیل تفاوت زندگی خانوادگی و فرهنگی تان خصوصیاتی متفاوت از یکدیگر دارید و جروبحث و اختلاف یک موضوع بسیار طبیعی در رابطه شماست.
? شما و همسرتان دیگر هیچ وجه مشترکی در سلایق و عقایدتان با هم ندارید و این موضوع دلیل خوبی برای جدایی است.
گفتن این حقیقت شما را غافلگیر می کند اما بد نیست بدانید تحقیقات کارشناسان نشان داده زوج هایی که زندگی زناشویی موفقی دارند به هیچ وجه خصوصیات و وجه مشترک زیادی با یکدیگر ندارند و حتی سلایق و عقایدش آنگاه در تناقض با یکدیگر است اما آن چیزی که ارتباط های موفق را از ناموفق جدا می کند نحوه برخورد همسران با اختلاف ها و ویژگی های متفاوت همسران شان است. همسران موفق به خوبی می دانند که شریک آن ها نمونه کپی برداری شده آن ها نیست و نباید مثل آینه برای آن ها باشند بلکه لازمه یک ازدواج با دوام، احترام گذاشتن به تفاوت های طرفین و رشد کردن در میان این 2 دنیای متفاوت است.
? در یک ارتباط خوب بیشتر اختلاف نظرها و مشکلات زناشویی به مرور زمان برطرف و حل می شود.
شاید تا به حال این خبر به گوش تان نخورده باشد اما کارشناسان در تحقیقات شان به نتیجه ای جالب رسیده اند که شما را شگفت زده خواهد کرد، هیچ می دانستید که 60 درصد اختلاف نظرهایی که همسران در طول زندگی مشترک با یکدیگر دارند غیرقابل حل است؟اگر قبول ندارید یک ورق و کاغذ بردارید و تمامی بحث هایی که در طول زندگی مشترک با همسرتان داشته اید را بنویسید و در نهایت شگفتی متوجه می شوید که بیشتر آن ها تکراری است و با وجود گذشتن سالیان سال از ارتباط تان هنوز بر سر موضوعی تکراری با همسرتان بحث می کنید اما چیزی که در این بین تغییر می کند نحوه واکنش 2 طرف نسبت به آن موضوعات است. پس اگر فکر می کنید مشکل شما و همسرتان با گذشت زمان حل خواهد شد مرتکب اشتباه رایج دیگر زوج ها شده اید. به جای انتظار برای گذشت زمان و برطرف شدن مشکل، نوع واکنش و سازگاری تان را نسبت به اختلاف نظر بین خود و همسرتان تغییر دهید.
? یک ازدواج خوب به این معناست که زن و شوهر تعریف یکسان و مشترکی از عشق داشته باشند.
این نکته را به خاطر بسپارید که شما و شریک زندگی تان در 2 محیط متفاوت بزرگ شده اید و به همین خاطر تعریفی که از عشق و محبت دارید با یکدیگر کاملا متفاوت است. ممکن است همسر شما از روی عشق کاری را برای تان انجام دهد و از این طریق علاقه اش را به شما ابراز کند اما شما به دنبال راهی هستید که همسرتان به روش دلخواه شما عشقش را ابراز کند. فراموش نکنید که نحوه ابراز علاقه و عشق هر انسانی با دیگران متفاوت است و هرگز از همسرتان نخواهید که دیدگاهی مانند شما در مورد عشق و طریقه محبت کردن داشته باشد.
? زن و شوهر از هم جدا می شوند چون دیگر عاشق هم نیستند.
متاسفانه عده ای تصور می کنند که عشق تنها دلیل ازدواج و ماندن در یک ارتباط است. این عده از افراد ازدواج می کنند چون عاشق شده اند و بعد به راحتی از شریک شان جدا می شوند چون دیگر عاشقش نیستند اما این تصور یک اشتباه محض است چون عشق یک حس است و زمانی هست و زمانی دیگر نیست. این که دیگر مثل روزهای اول آشنایی عاشق همسرتان نیستید و به همین دلیل می خواهید از او جدا شوید، احمقانه ترین فرضیه ای است که آن را انتخاب کردید. صبر کنید چون عشق دوباره به وجود خواهد آمد و باردیگر غافلگیرتان خواهد کرد.
? خیانت باعث از بین رفتن رابطه زناشویی نمی شود.
بله این جمله درست است و اگر یک زن هستید و تنها به خاطر خیانت همسرتان می خواهید ترکش کنید، لطفا کمی بیشتر فکر کنید. هرچند رویارویی با خیانت و اصلاح ارتباط بعد از آن، کار خیلی ساده ای نیست اما اگر واقعا به ارتباط تان علاقه مند هستید ارزش این مبارزه را خواهد داشت و خبر خوب این که بیشتر ارتباط هایی که بعد از خیانت دوباره شکل گرفته موفق تر بوده و همسرانی که بعد از خیانت روابط خود را اصلاح کردند و اعتماد را از نو بین خودشان به وجود آوردند، ارتباط زناشویی بادوام تری داشته اند.
? بیشتر افراد در ازدواج دوم موفق تر هستند چون در ازدواج اول تجربه های خوبی به دست آورده اند.
برای این موضوع نمی توان قانونی را درنظر گرفت اما این درست است که بسیاری از افراد در ازدواج دوم شان موفق تر هستند چون اشتباهاتی که در ازدواج اول مرتکبش شده اند را در ازدواج دوم شان انجام نمی دهند اما باید به خاطر داشته باشید که عشق تنها کرم روی کیک است نه خود کیک و تا زمانی که یاد نگیرید شادی و خوشبختی تان را وابسته به فرد دیگری ندانید امید موفقیت در ازدواج برای تان وجود ندارد این که خودخواهانه به دنبال افرادی باشید که شما را خوشبخت کنند و درصورت برآورده نشدن این موضوع آن ها را ترک کنید، اصلا راه درستی نیست. خوشبختی و آرامش را در خودتان به وجود بیاورید و خودخواهانه دیگران را نخواهید.
منبع: مجله تپش
زیاد خواستگاری نروید، بدبخت می شوید !!
خواستگاریهای متعدد = بدترین انتخاب!برخی ازدواج را وابسته به شرایطی میدانند که فراهم شدن آنها ، زمان ازدواج را تعیین میکند و برخی دیگر به شانس و تصادف اعتقاد دارند تا ....
برخی برای انتخاب همسر محدودیت زمانی تعیین میکنند و با خواستگاریهای متعدد، بالاخره همسر انتخاب میکنند. اما محققین میگویند این افراد اغلب بدترین انتخاب را دارند که شباهتی هم به معیارهایشان ندارد.
زیاد خواستگاری نروید، بدبخت می شوید !!
افراد به شیوههای مختلفی همسر خود را انتخاب میکنند:
- برخی بر این باورند که بالاخره روزی با همسر رویایی خود رو برو خواهند شد
- برخی به شانس و تصادف عقیده دارند
- برخی بر عهده خانواده میگذارند
- برخی هم ازدواج را وابسته به شرایطی میدانند که فراهم شدن آنها، زمان ازدواج را تعیین میکند. در این دسته، چه در مورد خانمها و چه در مورد آقایان، به خصوص در کشور ما، گروهی وجود دارند که وقتی به سن خاصی رسیدند و اوضاع نسبتا باثباتی از نظر مالی یا تحصیلی یا مانند آن پیدا کردند، تصمیم میگیرند که ازدواج کنند و برای آن محدوده زمانی هم تعیین میکنند. بعد از آن خواستگاری رفتنهای مکرر یا میزبان خواستگارهای فراوان بودن، برنامه دورهای از زندگی خانوادهها میشود تا بالاخره فرد ازدواج کند. اما، آیا این روش مناسبی است؟
به گفته محققین، انسان و البته برخی دیگر از جانوران میتوانند تا حدی تنوع را تحمل کنند، اما از حد که گذشت دچار سردرگمی میشوند و شاید حتی بدترین انتخاب را داشته باشند. مثال ساده این مورد را میتوانید در فهرستهای بسیار طولانی غذای رستورانها تجربه کنید که وقتی زیادی طولانی باشد، معمولا انتخاب خوبی نخواهید داشت.
به گزارش دیسکاوری، محققین بر این باورند که این محدودیت به اجداد ما برمیگردد. الیسون لنتون، از محققین دانشکده روانشناسی دانشگاه ادینبورگ چنین توضیح میدهد: «اجداد ما در اجتماعاتی بسیار کوچکتر زندگی میکردهاند و هیچوقت با سطح تنوعی که بشر امروزه با آن مواجه است، روبرو نبوده است. به نظر میرسد که ذهن ما محدودیت دارد، اگر چه بسته به شرایط میتواند خودش را با سطح تنوع متداول در زندگی روزمره وفق دهد.»
محققین برای مطالعه تاثیر این محدودیت در فرایند انتخاب همسر به طور خاص، از 1868 زن و 1870 مرد خواستند که در مطالعه آنها شرکت کنند. شرکتکنندگان اطلاعاتی مانند سن، وزن، قد، تحصیلات، مذهب، شغل و عاداتی مثل سیگار کشیدن را در فرمهای مطالعه ثبت کردند. بعد در 84 گروه تقسیم شدند و افراد هر گروه، میتوانستند افراد جنس مخالف را فقط به مدت 3 دقیقه ببینند. همه باید طی 48 ساعت تصمیم میگرفتند و به محققین اطلاع میدادند که چه کسی را انتخاب می کردند.
نتیجه برای محققین بسیار جالب بود. برخی از افراد نتوانستند کسی را انتخاب کنند. کسانی هم که موفق به انتخاب شدند، کسی را انتخاب کردند که کمترین شباهت را به معیارهای از پیش اعلامشده داشت. اما چرا این اتفاق افتاد؟
محققین بر این باورند که مسئله به نحوه قضاوت ما برمیگردد. ما انسانها گرایش داریم برای انتخاب، نسبی قضاوت کنیم و معمولا قضاوتهای ما مطلق نیست. بنابراین، به جای این که فاکتورها را با ایدهآل خود بسنجیم، آنها را با هم مقایسه میکنیم. بنابراین وقتی فرد با گزینههای فراوان مواجه میشود، با انبوهی از عوامل روبرو شده که باید آنها را با هم مقایسه کند.
در نهایت، مواجهه با دنیایی از عوامل مختلف باعث میشود که مغز فرایند انتخاب را رها کند. به گفته محققین، شاید به همین دلیل به خصوص در شهرهای بزرگ، شاهد بالا رفتن سن ازدواج هستیم. چون بین این همه آدم متنوع، فرد برای انتخاب آنقدر عوامل زیادی را باید در نظر بگیرد و با هم مقایسه کند که در نهایت از خیرش میگذرد.
بنابراین، یا در زمان بسیار کم خود را با گزینههای فراوان مواجه نکنید، یا دست کم فهرستی از معیارهای خود را به صورت مکتوب داشته باشید و برای مقایسه از آن استفاده کنید نه این که آدمها را با هم مقایسه کنید. به علاوه حتما نیاز دارید که فاکتورهای خود را اولویتبندی کنید.
منبع:khabaronline.ir
زیاد خواستگاری نروید، بدبخت می شوید !!
خواستگاریهای متعدد = بدترین انتخاب!برخی ازدواج را وابسته به شرایطی میدانند که فراهم شدن آنها ، زمان ازدواج را تعیین میکند و برخی دیگر به شانس و تصادف اعتقاد دارند تا ....
برخی برای انتخاب همسر محدودیت زمانی تعیین میکنند و با خواستگاریهای متعدد، بالاخره همسر انتخاب میکنند. اما محققین میگویند این افراد اغلب بدترین انتخاب را دارند که شباهتی هم به معیارهایشان ندارد.
زیاد خواستگاری نروید، بدبخت می شوید !!
افراد به شیوههای مختلفی همسر خود را انتخاب میکنند:
- برخی بر این باورند که بالاخره روزی با همسر رویایی خود رو برو خواهند شد
- برخی به شانس و تصادف عقیده دارند
- برخی بر عهده خانواده میگذارند
- برخی هم ازدواج را وابسته به شرایطی میدانند که فراهم شدن آنها، زمان ازدواج را تعیین میکند. در این دسته، چه در مورد خانمها و چه در مورد آقایان، به خصوص در کشور ما، گروهی وجود دارند که وقتی به سن خاصی رسیدند و اوضاع نسبتا باثباتی از نظر مالی یا تحصیلی یا مانند آن پیدا کردند، تصمیم میگیرند که ازدواج کنند و برای آن محدوده زمانی هم تعیین میکنند. بعد از آن خواستگاری رفتنهای مکرر یا میزبان خواستگارهای فراوان بودن، برنامه دورهای از زندگی خانوادهها میشود تا بالاخره فرد ازدواج کند. اما، آیا این روش مناسبی است؟
به گفته محققین، انسان و البته برخی دیگر از جانوران میتوانند تا حدی تنوع را تحمل کنند، اما از حد که گذشت دچار سردرگمی میشوند و شاید حتی بدترین انتخاب را داشته باشند. مثال ساده این مورد را میتوانید در فهرستهای بسیار طولانی غذای رستورانها تجربه کنید که وقتی زیادی طولانی باشد، معمولا انتخاب خوبی نخواهید داشت.
به گزارش دیسکاوری، محققین بر این باورند که این محدودیت به اجداد ما برمیگردد. الیسون لنتون، از محققین دانشکده روانشناسی دانشگاه ادینبورگ چنین توضیح میدهد: «اجداد ما در اجتماعاتی بسیار کوچکتر زندگی میکردهاند و هیچوقت با سطح تنوعی که بشر امروزه با آن مواجه است، روبرو نبوده است. به نظر میرسد که ذهن ما محدودیت دارد، اگر چه بسته به شرایط میتواند خودش را با سطح تنوع متداول در زندگی روزمره وفق دهد.»
محققین برای مطالعه تاثیر این محدودیت در فرایند انتخاب همسر به طور خاص، از 1868 زن و 1870 مرد خواستند که در مطالعه آنها شرکت کنند. شرکتکنندگان اطلاعاتی مانند سن، وزن، قد، تحصیلات، مذهب، شغل و عاداتی مثل سیگار کشیدن را در فرمهای مطالعه ثبت کردند. بعد در 84 گروه تقسیم شدند و افراد هر گروه، میتوانستند افراد جنس مخالف را فقط به مدت 3 دقیقه ببینند. همه باید طی 48 ساعت تصمیم میگرفتند و به محققین اطلاع میدادند که چه کسی را انتخاب می کردند.
نتیجه برای محققین بسیار جالب بود. برخی از افراد نتوانستند کسی را انتخاب کنند. کسانی هم که موفق به انتخاب شدند، کسی را انتخاب کردند که کمترین شباهت را به معیارهای از پیش اعلامشده داشت. اما چرا این اتفاق افتاد؟
محققین بر این باورند که مسئله به نحوه قضاوت ما برمیگردد. ما انسانها گرایش داریم برای انتخاب، نسبی قضاوت کنیم و معمولا قضاوتهای ما مطلق نیست. بنابراین، به جای این که فاکتورها را با ایدهآل خود بسنجیم، آنها را با هم مقایسه میکنیم. بنابراین وقتی فرد با گزینههای فراوان مواجه میشود، با انبوهی از عوامل روبرو شده که باید آنها را با هم مقایسه کند.
در نهایت، مواجهه با دنیایی از عوامل مختلف باعث میشود که مغز فرایند انتخاب را رها کند. به گفته محققین، شاید به همین دلیل به خصوص در شهرهای بزرگ، شاهد بالا رفتن سن ازدواج هستیم. چون بین این همه آدم متنوع، فرد برای انتخاب آنقدر عوامل زیادی را باید در نظر بگیرد و با هم مقایسه کند که در نهایت از خیرش میگذرد.
بنابراین، یا در زمان بسیار کم خود را با گزینههای فراوان مواجه نکنید، یا دست کم فهرستی از معیارهای خود را به صورت مکتوب داشته باشید و برای مقایسه از آن استفاده کنید نه این که آدمها را با هم مقایسه کنید. به علاوه حتما نیاز دارید که فاکتورهای خود را اولویتبندی کنید.
منبع:khabaronline.ir
زمان لازم برای آشنایی قبل از ازدواج
زمان آشنایی قبل از ازدواج چقدر است ؟تصمیم به این عظمت باید قبل از وارد عمل شدن خیلی خوب بررسی شود. زیرا وقتی ازدواج کردید، تنها راه خروج از آن مرگ یا طلاق است.
زمان متوسط آشنایی به هر رابطه بستگی دارد. میتواند از چند ماه باشد تا چند سال اما برای همه یکسان نیست زیرا هر رابطه با دیگری فرق دارد.
نمی توانید یک چارچوب زمانی یک ماهه برای خود در نظر بگیرید. درواقع، حتی یک سال هم برای گرفتن چنین تصمیم مهمی که بر بقیه عمرتان و همه جوانب زندگیتان اثر دارد، کم است.
این به آن بستگی دارد که شما و طرفمقابلتان هر دو به توافق برسید و مسئولیتهایی که هر دو باید با آن روبهرو شوید را مشخص کرده باشید.
ازدواج مترادف با همیشگی است. قرار است تا پایان عمر با یک نفر باشید.
متاسفانه، فرهنگهای مدرن معنا و مفهوم آن را تغییر دادهاند زیرا هدف آن کمارزش شده است. کسانی را میبینیم که ظرف چند ماه ازدواج میکنند و بعد از چند سال از هم جدا میشوند، درحالیکه قرار است ازدواج تا پایان عمر باشد.
وقتی از دیدگاه واقعبینانه به ازدواج نگاه کنیم، باید مهمترین رابطه یک فرد در طول زندگیاش باشد. زن و شوهر باید بهترین دوستان یکدیگر باشند. یعنی تا پایان عمر عمیقترین و صمیمیترین لحظات را با کسی که دوستش دارید بگذرانید.
ازدواج یعنی زندگیتان را به فردی دیگر بدهید. یعنی دو نفر یکی شوید.
تصمیم به این عظمت باید قبل از وارد عمل شدن خیلی خوب بررسی شود. زیرا وقتی ازدواج کردید، تنها راه خروج از آن مرگ یا طلاق است و هر دوی آنها تصمیمات بسیار سختی هستند که زخمهای بدی بر جای میگذارند و این زخمها به طرز وحشتناکی زندگی افراد را تغییر میدهند.
ازدواج یعنی بدون نگاه کردن به عقب، رابطه را به بالاترین حد ممکن برسانید. به همین دلیل است که مدت زمان مناسب برای آشنایی قبل از ازدواج باید به خوبی در نظر گرفته شود.
اما این زمان تنها فاکتوری نیست که باید مدنظر قرار گیرد.
عوامل دیگر عبارتند از:
اعتماد میان دو طرف چه میزان است؟
سلامت رابطه
بالغ بودن دو طرف
امکانات اقتصادی
تایید اعضای خانواده دو طرف
همانطور که میبینید، فقط مدت زمان آشنایی قبل از ازدواج مهم نیست. باید ببینید چه زمان موقعیت و شرایط لازم برای رساندن رابطه به بالاترین حد ممکن فراهم میشود.
منبع: salamatnews.com
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.