از لنز « واید » استفاده کنید
اینکه در انتخاب همسر چقدر و با چه کیفیتی باید نظرات خانواده را لحاظ کرد ، سوالی است که خیلی ها دنبال جوابش می گردند.
این سوال مهمی است که در انتخاب همسر ، چقدر باید به خانواده بها داد ؟ برای جواب دادن به این سوال ، شما باید نظام ارزشی خانواده تان را بشناسید و آن را نقد کنید . به این معنی که نکات مثبتش را تایید کنید اما زیر بار باورهای منفی آن نروید . در این مورد ، یادتان باشد که فردیت شما خیلی مهم تر از خانواده تان است ؛ یعنی 70 درصد ، ملاک های فردی شما مهم است و 30 درصد ملاک های خانوادگی . مثل همین زیبایی ، شما نمی توانید برای مادرتان توضیح بدهید که این دختر یا این پسر جذاب است ؛ چون ملزم به این است که خیلی چیزها را برای مادرتان باز کنید که شدنی نیست ، خلاصه اینکه باید با دید بازتری همه افراد موثر خانواده را در انتخابتان شرکت بدهید.
تو تنها نیستی
بحث های متنوعی وجود دارد که به طور مثال ، مادر شما خودش چطور دختری بوده ، چطور همسری بوده ، چطوری مادری کرده برای بچه ها و ... بعضی مادرها واقعا به بهانه مادری به خودشان اجازه می دهند زندگی بچه را تخریب کنند ؛ البته فکر می کنند دارند او را نجات می دهند ! من حرفم این است که فردیت خیلی مهم تر است اما ساده کسی است که فکر کند ازدواج اتفاقی است که او را خوشبخت می کند حتی اگر خانواده اش را داغان کند . این 30 درصد واقعا مهم است ، نه فقط در انتخاب که در ادامه زندگی . بعضی ها جنبه فقدان همین 30 درصد حمایت را ندارند . یعنی وقتی 30 درصد حمایت را از خانواده ها نمی گیرند رفتار کسی را می کنند که 100 درصد زندگی اش را از دست داده ؛ البته در خانواده های ما معمولا طوری رفتار می شود که انگار 90 درصد خانواده مهم است که این هم اشتباه است . کما اینکه این همه ازدواج شده و سطح رضایت خانواده ها هم بالا بوده اما شما می بینید دو تا آدم هیچ ارتباطی به هم ندارند و خوشبخت نیستند .
سلیقه ات را می دانند
بحث جنبه فردی و جمعی است ؛ یعنی من الان رفتم و ازدواج کردم ولی خانواده ام ایراد گرفتند ، من چطور باید این را مدیریت کنم ؟ باید به مواردی که خانواده می گویند دقت کرد ؛ مثلا می گویند این دختر به نظر ما خوشگل نیست ، بنده می گویم برای من جذاب است ، بعد اینها می گویند تو دو ماه است با او آشنا شده ای اما ما تو را می شناسیم و سلیقه های تو را دیده ایم . خانواده ام بر اساس شناختی که از من دارند به من می گویند تو زیبایی خیلی برایت مهم تر از این چیزی است که الان داری نشان می دهی . این حرف را باید گوش کرد ؛ چون خاصیت عشق این است که ممکن است آدم را واقعا برای یک مدت کور کند . در واقع خانواده نگران آن دختر هم هست که پس فردا در زندگی با من نوعی دچار مشکل نشود . این انتقاد فرق دارد با اینکه بگوید دوست دارم عروس اولم که خوشگل است ، دومی هم خوشگل باشد . این فقط سلیقه پدر و مادر است و نباید ملاک قرارش بدهیم .
واکنش ها را نمی دانی
خیلی از پسرهای ما که می خواهند سراغ دخترها بروند تقریبا نمی دانند که خانواده شان چه واکنشی نسبت به دختری که خودشان پسندیده اند نشان خواهند داد . دوست دارند فکر کنند که کسی را که من پسندیده ام خانواده ام هم حمایت می کند . اما واقعیتش این است که خانواده ها معیارهای خودشان را دارند . حتی اگر از خانواده تان خیالتان راحت است ، باز هم کمی شک کنید . ببینید خانواده تان چه برخورد و واکنشی نشان می دهند . مامان وابسته زیراب دختر را می زند یا یک پدر وابسته از ترس اینکه دخترش از خانه اش نرود زیراب داماد را می زند . اینها را من کی می فهمم ؟ در رابطه دو نفره مان هیچ وقت نمی فهمم بلکه در فضای سه نفره می فهمم چه اتفاقی افتاده . نکته این است که باید ببینم خانواده ام چه چیزهایی در طرفم می بینند که من اصلا نمی بینم . همزمان سعی کنید خودتان را از دید خانواده او هم ببینید . گاهی بنده که اعتماد به نفس دارم ، موقعیت اجتماعی خوبی دارم و تحصیلکرده هستم ، وارد خانواده ای می شوم که هیچ کدام از اینها را برای خودش ارزش نمی داند .
تا حرف نگفته باشند
باید سعی کنید و حتما فضای گفت وگو در دیدار اول ایجاد شود . یعنی اگر صدبار من درباره فلان دختر صحبت بکنم به این اندازه که خانواده ام یک بار او را ببینند ، فایده ندارد . خودتان هم حتما خانواده او را ببینید ، برخورد خواهرها را ببینید .
گفت وگو بعضی چیزها را معلوم می کند . این خیلی مهم است که ما ببینیم خانواده آنها چه نگاهی به زندگی دارند و چه نقش اجتماعی ای برای عروس یا داماد قائل هستند . چون بعضی خانواده ها عروس را در حد یک کلفت در خانه می دانند ، بعضی ها هم عروس را از دختر خانه شان با ارزش تر می گیرند اما ممکن است من جنبه این را نداشته باشم که از دختر خانه بهتر دیده بشوم . بعضی ها داماد را نور چشمی خودشان می دانند . بعضی ها هم داماد را کسی می دانندکه غریبه است و آمده تا ارث و میراث آنها را بخورد . من از اول اینها را نمی دانم فقط باید خودم بروم معاشرت کنم و بفهمم چه نگاهی به من می شود .
منبع: هفته نامه فرهنگی - اجتماعی جوانان / همشهری شماره
عـشـق بـهـتـر اسـت یـا ثـروت؟
نتایج یک پژوهش جدید نشان می دهد افرادی که اهل مادیات هستند نسبت به زوج های بی توجه به مال و منال، از ازدواج خود ناراضی ترند. در نتیجه پول دوستی ممکن است برای زندگی عاشقانه با همسرتان خوب نباشد..
جیسون کارول، استاد زندگی خانوادگی در دانشگاه بریگهام یانگ که به پژوهشی که درباره رابطه میان توجه زوج?ها به مادیات و پایداری زندگی خانوادگی پرداخته است، می گوید: «این اثر در خانواده هایی با هر سطح درآمدی مشاهده می شود و حتی اگر یک فرد مادی با یک فرد هم عقیده خود ازدواج کند نیز از این اثر زیانبار درامان نخواهد ماند. ناشادترین ازدواج ها آنهایی هستند که در آن هر دو همسر به شدت به مسایل مادی توجه کنند.» کارول ادامه می دهد: «تصور ما این بود که ناهماهنگی میان دو همسر از این لحاظ بیشتر از همه مشکل آفرین باشد، برای مثال در موردی که یک همسر اهل خرج کردن باشد و دیگری مال اندوز اما نتایج بررسی ها نشان داد زوج هایی که هر دو توجه زیادی به مادیات دارند، بیش از همه دچار مشکل و اختلاف می شوند.»
عـشـق بـهـتـر اسـت یـا ثـروت؟
به گفته کارول، پژوهش های قبلی شواهد قاطعی در این باره به دست داده است که توجه به مادیات ممکن است برای افراد مساله ساز باشد. بررسی های متعدد نشان داده اند افراد اهل مادیات، نسبت به افراد بی توجه به مادیات، بیشتر مضطرب و افسرده هستند و احساس ناامنی بیشتری می کنند. پول دوستی بیشتر، با اختلافات خانوادگی ارتباط داده شده است، زیرا این گونه افراد معمولا نمی توانند تعادلی میان زندگی خانوادگی و کارشان ایجاد کنند
کارول و همکارانش به این علت به بررسی رابطه توجه به مادیات و ازدواج پرداختند که پژوهش خاصی در باره چگونگی تاثیر نگرش همسران به پول و تاثیر این نگرش بر روابط آنها انجام نشده بود. دانشمندان در گذشته بیشتر به بررسی خود موقعیت مالی پرداخته بودند تا ارتباط مشکلات مالی با اختلافات زناشویی، اما کارول می گوید ممکن است افراد کاملا از لحاظ مالی وضعیت خوبی داشته باشند ولی درباره پول دچار نگرانی و اضطراب باشند. در این بررسی زوج ها پرسشنامه هایی را پر می کردند که در آن سوال هایی درباره رضایت از ازدواج، الگوهای تعارض، ارتباط با همسر، پایداری ازدواج و سایر عوامل پرسیده شده بود. آنها همچنین مخالفت یا موافقت شان را با عبارت «داشتن مال و منال زیاد هرگز برای من مهم نبوده است» اعلام می کردند. افرادی که با این عبارت موافق بودند، در رده بی توجه به مادیات و افرادی که با آن موافق نبودند، در رده اهل مادیات قرار داده شدند.
? توجه به مادیات و ازدواج
14 درصد ازدواج های مورد بررسی، بین دو فرد بی توجه به مادیات انجام شده بود. حدود 11 درصد موارد، فقط زن به شدت اهل مادیات بود. در 14 درصد موارد، زن و شوهر از لحاظ توجه به مادیات با هم توافق نداشتند اما وضعیت برعکس حالت قبلی بود. در 20 درصد از زوج ها، هم زن و هم شوهر مادی بودند. بقیه زوج ها در وضعیت بینابینی قرار داشتند، یعنی نه کاملا اهل مادیات بودند و نه کاملا بی توجه به مادیات. به گفته کارول، ازدواج هایی که در آنها حداقل یکی از همسران اهل مادیات است، از همه لحاظ بدتر از ازدواج هایی است که هیچ کدام از همسران اهل مادیات نیستند (بدون توجه به اینکه مرد اهل مادیات باشد یا زن). کارول می گوید: «زوج های بی توجه به مادیات حدود 10 تا 15 درصد در مواردی مانند رضایت از زندگی مشترک، پایداری ازدواج و میزان کمتر اختلاف، وضعیت بهتری داشتند.» کارول می گوید: «آنچه ما یافتیم الگویی کلی بود که بر اساس آن به نظر می رسد توجه به مادیات برای ازدواج زیانبار است. احتمالا این اثر را به بهترین وجه می توان اثری فرسایشی توصیف کرد. آنچه در همه این زمینه ها مشاهده کردیم، کاهش قابل توجه و معنادار رضایت از زندگی در زوج هایی بود که یکی از همسران یا هر دوی آنها اهل مادیات بودند.» البته اینکه ازدواج میان افراد ناهماهنگ کمترین رضایت را به دنبال داشته باشد؛ منطقی به نظر می رسد زیرا پیوند میان یک فرد غیرمادی و فردی مال اندوز، به نظر از همان اول باید مایه اختلاف شود اما به گفته کارول در این بررسی به چنین نتیجه ای نرسیده اند. او می گوید: «حتی در مواردی که زن و شوهر هر دو اهل مادیات هستند، به نظر می رسد یک عامل تشدیدکننده در ایجاد اختلافات وجود دارد و مشکلات پیچیده تر می شود.»
? مال دوستی اختلاف آفرین
در این تحقیق چگونگی اثر مخرب مال اندوزی بر ازدواج بررسی نشده بود اما کارول و همکارانش چند نظریه در این باره دارند. اولین نظریه این است که مال دوستی باعث می شود زن و شوهر تصمیم های اشتباه مالی بگیرند و بیشتر از آنچه باید خرج کنند، خودشان را به ورطه بدهکاری بیندازند و باعث ایجاد استرس در یکدیگر شوند. یک امکان دیگر، این است که افراد اهل مادیات به دلیل حرص و آز برای به دست آوردن مال و منال، زمان کمتری را به تحکیم روابطشان اختصاص می دهند. کارول می گوید: «آنها به اندازه زوج های بی توجه به مادیات برای روابط عاطفی شان اولویت قائل نیستند و به آن توجه نشان نمی دهند.» اما اگر عاشق همسرتان باشید و در عین حال بخواهید یک ماشین نوی لوکس هم داشته باشید، چه می توان کرد؟ کارول می گوید: «برای بیشتر افراد توجه به مادیات شکلی همه یا هیچ ندارد؛ مردم معتقدند می توانند جاه طلبی های مالی شان را دنبال کنند و در عین حال روابطشان را با همسرشان مستحکم نگه دارند ولی ممکن است نفهمند که بلندپروازی های شان به افراد مورد علاقه شان آسیب می رساند.» به گفته کارول، در اغلب زوج ها کنار گذاشتن فرآیند فکری متوجه مادیات به بهبود زندگی مشترک کمک می کند. کارول می گوید: «به نظر من همه همسران باید با قدری تأمل، به مجموعه ارزش های شان توجه کنند و ببینند که واقعا چه چیزی در زندگی برایشان مهم است.» آیا واقعا باید اجازه دهیم بلندپروازی های مادی، مانع رسیدن ما به چیزهایی شود که ته دلمان برای ما اهمیت فوق العاده ای دارند؟
منبع:salamat.ir
چرا ازدواج های امروزی ناپایدارند ؟
از جمله عواملی که سلامت خانواده را تهدید می کنند ،عبارتند از :
1 ـ عدم شناخت به اصول زندگی مشترک : توانایی در دانایی است. برای ازدواج و زندگی مشترک موفق ، کسب دانایی هایی لازم است و مانند هر امر دیگری باید مهارت های مربوط به آن را کسب کرد و در فرآیند زندگی مشترک به کار برد. در برخی از خانواده ها به علت عدم شناخت زن و شوهر نسبت به یکدیگر ، عدم آگاهی نسبت به اهداف و انگیزه های ازدواج ، بی انصافی ها ، پیش داوری ها ، فریبکاری ها ، عدم احساس مسوولیت و بی توجهی به اصول اخلاقی ، بنیاد خانواده متزلزل می شود. مهمترین عاملی که موجب آسیب پذیری خانواده می شود ، عدم شناخت و انحراف از هدف های ازدواج است. زن و شوهری که هدف های ازدواج و تشکیل خانواده را نشناخته یا فراموش کرده اند ، در کدام مسیر حرکت می کنند ؟ کدام روش و وسیله را برای نیل به کدام هدف انتخاب می کنند ؟ هنگامی که راجع به خانواده صحبت می شود ، معمولاً زن و شوهر ها به گونه ای برخورد می کنند که گویا همه چیز را درباره خانواده می دانند. هر کس به خود اجازه می دهد راجع به خانواده اظهار نظر کند و چون هر کس در خانواده رشد کرده ،تصور می کند دانش و آگاهی لازم را دارد. در حالی که این طور نیست و برای انجام هر کاری و ایفای هر نقشی به آموزش ، کاراموزی و مهارت آموزی نیاز است.
2 : سست شدن باورهای مذهبی : شاید مهمترین عاملی که بنیاد خانواده را تهدید می کند ، سست شدن باورهای مذهبی و اصول اخلاقی و فقدان معنویت باشد. هر گاه زن و شوهر در روابط خود ، خدا را فراموش کنند و در حضور و غیاب یکدیگر به گونه ای برخورد کنند که خدا غایب است ، با دست خود کانون خانواده را به سوی تزلزل و نابودی سوق داده اند. یکی از رسم های پسندیده هنگام عقد ازدواج ، گذاشتن قرآن بر سر سفره عقد است. به نظر می رسد این رسم به معنی آن است که زن و شوهر به قرآن اعتقاد دارند و به آنچه قرآن گفته عمل می کنند و قرآن را در زندگی و پیوند مشترک خود حاکم قرار می دهند و خداوند را حاضر و ناظر به اعمال ، رفتار و گفتارشان می دانند. حال چنانچه این وضعیت تغییر کنتد و این اعتقادات و باورها سست شود و از بین برود ، سلامت و تعادل خانواده به خطر می افتد. زمانی که ارزش ها ، نگرش ها و باورهای حاکم بر روابط زن و شوهر بر اساس لذت طلبی ، مصلحت گرایی ، مادی گرایی و سود طلبی استوار باشد ، بی شک روابط انسانی از معنویت تهی می شود. این نوع روابط بسیار سست و شکننده خواهد بود و به محض بروز موقعیتی خاص مانند بی پولی ، تنگدستی ، بیماری ، کهولت و افزایش سن و نظایر آن
ازدرون متلاشی می گردد و با هر بهانه ای از هم می گسلد.
3 ـ عدم صداقت و فریبکاری : جوهر روابط سالم میان زن و شوهر ، صداقت است. صداقت ، اعتماد را بنیاد می نهد. زن یا شوهری که با همسر خود صادق نیست و با دادن وعده و وعیدها می خواهد زندگی کند ، با شوهری که از واقعیت ها دور هستند و در عالم اوهام و تخیلات زندگی می کنند ، آیا می توان گفت که زندگی زناشویی موفقی خواهندداشت ؟ گاهی اوقات پنهان کردن حقایق و فریب دادن موجب می شود ارکان خانواده متزلزل شود و روابط زن و شوهر آسیب ببیند.
4 ـ عدم توجه به نیازهای همسر
زوج های موفق کسانی هستند که در صدد ارضای نیازهای همسر خود می باشند. بنابراین هر زن یا شوهری وظیفه دارد نیازهای جسمی و روحی همسرش را بشناسد و در مقام ارضای آنها برآید. ارضای نیازها به طریق درست و مطلوب ، به رشد همه جانبه و ایجاد امنیت روانی زوجین منجر می شود و در نتیجه سلامت خانواده تامین می گردد. برای مثال هر انسانی نیاز به امنیت ، محبت ، توجه و احترام دارد. لذا هر گاه این گونه نیازها از طرف همسر تامین نشود ، فرد احساس ناامنی روانی می کند و بهداشت روانی خانواده مختل می شود.
5ـ ابهام وافراط در انتظارها : به طور معمول مشخص کردن انتظارها در روابط ، باعث معین شدن وظایف و حدود روابط افراد می شود. در خانواده هایی که انتظارهای متقابل زن و شوهر مشخص نشده ، روابط آسیب پذیر است و زوجین دقیقاً نمی دانند نسبت به یکدیگر چه وظایفی بر عهده دارند. تفاوت و تعارض در انتظارات موجب می شود فضایی نامساعد و کینه توازانه به وجود آید. گاهی اوقات داشتن توقعات بیش از حد از همسر ، مثل این که انتظار داشته باشیم او همچون فرشته باشد یا آید ، سلامت خانواده را در معرض تهدید قرار می دهد.
6ـ دخالت دیگران : اکثر پژوهش های انجام شده در ایران درباره طلاق ،این حقیقت را منعکس کرده که دخالت دیگران مانند اقوام و آشنایان ، والدین زن یا شوهر موجب شعله ور شدن اختلافات زن و شوهر می گردد و در نهایت به جدایی منجر می شود. زن یا شوهر به ویژه در اوایل زندگی مشترک ، توسط دیگران به طور ناشیانه راهنمایی یا در برخی موارد تحریک می شوند. گاهی اوقات مادر شوهر یا پدر شوهر و مادر زن یا پدر زن علی رغم علاقه ، در زندگی مشترک فرزندان شان مزاحمت و آسیب هایی را به وجود می آورند.
7 ـ مسائل اقتصادی و مالی : انسان ها نیازهای مادی دارند که باید در حد متعادل ارضا شود ، اما مسائل مادی نباید همه امور را تحت الشعاع قرار دهد. زندگی زناشویی نشیب و فراز دارد و زن و شوهر باید با رعایت صرفه جویی ، قناعت و عدم و اداره کنند. گاهی اوقات مسائل اقتصادی زندگی مشترک خود را تنظیم و اداره کنند. گاهی اوقات مسائل مالی و اقتصادی بهانه هستند و زمانی که از زن یا شوهر سوال می شود که چرا با یکدیگر سازش ندارید ، به این گونه مسائل اشاره می نمایند و در نهایت عدم توافق و تفاهم را عامل اصلی طلاق و جدایی معرفی می کنند. بدیهی است که این عامل عدم توافق نمی تواند ما را به سوی شناخت عواملی که سلامت خانواده راتهدید می کنند ، هدایت کند.
8 ـ موانع فرهنگی و طبقاتی : گاه فرهنگ زن یا مرد به لحاظ عدم تناسب یا تضاد ، سلامت خانواده را تهدید می کند. برای مثال ناهماهنگی فرهنگی و طبقاتی زن و شوهر ( مانند فرهنگ شهری در مقابل فرهنگ روستایی ) گاهی باعث تهدید بنیاد خاناده می شود. متاسفانه بعضی افراد به تعهدات اخلاقی و ارزش های حاکم مقید نیستند و این مساله موجب می شود زن و شوهر در ظاهر زیر یک سقف با یکدیگر زندگی کنند ، اما روح آنها از همدیگر فاصله داشته باشد. در این وضعیت زن یا شوهر با منم منم گفتن و تفاخر به اصل و نسب خود ، سعی می کند همسر خود را سرزنش و تحقیر کند. بدیهی است در چنین خانواده ای احساس حقارت هر یک از زوجین موجب می شود فضای روانی و عاطفی نا مساعدی به وجود آید و زوجین از یکدیگر متنفر شوند.
9 ـ هوسرانی و ازدواج مجدد : عامل دیگری که سبب آسیب زایی خانواده می شود ، تنوع طلبی یا هوسرانی است که فرد به فرمان احساسات خود ، با فرد دیگری غیر از همسر خود ارتباط برقرار می کند و رابطه خود با همسر قبلی را سست می نماید. در این شرایط عواملی از قبیل زیبایی یا ثروت طرف مقابل موجب گرایش به روابطی خارج از چهار چوب خانواده یا برقراری روابط پنهانی می شود. این وضعیت موجب می شود روابط زن و شوهر مخدوش گردد ، بنیاد خانواده سست شود و سرنوشت فرزندان به خطر افتد.
10 ـ سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات : مهمترین آسیب پذیری خانواده ، بروز سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات است. بنابراین هر یک از زن و شوهر به سهم خود مسوولیت دارند که از به وجود آمدن سوء تفاهم ها و سوء ارتباطات پیشگیری کنند.
اگر چنین هستید صبر کنید، ازدواج نکنید
1- اگر در خانواده پدری و زندگی مجردی خود، مسئولیت کاری را به عهده نمی گیرید یا در مسئولیت محوله تعلل می ورزید. (تنبلی و بی مسئولیتی)
2- اگر با پدر، مادر، برادر و خواهر خود (که به نظر شما منطقی بوده یا اخلاق دلخواه شما را ندارند ) ارتباط سازنده و راضی کننده ندارید و نتوانسته اید تعامل قابل قبولی ایجاد نمائید. (عدم تعامل و ارتباط اجتماعی صحیح با دیگران)
3- اگر در زندگی، مرتب شغل خود را عوض کرده اید با دوستان زیادی به خاطر مشکلاتی قطع رابطه نموده اید، رشته تحصیلی خود را تغییر داده یا ترک تحصیل کرده اید، علائق خود را نیمه کاره رها کرده اید و ثبات فکری، احساسی و رفتاری ندارید.(عدم ثبات فکری، احساسی و رفتاری)
4- اگر تصور می کنید؛ افکار، احساس و رفتار همسرتان را در آینده به دلخواه خود تغییر می دهید. (خطای شناختی)
5- اگر به دنبال همسر مناسبی هستید به نحوی که درزندگی مشترکتان در آینده با هیچ گونه مشکلی مواجه نشوید. (خطای شناختی)
6- اگر در پی کسب لذت و علائق خود، کارها و
مسئولیت هایتان بر دوش دیگران قرار می گیرد. (اصالت، لذت، و عدم مسئولیت پذیری)
7- اگر فقط منطق و طرز نگرش خویش را قبول دارید و در برابر دیگران حالت دفاعی یا حالت تهاجمی می گیرید و قادر به درک افکار، احساس و رفتار دیگران نیستید. (واکنش دفاعی و خود میان بینی)
8- اگر نقاط ضعف و نقاط قوت خود را به صورت شفاف نمی بینید. (عدم خودآگاهی)
9-اگر تاکنون با نظرات، انتقادات و پیشنهادات دیگران، تغییری در رفتارهای شما ایجاد نشده است. (عدم مدیریت خود یا خود مدیریتی)
10- اگر مسائل کاری شما مانع ارتباط دوستانه،و ارتباط دوستان شما مانع ارتباط صمیمی در خانواده(خانواده پدری) می شود یا مسائل و مشکلات شخصی شما در تمام حوزه های زندگیتان تأثیر می گذارد و در هم تنیده می گردد. (مشکل در تقسیم وظایف و تعارض نقش ها)
11- اگر به هیچ وجه قادر به تغییر برنامه های از قبل طراحی شده خود نیستید(حتی اگر شرایط تغییر کند) و بسیار متعصب، خشک و غیر قابل انعطاف هستید. (عدم انعطاف پذیری لازم)
12-اگر قادر به درک احساسات، رفتار و افکار خانواده ، دوستان و همکارانتان(که متفاوت از شما عمل می کنند)، نمی باشید. (عدم آگاهی اجتماعی)
13- اگر بیشتر به جای گوش کردن، صحبت می کنید و بیشتر از آنکه سعی کنید دیگران را بفهمید سعی دارید که دیگران شما را درک کنند.(عدم مدیریت رابطه)
14- اگر بسیار هیجان طلب هستید و صرفاً، هیجانات شما را به سویی می کشاند و قادر به تعویق انداختن خواسته هایتان نیستید. (خود یا اگو ضعیف، هوش هیجانی پائین)
15- اگر برای رفتار، احساس و گفتار خود روش و
برنامه ای ندارید و منفعلانه و واکنشی نسبت به دیگران عکس العمل نشان می دهید. ( رفتار بی تعقل یا انعکاسی، مشکل در شیوه حل مسئله)
16- اگر عادت دارید به جای حل مشکلات از آنها
فرار کنید یا اجتناب بورزید یا واکنش شما به مسائل بی تفاوتی هست. (پاسخ اجتنابی به رویدادها)
17- اگر در آینه نگاه دیگران، شما فردی غرغرو،
سرزنش گر، وابسته، احساساتی، بدبین، گوشه گیر،
پرخاشگر، دمدمی مزاج، خودخواه، گوشت تلخ، غمگین یا تکانشی(کسی که یکباره بدون مقدمه و از روی احساس دست به عملی می زند و پیامدهای آن را نمی سنجد) به نظر می آئید. (اختلال شخصیت)
18- اگر فکر می کنید، از میان چند میلیارد ساکنین کره زمین، فقط و فقط یک شخص مناسب شماست و ارزش ازدواج دارد و در غیر این صورت زندگی شما بی معنا شده و باید بمیرید یا تا آخر عمر مجرد بمانید.(خطای شناختی، عدم کنترل احساس، هوش هیجانی ضعیف)
19- اگر بدون اینکه خود را دقیقاً ارزیابی کنید و بشناسید، دنبال همسر مناسب می گردید. (عدم شناخت خود)
20- اگر وضعیت فعلی تان راضی کننده نیست و برای رهایی و فرار از موقعیت، اقدام به ازدواج می کنید. (مشکل در شیوه حل مسئله)
منبع: سایت همدردی
منبع:نشریه پیام پزشک، شماره 47.
فرمول استحکام زندگی زناشویی
گاهی الگوی فکری و رفتاری به گونه ای شکل می گیرد که ما می خواهیم همیشه تعیین کننده باشیم، همه کارها آن طور که ما می خواهیم انجام شود و در تمام بحث ها و جدل ها برنده باشیم. اما شما می توانید با یک روش آگاهانه از این طرز فکر که «حرف ، حرف منه» خلاص شوید و با رهایی از این حرف، از زندگی زناشویی به شراکت حقیقی دست پیدا کنید. می توانید به جای کلمات «من باید درست بگویم» و «من باید راضی باشم» از کلماتی مثل «ما باید با هم همه چیز را درست کنیم» و «ما باید راضی و خشنود باشیم» استفاده کنید. بدانید داشتن حس فروتنی و لطف، بخشی از هنر عاشقی و عشق ورزیدن است. با توجه به این نکات از همین امروز شروع کنید:
1) از سمت رئیس بودن استعفا دهید: اگر از آن دسته افرادی هستید که دوست دارید همه امور مربوط به خانه، تربیت کودکان و بخش مالی زندگی مطابق نظر و حرف شما انجام شود، ما به شما اخطار می دهیم: خطر! خطر در کمین است، زیرا این طرز تفکر در خانواده به جای این که حس شراکت را به وجود آورد، فقط رئیس بودن را نشان می دهد. شما ازدواج می کنید که تشکیل یک زوج را بدهید، یعنی در همه چیز مشترک باشید. اگر تصمیم گیری مشترک داشته باشید، تجارب شایسته تری به دست خواهید آورد و این یعنی زندگی مشترک. باید زوجین در یک فضای آرام و آسوده و به طور مشترک تصمیم بگیرند زیرا بدین طریق بیشتر از زندگی خود لذت می برند. باید «روش من» و «روش تو» به «روش ما» تبدیل شود.
باید مسئولیت ها را تقسیم کنید، برای مثال بخش مالی خانواده را به عهده شوهرتان بگذارید، البته از او بخواهید در تمام موارد شما را در جریان بگذارد و در مواقع لازم با شما همفکری کند. شما هم می توانید مسئولیت امور داخلی خانه و دکوراسیون آن را برعهده بگیرید.
2) دست از خیال پردازی بردارید: به خاطر بیاورید که قبل از ازدواج همیشه با خود فکر می کردید برای هم مناسب هستید، در روز ازدواج همه برایتان آرزوی خوشبختی می کردند و مدام این جمله را می شنیدید که «امیدواریم سال های سال با خوشی در کنار هم زندگی کنید» و شما نیز این جمله را باور داشتید. پس چرا حالا این همه از هم دور شده اید چرا این جمله به نظرتان ناملموس می آید شاید با خود بگویید اگر شوهرم کمی مرتب تر بود، بهتر بود، اگر پول دارتر بود بهتر بود، اگر لاغرتر بود بیشتر دوستش می داشتم، اگر موهایش نمی ریخت خوش تیپ تر بود. این «اما و اگرها» را دور بریزید و دست از خیالبافی بردارید. اگر این اما و اگرها سراغ تان بیاید باید منتظر افسردگی و یأس شدید باشید، زیرا این آینده رؤیایی هیچ وقت به وقوع نمی پیوندد و شما با این اما و اگرها هرگز قدر فرصت های شیرین و نعمت هایی را که پیش روی شماست، نخواهید دانست.
3) از عذرخواهی نترسید: گاهی اوقات یک عذرخواهی ساده و از صمیم قلب از فروپاشی یک زندگی زناشویی جلوگیری می کند. بخصوص اگر فردی هستید که به اشتباهات خود اعتراف نمی کنید و آنها را تقصیر خود نمی دانید، جملاتی مانند «متأسفم»، «معذرت می خواهم»، «اشتباه از جانب من بود»، «کارم کمی بچگانه بود» تأثیر فوق العاده ای خواهد داشت. گاهی اوقات لازم است که اشتباه خود را بپذیرید، یا قسمتی از آن را که تقصیر متوجه شما بوده، بپذیرید.
4) احساسات خود را با یکدیگر در میان بگذارید: صداقت داشته باشید و از بیان احساساتتان نترسید. از بیان ترس ها، آرزوها، امیدها یا آنچه که شما را آزار می دهد، ابایی نداشته باشید. حتماً اگر شریک شما به جای دیدن خشم شما علت خشمگین شدن شما را بشنود و بداند، خوشحال خواهد شد و حتی شاید بتواند کمکی به رفع آن بکند. پس سعی کنید بین احساسات قلبی و ذهنی تان ارتباط برقرار کنید و با افشای رازها حس اطمینان را در یکدیگر تقویت کنید. از جملاتی مثل «قصدم آسیب رساندن به تو نبود» یا «ببخشید فقط کنترل خود را از دست دادم» استفاده کنید.
5) زمینه مشترک پیدا کنید: به جای توجه به آنچه در آن اختلاف دارید و به جای پرداختن به شکاف هایی که میانتان است، سعی کنید وجوه مشترک یکدیگر را پیدا کنید و به آنها بها دهید. مثلاً شاید هر دو بخواهید کودکان سالم، قوی و موفقی داشته باشید، این می تواند یک هدف مشترک و مثبت باشد. بنابراین استفاده از جملاتی مثل ما یک هدف مشترک داریم و اینکه هر دو باید با هم هفکری کنیم تا به این هدف عالی دست یابیم، می تواند مؤثر باشد.
6) رفتارهای نامناسب خود را ترک کنید: گاهی اوقات یک عذرخواهی ساده مشکل را حل نمی کند و بهتر است عادت بد خود را کاملاً ترک کنید، زیرا اگر این عادت تکرار شود، نمی توانید با یک عذرخواهی، رفتار نامناسب خود را نادیده بگیرید و حتی از ارزش معذرت خواهی نیز کاسته می شود. شما باید درباره رفتارهای نامناسب یکدیگر به هم تذکر بدهید، در اصلاح آن بکوشید و سعی کنید دیگر آن را تکرار نکنید.
استفاده از جملاتی مثل «دیگر این اشتباه را تکرار نمی کنم» و «قول می دهم بار آخر باشد» می تواند کاملاً مؤثر باشد.
منبع:سلامت نیوز
دروازه های بهشت زناشویی
احساس رضایت از رابطه، اینکه همسران احساس کنند نیازهای آنها دیده میشود، به آن پاسخ داده میشود و نقش مهمی در خانه به آنها محول شده است، میتواند آنها را به ادامه زندگی دلگرم کند. با توجه به این نکات این دلگرمی را در همسرتان ایجاد کنید.
احساس رضایت از رابطه، اینکه همسران احساس کنند نیازهای آنها دیده میشود، به آن پاسخ داده میشود و نقش مهمی در خانه به آنها محول شده است، میتواند آنها را به ادامه زندگی دلگرم کند. شما هم میتوانید با توجه به این نکات این دلگرمی را در همسرتان ایجاد کنید.
برخی مهارتهای ساده اثر زیادی روی کیفیت رابطه ما دارند، مثلا گوش دادن فعال یکی از این مهارتهاست. سعی کنید از این مهارت در رابطهتان استفاده کنید. به حرفهای همسرتان با دقت گوش دهید، تمام توجه خود را در زمان صحبت او متوجهاش سازید، پیش داوری نکنید و از بازخوردهای مناسب برای نشان دادن توجهتان استفاده کنید. نکته های دیگر را هم در ادامه بخوانید...
به همسرتان احترام بگذارید
یکی از سادهترین راهها صدازدن همسر به شکلی محترمانه است. یادتان باشد خیلی از اوقات رفتارهای بیادبانه تند از رفتارهای سادهتری شروع میشود. وقتی به خودمان اجازه میدهیم همسرمان را به شکلی غیرمودبانه صدا بزنیم، عجیب نخواهد بود اگر بعد از مدتی از عبارات بدتر استفاده کنیم!
بچهها را مقابلش قرار ندهید
به بچههایتان یاد دهید، به پدرشان باید احترام بگذارند؛ البته منظور از این یاد دادن سخنرانی برای بچهها نیست. از قدیم گفتهاند، «احترام امامزاده را متولی نگه میدارد»؛ با احترام برخورد کردن شما مهمترین نکته در آموزش این احترام است. البته در مواردی که بچهها برخوردی اشتباه دارند، نوع برخورد شما و نشان دادن ناراحتی به اندازه و به شکلی صحیح میتواند از تکرار آن جلوگیری کند.
با هم مشورت کنید
سعی کنید تصمیمگیریهای خانه را به صورت مشورتی پیشببرید و نه به صورت تحکم کردن. بعضی مواقع اموری که معمولا خودتان به تنهایی در مورد آنها تصمیم میگیرید را با همسرتان مطرح کنید و طبق نظر او رفتار کنید.
مثل عابر بانک به او نگاه نکنید
متاسفانه گاهی دیده میشود که وظیفه مرد خانه، پول درآوردن است و بس. البته در ایجاد چنین وضعیتی معمولا خود فرد نیز تاحدی مقصر است اما شما سعی کنید تا حد امکان از به وجود آمدن چنین وضعیتی جلوگیری کنید یا حداقل آن را کمرنگ کنید. در برخی مواقع بد نیست خواستههای او را در نظر بگیرید، مطابق نظرات او عمل کنید و تصمیم گرفتن در اموری را به بعد از مشورت با او موکول کنید. با انجام این کارها نیز میتوان تا حدی احساس ارزشمندی را در همسر ایجاد کرد.
قولهایش را عملی کنید
اگر همسرتان به بچهها قولی داده، سعی کنید برای عملیشدن قول، تلاش خودتان را بکنید، هر چند چندان هم موافق آن نباشید. اگر قرار باشد همسرتان به بچهها چیزی بگوید و شما چیزی دیگر، در طولانیمدت جدا از عوارض بدی که این برخورد روی بچهها دارد، در رابطه بچهها و شما و همسرتان هم اثر میگذارد. به این موضوع مشکلاتی که برای رابطه 2 نفری شما هم ایجاد میکند را اضافه کنید.
جلوی دیگران او را سرزنش نکنید
همه ما ایراداتی داریم، تذکر در مورد ایراد نیز اتفاق عجیبی نیست که پیش نیاید. اصلا وقتی ما همسرمان را دوست داشته باشیم، درست این است که به او این موارد را به شکلی زیبا متذکر شویم اما هیچوقت این کار را جلوی دیگران انجام ندهیم بیان ایرادات جلوی دیگران در بیشتر موارد جز تحقیر معنای دیگری برای همسر ما ندارد. کاری که البته تاثیر مثبت چندانی نیز به دنبال نخواهد داشت.
مشکلتان را با او درمیان بگذارید
اگر شاغل هستید، اگر درس میخوانید، اگر در بخشهای دیگر زندگیتان با مشکلی روبهرو میشوید، بد نیست بعضی مواقع با همسرتان مشکلاتتان را در میان بگذارید. شاید بگویید این کار را انجام میدهید اما این بار متفاوت از سایر موارد این کار را انجام دهید. با او در مورد مشکلاتتان صحبت کنید، بگذارید پیشنهاد دهد و از پیشنهادهای او استقبال کنید.
خطاهایش را بزرگ نبینید
بزرگ نکردن خطاهای همسرتان از جمله مواردی است که بهتر است به آن توجه داشته باشید. اگر همسرتان مرتکب خطایی شده که چندان هم وحشتناک نیست، زمانی که خودش نیز پشیمان شده و سعی در جبران آن دارد، در عوض منت گذاشتن، او را سریع ببخشید. یادتان باشد طول دادن فرآیند بخشیدن و منت گذاشتن و خلاصه نازکردن شما، در بسیاری از مواقع میتواند تنها باعث آسیب به عزت نفس او و احساس کوچک شدنش شود.
جلوی بچهها دعوا نکنید
اگر فرزند دارید، هیچوقت جلوی چشم آنها با هم دعوا نکنید. به هر صورت از قدیم گفتهاند که در دعوا حلوا خیرات نمیکنند. احتمال بروز رفتارهایی که احترام شما و همسرتان را نزد بچهها کم کند در رفتار کم نیست! کمشدن احترام در خانه معمولا در طولانی مدت باعث میشود خانه از محلی برای آرامش به محلی که احساسات ناخوشایند ایجاد میکند، تبدیل شود.
به خانوادهاش احترام بگذارید
حتی اگر با خانواده همسرتان اختلافنظرهای زیادی دارید و سابقه خوبی نیز در رابطه شما با آنها وجود ندارد، باز سعی کنید به آنها احترام گذاشته و همسرتان را برای قطع رابطه با آنها تحت فشار نگذارید. احترام به خانواده همسر، در واقع احترام به خود او نیز هست. اگر خاطرات تلخ زیادی دارید، فقط همین نکته را در ذهن داشته باشید که لازم نیست عاشق آنها باشید اما میتوانید برخوردی انسانی و محترمانه با آنها داشته باشید؛ رابطهای که در نهایت به نفع شما نیز خواهد بود.
مدام گله نکنید
سعیکنید زمان حضور همسرتان را تنها به بیان مسائلی که داشتید، مشکلاتی که باید او در اسرع وقت حل کند، بیان انتقادات و نارضایتیها و مواردی از این دست پر نکنید. این کار باعث میشود برای خود شما نیز حضور همسر به معنی مسائل تنشزا و ناخوشایند شود، علاوه بر اینکه برای همسرتان نیز حضور در خانه و همنشینی با شما به معنی تنش و ناراحتی میشود. سعی کنید توازنی بین بیان مسائل خوشایند و ناخوشایند برقرار کرده و به ویژه در ابتدای حضور همسرتان در خانه، محیطی آرام برقرار کنید.
خشمتان را کنترل کنید
بسیاری از ما زمانی که عصبانی میشویم دیگر فراموش میکنیم چه کاری خوب است، چه کاری بد. معمولا برخوردهای ما تند بوده و چندان کنترلی نیز روی آنها نداریم. این نقطهضعف البته قابل برطرف کردن است؛ کافی است در کلاسهایی که به منظور مدیریت خشم در مراکز مشاوره یا فرهنگسراها برگزار میشود شرکت کنید تا به این ترتیب بتوانید عصبانیت خود را به شیوهای درست بیان کنید؛ شیوهای که نه به شما آسیب برساند، نه به همسرتان و نه به رابطه بین شما!
حستان را روتوش کنید
چه در زمان خوشحالی و چه در زمان دلخوری از روشهای مناسب برای ابراز احساسات استفاده کنید؛ البته حتما همانطور که خودتان هم به تجربه دریافتهاید حساسیت موضوع زمانی که دلخورید بیشتر است. استفاده از جملاتی که اول آنها با من شروع میشود، اشاره به رفتار مشخصی که باعث دلخوری شده و نه توهین به شخصیت فرد، از جمله مواردی هستند که بهتر است به آنها توجه داشته باشید.
به زبان بیزبانی حرف نزنید
یکی از اشتباهاتی که همسران زیادی درگیر آن هستند، باورهای اشتباه شناختی است. یکی از این باورهای اشتباه این است که همسر ما باید از نیازهای ما بدون اینکه ما آنها را بیان کنیم، خبر داشته باشد. چنین باوری معمولا باعث ایجاد نارضایتی در خود ما و بعد از مدتی هم ایجاد عصبانیت در همسرمان میشود، زیرا در هر صورت او توانایی ذهنخوانی ندارد. برای پیشگیری از این دردسرها بد نیست با این باورهای اشتباه آشنا شوید و فکری به حال آنها بکنید. با این کار آینده زندگی مشترکتان را نیز تضمین کردهاید. برخی رفتارهای ساده میتوانند رابطه عاطفی بین ما و همسرمان را تقویت کنند. فراموش نکنید که نیازهای عاطفی بخش مهمی از نیازهای هر فرد است که ارضای آنها میتواند رضایت از رابطه را افزایش دهد.
ایراد نگیرید
شاید با خود فکر کنید اگر قرار به تعریف کردن باشد که اوضاع درست نمیشود؛ با ایرادات همسرتان که البته گاهی اوقات بدجوری هم اعصاب خرد کن میشود، چه میشود کرد؟ به روی او نیاورم؟ آن وقت هیچ وقت درست میشود؟ اصلا این همه خودخوری درست است؟ توجه داشته باشید لازم نیست که خیلی خودتان را سانسور کنید، دندان روی جگر بگذارید و وقتی ایرادی وجود دارد، به روی همسرتان نیاورید. میتوان ایرادات را بیان کرد اما با زبانی زیبا، بدون توهین، بدون مسخره کردن و تحقیر میشود در مورد آنها گفتوگو کرد اما اگر قرار باشد «تنها» در مورد آنها با همسرتان حرف بزنید و صحبت دیگری نداشته باشید، آن وقت مشکل ایجاد میشود. از تاکید زیاد روی نقاط ضعف خودداری کنید.
او را ستایش کنید
هر چند وقت یک بار سعی کنید به همسرتان نشان دهید که نقاط مثبت او را میبینید. تعریف کردن از همسر متاسفانه کاری است که بسیاری از افراد از یاد بردهاند. از همسرتان تعریف کنید طوری که انگار این ویژگی خوب را تنها و تنها او در جهان دارد، مطمئن باشید این کار نه تنها همسرتان را طلبکار نمیکند و باعث کوچکی شما نمیشود که در طولانی مدت، هم باعث خوشحالی همسرتان و هم باعث افزایش رضایت در خود شما میشود.
منفیبافی نکنید
در مورد آینده زندگی مشترکتان با امید صحبت کنید. برنامههایی برای آن داشته باشید و با همسرتان در مورد آن صحبت کنید. فقط یادتان باشد لازم نیست زیادی جدی وارد بحث در مورد آینده شوید؛ این قدر که در مورد 20 سال بعد دعوایتان شود که اسم نوهتان چه باشد بهتر است! هدف از این کار در درجه اول ساخت آینده زندگی در ذهن است، کاری که به هر دوی شما امید بیشتری برای بهترکردن زندگیتان میدهد.
از او تعریف کنید
جدای از تعریف از زندگی مشترکتان، سعی کنید از همسرتان و ویژگیهای خوبی که دارد، جلوی دیگران نکاتی را بیان کنید. البته میدانم که متاسفانه در فرهنگ ما خیلی رسم نیست که همسران از همدیگر تعریف کنند اما اگر میدانستید این کار چقدر میتواند رابطه بین شما را تقویت کرده و شما را به او نزدیکتر کند و البته احساس رضایت را به شکلی غیرمستقیم در شما افزایش دهد، قطعا خودتان یک تنه دست به کار میشدید!
گاهی تنها باشید
بد نیست هراز گاهی برنامهای مشترک بدون حضور بچهها داشته باشید. البته لازم نیست دفعات آن خیلی زیاد یا زمان آن طولانی باشد. این فعالیت مشترک میتواند رفتن به سینما و تئاتر باشد یا حتی قدم زدن در پارک. اگر امکانش را دارید که بچهها را به کسی بسپارید، به شکلی که دائم نگران آنها نباشید مسافرتی یکی، دو روزه نیز پیشنهاد خوبی است.
راه حلی منطقی پیدا کنید
یکی از مهارتهایی که میتواند در زمان تصمیمگیری سخت به کمک ما بیاید و از اختلافات رایج کم کند، مهارت حل مسئله است. آشنایی با این مهارت به شما این اجازه را میدهد تا در عوض برخوردی صرفا احساساتی، به دنبال راهحلی بهتر و منطقیتر باشید. در این وضعیت اختلافنظرها نیز راحتتر حل میشوند.
لطیف باشید
استفاده از عبارات محبتآمیز به اندازه و درستی میتواند ارتباط عاطفی شما را تقویت کند. توجه داشته باشید که نوازش میتواند به صورت کلامی هم باشد؛ زمانی که با عباراتی زیبا و لطیف با او صحبت میکنید. اگر برای شما ابراز احساسات چندان راحت نیست، برای شروع شاید بد نباشد که از فرستادن پیامکهایی زیبا استفاده کنید.
منبع:برترین ها
رابطه شما با این شخص به جایی نمی رسد!
اولش همه چیز خوب است، مثل آوای دهل اما کافی است کمی بیشتر به آدم های اطراف نزدیک شوی تا کم و کسری های آنها و البته خودت را در برقراری یک ارتباط ساده ببینی. این وقت هاست که آدم یاد آن مثل قدیمی می افتد که اینجا هم کاربرد دارد. اینکه: تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش (و البته خودش) نهفته باشد.
برای اینکه ناخواسته در رابطه های مختلف کاری، دوستانه و عاطفی دچار مشکلات نابخشودنی و غیرقابل جبران نشوید، اختلال های رفتاری را بدانید و جدی بگیریدشان. برای شروع هم بهتر است نشانه های هرکدام را در خودتان جست و جو و حل و فصل کنید. بعد به دیگران برسید!
شکاک ها؛ مچ گیرند
باعث می شود آدم حساسیت زیادی روی طرف مقابلش پیدا کند و او را آن چنان کنترل کند تا به اصطلاح خودش در نهایت مچ گیری کند. آدم های شکاک معمولا بسیار تیزبین هستند و هوش بالایی دارند که برای آنها بیشتر از اینکه فایده داشته با شد، مخرب است. آنها تمایل به این دارند که دیگران را سرزنش کنند، چون آدم های حسود و خودبزرگ بینی به حساب می آیند. اکثرا در اجتماع اشخاص موفقی به حساب می آیند، دارای احساس ناامنی شدید عاطفی و ترس از دست دادن هستند که به احتمال زیاد به دوران کودکی شان برمی گردد، با همسرشان رفتاری مالکانه با نقابلی دلسوزانه دارند. برای درمان این آدم ها این نکته را یادتان باشد که شکاک ها جز خودشان درمانگری ندارند.
زندگی با آدم شکاک آفت هایی دارد. مثل این که چنین آدمی انرژی اش بیهوده صرف می شود و دائم احساس گناه، اضطراب و بی ارزشی دارد. جالب اینکه یک خود کم بین، در کنار یک شکاک احساس موردعلاقه بودن دارد؛ یعنی وقتی نامزد شکاکش دائم به بهانه های مختلف به او زنگ می زند، او در این تله می افتد که این یعنی دوست داشتن و اگر غیر از این باشد، به معنای این است که طرف دوستش ندارد؛ خطر اینجاست که اگر او از این رابطه ناسالم بیرون بیاید، در ارتباط بعدی اش با یک آدم عادی و نرمال، احساس می کند که این آدم به حد کافی به او علاقه ندارد. در کنار همه این موارد، شکاکیت در اکثر موارد مسری است و ممکن است بقیه راه م درگیر کند.
توجه طلب ها؛ بی وفایند
اکثر آدم ها از توجه بقیه نسبت به خودشان لذت می برند اما کسانیکه دارای اختلال رفتاری توجه طلبی هستند، بدون توجه بقیه نمی توانند زندگی کنند. آنها به شدت به تایید و تمجید بقیه محتاجند و هر ابزاری داشته باشند، با آن ابزار خودشان را در معرض توجه قرار می دهند؛ این ابزار ممکن است قیافه آنها یا ادا و اصول، یا لحن صدا باشد. نکته دیگری که درمورد آنها باید دانست، این است که توجه طلب ها با آدم های زیادی ارتباط برقرار می کنند، به دلیل اینکه اگر یکی را از دست دادند شخص دیگری وجود داشته باشد و در مجموع آدم های وفاداری نیستند.
همیشه خوب ها؛ همیشه خوب نیستند!
به این گروه از آدم ها سیندرلا هم می گویند، از این جهت که همیشه خوب و مثبت هستند. آنها احساس می کنند هیچ وقت نباید چیزی غیر از این باشند. این آدم ها طوری رفتار می کنند انگار اصلا خم کردن بلد نیستند، بنابراین دیگران قدر خنده آنها را نمی دانند. همیشه خوب ها، مشاور همه و زباله دان درد و بدبختی و گرفتاری آنها هستند و به دلیل ناتوانی شان در «نه» گفتن، دیگران از آنها سوءاستفاده می کنند. آنها به شدت از انگ بی معرفت می ترسند و البته از جامعه پاداش می گیرند، فایده پنهانی که مانع از این می شود متوجه مشکلشان شوند یا این رفتار را کنار بگذارند.
نجات دهنده ها؛ باید نجاتشان داد
این دسته از آدم ها به «رابین هود» مشهورند. نجات دهنده ها احساس می کنند باید به همه کمک کنند فکر می کنند برای این آفریده شده اند که آدم های بدبخت را از گرفتاری شان نجات بدهند. رابین هودها سهم خود آدم ها را در گرفتاری هایشان نمی بینند و معمولا زجرکشیده هایی هستند که کسی نبوده آنها را نجات بدهد. دو نکته درمورد این آدم ها وجود دارد؛ نکته هاول اینکه خیلی ها هستند که کمک نمی خواهند و شاید خود شخص گرفتار اصلا حاضر نیست برای رهایی از گرفتاری اش کاری انجام دهد. بنابراین تلاش های اشخاص رابین هنود هم به سرانجامی نخواهد رسید. نکته دوم هم اینجاست که رابین هودها در مثلث ظالم / قربانی / ناجی، نقش ناجی را برعهده دارند. نکته هم اینکه، یک قانون در این مثلث وجود دارد که می گویند ناجی این مثلث، جای دیگری نقش ظالم را برعهده دارد، پس نجات دهنده ها شاید بدون اینکه خودشان بداند در حق شخص دیگری ظلم می کنند.
خودشیفته ها؛ تله خود کم بین ها
آدم هایی که اختلال رفتاری خودشیفتگی دارند، همیشه خود را مستحق دریافت امکانات از دیگران می دانند. معمولا هم پس از دریافت این امکانات به دیگران اینطور می فهمانند که کارشان را به درستی انجام نداده اند. صدای خودشیفته ها آن قدر بلند است که صدای دیگران را نمی شنوند. خودشیفته ها فکر می کنند سلیقه آنها از سلیقه دیگران بهتر است، سلامتی شان مهم تر است، وقتشان باارزش تر است و...؛ آنها همیشه برای زندگی شان برنامه ریزی دارند و انتظار دارند همه با آنها هماهنگ شوند. خودشیفته ها معمولا اشتباهات خود را نمی بینند. البته آنها ویژگی های قابل تحسینی هم دارند اما مهم این است که خودشان را آن قدر بزرگ می بینند که بقیه اصلا به چشمشان نمی آیند. به طور معمول هم آدم های خودکم بین گرفتار خودشیفته ها می شوند.
و اما این سوال که چطور می شود خودشیفتگی را جبران کرد. در درجه اول پذیرفتن اینکه صدای دیگران هم شنیدنی است، سلیقه آنها هم خوب است، سلامتی شان مهم است و وقت آنها هم باارزش است. در درجه بعدی هم باید تمرین کرد که دلایل هرچند معقولمان را گاهی نگوییم. با یک خودشیفته چطور باید برخورد کنیم؟ بدون توجه به نظر آنها کار خودتان را انجام دهید. گاهی با دیگران مقایسه شان کنید و اشتباهاتشان را هم در برخی اوقات به آنها یادآوری کنید.
کمال گراها؛ همیشه خسته اند
کمال گراها تنها به انجام کارهایی تن می دهند که مطمئند در آن برنده خواهند شد. معمولا وقتی قله ای را فتح می کنند، هنوز لذت فتح آن را نبرده، به سراغ فتح قله بعدی می روند. به همین دلیل همیشه خسته اند. کمال گراها باید بدانند همیشه نمی توان در همه زندگی نمره 20 گرفت، باید بتوانند از نمره 18 هم لذت ببرند. آدم های کمال گرا با کنارگذاشتن این ویژگی به خودشان آسودگی را هدیه می دهند.
معتادان هیجانی؛ دنبال تجربه جدیدند
اعتیاد هیجانی معمولا کسانی را گرفتار خودش می کند که همیشه پرانرژی هستند. به طور مثال شخص صبح سر کار است، عصر مشغول یک ورزش پرتحرک است اما آخر شب هنوز کلی انرژی دارد. اعتیاد هیجانی نمودهای مختلفی دارد، اعتیاد به کار، اعتیاد به اینترنت، اعتیاد به موادمخدر و... معتادان هیجانی در آدم های اطرافش به خصوص نامزد یا همسرش دائم به دنبال تجربه موارد جدید هستند. اگر طرف مقابل نیاز او به تجربه چیزهای جدید و هیجان را تامین نکند، ممکن است به سراغ رابطه موازی برود.
.::مرجع کد آهنگ::.
.::دریافت کد موزیک::.